سایه پدرها بر سر نماها

می‌توانیم یکی‌دو جین از نقش‌های پدر ماندگار در سینما و تلویزیون ایران را فهرست کنیم؛ نقش‌هایی که به یادمان می‌آورند پدر بودن، گاهی چه مسئولیت سنگین و گریزناپذیری است؛ مسئولیتی که در ایفای آن نه می‌توانی ضعفی از خودت بروز بدهی، نه می‌توانی آن را تعطیل کنی.

به گزارش ایمنا، روزنامه همشهری نوشت: نقش‌آفرینان سینما و تلویزیون، همیشه در حال ایفای نقش‌هایی هستند که غالباً در جامعه و زندگی‌های روزمره، نمونه‌هایی از آن را می‌بینیم. این نقش‌ها را هم سناریست‌ها و کارگردان‌ها شکل می‌دهند. در این میانه نقشی اجتماعی و خانوادگی به نام «پدر»، یکی از الگوها و کلیشه‌های همیشگی نقش‌آفرینی در این آثار است؛ کلیشه‌هایی که حالا یا می‌توانند نقش مثبت باشند یا نقش منفی یا حتی نقش خنثی. بستگی به سناریوها دارد و بستگی به این دارد که کارگردان‌ها چطور فیلم و سریال‌شان را از آب در بیاورند و بستگی به ایفای نقش آکتورها دارد. به همین نسبت است که می‌توانیم یکی‌دو جین از نقش‌های پدر ماندگار در سینما و تلویزیون ایران را فهرست کنیم؛ نقش‌هایی که به یادمان می‌آورند پدر بودن، گاهی چه مسئولیت سنگین و گریزناپذیری است؛ مسئولیتی که در ایفای آن نه می‌توانی ضعفی از خودت بروز بدهی، نه می‌توانی آن را تعطیل کنی. حالا که در آستانه روز پدر قرار گرفته‌ایم، بد نیست به گذشته‌ها برگردیم و چندتایی از این نقش‌های ماندگار پدرانگی‌های تلویزیون و سینما را با هم مرور کنیم؛ نقش‌هایی که گاهی از حیث اثرگذاری بالا، بعد از چند دهه نیز هنوز در ذهن‌مان ماندگارند و به آنها فکر می‌کنیم.

سریال خانه سبز - خسرو شکیبایی

یکی از محبوب‌ترین سریال‌های بعد از انقلاب را، باید «خانه سبز» بدانیم که در سال ۱۳۷۵ از شبکه دوم سیما پخش شد. البته چند وقت پیش هم بازپخش شد. در این سریال، رامبد جوان هنوز یک جوان نورسیده در سینما و تلویزیون ایران بود و به شهرت و ماندگاری امروز نرسیده بود. بازی خسرو شکیبایی در این سریال واقعاً اثرگذار و ماندگار بود؛ یک پدر که به‌موقع سنتی می‌شد و به‌موقع مدرن. البته داریوش اسدزاده هم در این فیلم، نقش یک پدربزرگ خوب را بازی می‌کرد، اما بحثی نیست که پدر اصلی را باید همان خسرو شکیبایی بدانیم؛ پدری که حتی برای عروسش هم یک پدر واقعی بود.

سریال پدر - مهدی سلطانی

سریال «پدر»، دو سال پیش پخش شده و بازخوردهای زیادی هم داشت. مهدی سلطانی در این سریال نقش یک پدر کامل و الگو و ماندگار را خلق کرده. اصلاً وقتی که شما به تیتراژ سریال دقت می‌کنید، دقیقاً این حس پدرانگی را دریافت می‌کنید؛ جایی که مهدی سلطانی در آن، آرام و سنگین، انگار که مسئولیتی بزرگ به دوش می‌کشد، در حال دور شدن از ما و رفتن به سمت نور است. سلطانی در این سریال در نقش حاج‌علی تهرانی، در سر دوراهی‌های مختلفی قرار می‌گیرد و سعی می‌کند که حتی برای عروسش، که حالا شوهرش را از دست داده، پدری کند. دیگران گاهی به او نیش و کنایه می‌زنند، اما او از وظیفه خودش کوتاه نمی‌آید.

سریال پدر سالار - محمدعلی کشاورز

این سریال تماشایی هم در میانه دهه ۷۰ شمسی ساخته و از تلویزیون پخش شد؛ با بازی‌های درخشان محمدعلی کشاورز، حمیده خیرآبادی و جمیله شیخی. کشاورز نقش اسدالله‌خان را بازی می‌کرد که پدری سنتی و مهربان بود که البته سختگیری‌های خاص خودش را هم داشت. او به بچه‌هایش اجازه نمی‌داد که به سبک دیگری زندگی کنند و حتی شغلی دیگری داشته باشند. اما در ادامه مسیر که دچار بیماری قلبی می‌شود، با نصیحت‌های پیرمردی که با او کار می‌کند، از رفتارهایش عقب‌نشینی کرده و هر کدام از پسرانش را مخیر می‌کند که دنبال زندگی خودشان بروند و لزومی ندارد حتماً با او در یک خانه زندگی کنند.

پدر - محمد کاسبی

مهرالله نوجوانی است که برای کار به شهر دیگری می‌رود. پدرش را مدت‌هاست از دست داده. اما وقتی که به شهرش و نزد خانواده‌اش برمی‌گردد، متوجه می‌شود که مادرش ازدواج کرده. از دست مادر و خواهرش ناراحت می‌شود و می‌خواهد که از ناپدری‌اش انتقام بگیرد. ناپدری او یک ژاندارم است با بازی بی‌بدیل محمد کاسبی که برای او سیمرغ بلورین بهترین بازیگر جشنواره فجر را هم به همراه آورد. محمد کاسبی با اینکه یک ناپدری است، اما در نقش پدری واقعی، سعی می‌کند به دنیای مهرالله راه پیدا کند و دست‌آخر نیز موفق به این کار می‌شود و در هیبت پدر واقعی‌اش ظهور پیدا می‌کند.

به نام پدر - پرویز پرستویی

پرویز پرستویی هم از آن آکتورهایی است که نقش‌های پدرانه زیادی بازی کرده. یکی از آن نقش‌های خاص را باید در همین اثر «به نام پدر» جست‌وجو کرد. او رزمنده دوران دفاع‌مقدس بوده. دست بر قضا حبیبه، دخترش به مناطق جنگی می‌رود و درست در همان جایی که پدرش زمانی مین کاشته بود، پایش روی مین می‌رود و…. همین قصه، کافی است تا پرویز پرستویی را در میان تردیدهای زیادی قرار دهد. او نمی‌داند تاوان چه چیزی را پس می‌دهد و چرا زمانه چنین شده است. او یک پدر است و زمانی برای حفاظت از سرزمینش به جنگ رفته بود؛ برای او این وضعیت فعلی قابل هضم نیست و فیلم، درباره هضم این موقعیت جدید است.

ستایش - داریوش ارجمند

مجموعه‌های «ستایش» که در چند فصل تولید و پخش شده‌اند، تصویری از یک پدر سنتی و سختگیر را ارائه می‌کنند؛ پدری به نام حشمت فردوس که نمی‌تواند قبول کند اتفاقی برخلاف نظرش می‌افتد. او در فصل‌های مختلف ستایش با پسر و نوه‌اش، وارد داستان‌های جدیدی می‌شود. در فصل نهایی نیز به واسطه ارتباط با نوه‌اش، درگیر دنیای جدید می‌شود و کمی از آن ابهت همیشگی‌اش ریخته می‌شود. حشمت فردوس از آن پدرهای خیلی پرقدرت و دوست‌داشتنی و… سریال‌های ایرانی است که البته کمی هم خرده شیشه دارد، ولی واقعاً آدم بدی نیست. او بعدها، ثابت می‌کند که قلب صافی دارد و....

کیمیا - خسرو شکیبایی

لابد پیش‌فرض شما این است که پدر، همیشه باید کنار فرزندانش باشد و همیشه سایه‌اش باید بالای سرشان باشد. اما گاهی بخشی از نقش‌های سینمایی چنین نیست. مثل همین فیلم ماندگار «کیمیا»، از احمدرضا درویش. فیلمی با بازی عالی خسرو شکیبایی. او زمان جنگ، همسرش را از دست می‌دهد و خودش هم به اسارت بعثی‌ها در می‌آید؛ درحالی‌که خبری از سرنوشت دخترش که آن موقع نوزادی بیش نبود، ندارد. بعد از جنگ و آزادی از اسارت به مشهد می‌رود تا دخترش را پیدا کند. او یک پدر است و نمی‌تواند از دخترش بگذرد، اما در انتخابی جانکاه، تصمیم می‌گیرد پدرانگی خودش را به پای آینده دخترش فدا کند.

بوی پیراهن یوسف - علی نصیریان

یکی از فیلم‌های ماندگار ابراهیم حاتمی‌کیا را باید همین اثر «بوی پیراهن یوسف» بدانیم. فیلمی که با بازی درخشان علی نصیریان، تبدیل به اثری ماندگار شده است. نصیریان در این فیلم راننده تاکسی فرودگاهی است که پسرش را از دست داده است. البته پیکر پسرش هیچ‌وقت بازنگشته بود، ولی مطمئن بود که به شهادت رسیده. از سوی دیگر نیکی کریمی هم از خارج کشور بازمی‌گردد تا برادر مفقودالاثرش را پیدا کند. زمانه هم‌زمان آزادی اسراست. نصیریان به نوعی برای نیکی کریمی پدری می‌کند و در نهایت نیز متوجه می‌شود که پسرش زنده و در اسارت بوده است.

آواز گنجشک‌ها - رضا ناجی

کریم که نقشش را رضا ناجی بازی می‌کند، در یک مزرعه پرورش شترمرغ کار می‌کند و البته کارش را هم خیلی دوست دارد. اما اتفاقی می‌افتد و یکی از شترمرغ‌ها فرار می‌کند. کریم هر کاری که می‌کند موفق نمی‌شود شترمرغ فراری را پیدا کند. در نتیجه از کار اخراج می‌شود. اما او یک پدر است و باید خانواده‌اش را جمع و جور کند. در نتیجه به شهر می‌رود و به کار با موتور می‌پردازد. در عین حال سنگ صبور خانواده‌اش هم هست. او که برای نخستین بار است که به شهر رفته، در جریان اتفاقات مختلف، رشد و نمو پیدا می‌کند.

حوض نقاشی - شهاب حسینی

یکی از پدرهای خاص سینمای ایران در همین فیلم «حوض نقاشی» است که نمود پیدا کرده است. شهاب حسینی و نگار جواهریان در این اثر مازیار میری، نقش‌آفرینی فوق‌العاده‌ای از خودشان به جا گذاشته‌اند. آنها زوجی دارای معلولیت ذهنی هستند که پسری نوجوان دارند. پسر آنها سالم است، اما نگاه اطرافیان و هم‌کلاسی‌ها باعث می‌شود تا او بداخلاقی کند و از اینکه پدر و مادری این‌چنینی دارد، ناراحت باشد. شهاب حسینی در این اثر در نقش پدری مهربان ظاهر می‌شود که با حرف‌های پسرش نمی‌رنجد. هرچند پسرشان در نهایت متوجه می‌شود که کانون گرم خانواده آنها را نمی‌تواند در جایی دیگر پیدا کند.

کد خبر 477233

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.