به گزارش خبرنگار ایمنا، پای درد و دل هر کدامشان که مینشینی حق را به او میدهی، چرا که در یک رابطه زناشویی هر دو نفر در بروز مسائل پیش آمده نقش دارند، در طلاق عاطفی زوجها، رفتار هر دو نفر تأثیرگذار است.
زن جوان که حدود هفت سال است زندگی مشترک خود را با همسرش شروع کرده، از سردی او میگوید: " همسرم به خانه میآید، اما آمدن و نیامدنش فرقی نمیکند، نه حرفی میزند و نه حتی با دختر کوچکمان بازی میکند، نگران زندگی خود هستم، چرا که من هم به دنبال رفتار او، گوشهگیر و تنها شدهام و انگیزهای برای ادامه زندگی ندارم، همسرم کار زیاد را بهانه میکند اما قبلاً هم کارش همین قدر بود و به شدت به زندگی اهمیت میداد، بارها به جدایی فکر کردهام، اما نگران دخترم هستم و به خاطر او در یک زندگی سرد و بیروح زندگی میکنم. "
همسرش هم درباره چرایی رفتار خود میگوید: "به خاطر تأمین خواستههای مالی کمتر در خانهام و کار زیاد مرا خسته و بی انرژی میکند، اما همسرم میخواهد مانند گذشته که جوانتر بودم، رفتار کنم، او من را به خاطر خودم نمیخواهد و تنها تأمین مالی برای او مهم است، از نظر روحی مرا تأمین نمیکند، به سکوتم اهمیت نمیدهد و مدام با سوالات ریز و درشت تنها شرایط روحی مرا بدتر میکند، وقتی به خانه میآیم، تنها هستم و در تمام مدتی که خانه هستم از مشکلات میگوید، شاید تنهایی، من را از دست همسرم نجات دهد، چرا که او فقط خواستههای خود را میبیند و این موضوع مرا نسبت به زندگی سردتر میکند. "
طلاق عاطفی یک پدیده چند عاملی است
شیرین وثوق، روانشناس و خانوادهدرمانگر در خصوص طلاق عاطفی به خبرنگار ایمنا، میگوید: جامعه ایرانی جامعهای در حال گذار است، در نتیجه تقابل میان ارزشهای سنتی و مدرن با شدت بیشتری دیده میشود و زمانی که این تقابل به تعامل تبدیل شود شاهد طلاق عاطفی خواهیم بود.
وی ادامه میدهد: در طلاق عاطفی به دلیل اینکه خانوادهها از فرهنگ سنتی فاصله گرفته خود را ملزم به تحمل یک زندگی اجباری بدون علاقه نمیکنند و از سوی دیگر با افزایش حقوق زنان در جامعه و در نتیجه کاهش ترس از آینده مبهم با فراهم شدن امکان تحصیل و کسب درآمد، طلاق عاطفی نیز کاهش مییابد و همچنین کاهش یافتن ازدواجهای فامیلی نیز در کاهش طلاق عاطفی مؤثر است، چرا که در این نوع زندگیها زوجین به خاطر خانوادههای خود اجبار بیشتری برای ادامه زندگی دارند.
این خانوادهدرمانگر با بیان اینکه پدیده طلاق عاطفی پدیدهای چندعاملی است، میافزاید: هرگز یک عامل به تنهایی نمیتواند علت پیدایش طلاق عاطفی باشد، معمولاً میگویند، "فلان خانواده تنها به خاطر فلان علت از هم پاشید"، اما در اصل عوامل متعددی در فروپاشی یک خانواده مؤثر است و اگر این عوامل شناسایی نشوند، مشکلاتی از جمله طلاق عاطفی گریبانگیر خانواده و زوجین خواهد شد.
وی با اشاره به اینکه طلاقهای عاطفی از نظر علت با همدیگر متفاوت هستند، افزود: با توجه به شخصیت خاصی که هر یک از زوجین دارند، قطعاً رفتار خانوادهها، نوع همسرگزینی، منش و خلقوخوی هر یک از آنها نیز خاص و منحصر به فرد است و قطع این رابطه نیز با پیوند عوامل خاص و شبکهای منحصر به فرد از عوامل اتفاق میافتد.
وثوق طلاق عاطفی را معلول عوامل متعدد و پیچیده حیاتی، روانی و اجتماعی میداند و میگوید: طلاق عاطفی همانند هر پدیده نامطلوب اجتماعی دیگر مولود مشکلاتی با ریشههای اجتماعی، فرهنگی و محیطی است و همچنین برخی دیگر از مشکلات ناشی از طلاق عاطفی ممکن است به صورت بنیادهای مشخص و متشکل از چند عامل بروز کند که برخی از آنها با نارساییهای بیولوژیک و یا کمبود روانی جلوهگر میشود.
طلاق عاطفی نتیجه فقدان اعتماد و محبت است
وی خاطرنشان میکند: طلاق عاطفی به عنوان انتخابی نفرتانگیز بین تسلیم و نفرت از خود است که زن و شوهر هر کدام آن را تجربه میکنند و در آن هر یک از زوجها به دلیل غمگینی و ناامیدی، دیگری را آزار میدهد.
این خانواده درمانگر با تاکید بر اینکه طلاق عاطفی نتیجه فقدان اعتماد، احترام و محبت به یکدیگر است، تصریح میکند: در طلاق عاطفی، همسران به جای حمایت از همدیگر در جهت آزار، ناکامی و تنزل عزت نفس یکدیگر عمل میکنند و هر کدام به دنبال یافتن دلیلی برای اثبات عیب، کوتاهی و طرد دیگری است و در این بین فاصله عاطفی آشکاری میان همسران ایجاد میشود که نشاندهنده بیتجربگی و ناپختگی زوجها است، هر چند یکی از آنها ممکن است این ناپختگی را تأیید و دیگری با ابراز اعمال مسئولانه چنین چیزی را انکار کند.
وی وجود تفاوتهای فرهنگی را علت دیگر طلاق عاطفی میداند و ادامه میدهد: ازدواجهای احساسی و هیجانی در جامعه کنونی افزایش یافته است که منجر به طلاق عاطفی میشود؛ به طوری که پسر با مشاهده یک موضوع مورد علاقه در دختر با او ازدواج کرده و به هیچ مسئله دیگری توجه نمیکند، بنابراین بعد از گذشت مدتی تفاوت فرهنگها خود را نشان میدهد و منجر به طلاق عاطفی و یا حتی طلاق رسمی میشود.
لزوم کسب مهارتهای ارتباطی زوجها
وثوق در خصوص عوامل مختلف طلاق عاطفی، اضافه میکند: عوامل متعددی میتواند منجر به طلاق عاطفی شود که پیشنهاد میشود زوجین پیش از آنکه به مرحله حاد و بروز اختلافات شدیدتر برسند، مهارتهای ارتباطی زناشویی را فرابگیرند و با هم در تمام زمینهها سازش کنند.
وی میگوید: اگر یک زوج از رفتار یکدیگر ناراضی بوده و خواهان اصلاح آن هستند، باید با کسب مهارتهای زناشویی به آن دست یابند، اما اگر این موضوع به شکل دیگری بروز کند، قطعاً برای زوجها بحرانزا خواهد بود؛ همچنین حمله، سرزنش و یا اتهام به شخصیت طرف مقابل سم مهلک یک رابطه است و قضاوت درباره همسر، ردیف کردن انتقادها و متهم کردن او به غیرقابل اعتماد بودن آغاز سردی رابطه است و نشان از طلاق عاطفی دارد.
این روانشناس اظهار میکند: جدایی عاطفی از همان ابتدا به این مرحله که زوجین احساسات و عواطف خود را نسبت به یکدیگر انکار و از انجام وظایف و تعهدات زناشویی نسبت به یکدیگر امتناع کنند، نمیرسد، بلکه ابتدا جدایی محل خواب و یا صرف غذا به صورت انفرادی بین زوجها اتفاق میافتد و این موضوع زنگ هشداری برای پایان یک رابطه است.
وی تاکید میکند: طلاق عاطفی درست زمانی آغاز میشود که شور و گرمای روابط به پایان برسد و چالشهای زندگی رخ بنماید؛ لذت زندگی، هیجان، صبر و مراوده که بخشی از زندگی زوج بوده است، به مرحله سرکوب رسیده و جای خود را به کار، سرگرمی و جانشینهای دیگر داده است.
آمار طلاق عاطفی بیش از طلاق رسمی است
سمیه طاهری، کارشناس ارشد جامعهشناسی درباره طلاق عاطفی به خبرنگار ایمنا، میگوید: در طلاق عاطفی دو نفر به صورت فیزیکی از یکدیگر جدا نمیشوند، بلکه کنار هم زندگی میکنند و شرایطی بر روابط آنها حاکم است که این امر در طلاق متعارف وجود ندارد، در این حالت زوجها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شده و فقط حکم یک همخانه را برای یکدیگر دارند، اگرچه آمار دقیقی از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست، اما میتوان به جرأت گفت که آمار طلاق عاطفی در کشور از طلاق قانونی بسیار بیشتر است.
وی ادامه میدهد: همه انسانها به طور ذاتی به دنبال سعادت، خوشبختی و رضایتمندی در زندگی هستند، اما از آنجایی که برخی از افراد نگرش درستی نسبت به زندگی مشترک ندارند باعث میشود تا علاوه بر زندگی خود، آمال و آرزوهای فرد دیگری را نیز تباه کنند، وضعیت زمانی نگران کننده میشود که آنها دارای فرزند شوند و حالا خودخواهی و نگرش غلط یک فرد باعث مختل شدن زندگی یک خانواده و حتی تأثیر منفی در یک نسل میشود.
طلاق عاطفی و کمرنگ شدن صمیمیت زوجها
این جامعهشناس با اشاره به اینکه همه افراد خواهان موفقیت در زندگی زناشویی هستند، تصریح میکند: با گذشت زمان و بروز مشکلات زندگی که برای هر خانوادهای به نوعی رخ میدهد، حس نفرت و سردی بین زوجها رخ میدهد و اگر به آن توجه نشود، قطعاً منجر به طلاق عاطفی خواهد شد، معمولاً زوجهایی که فرزند دارند، سعی میکنند بسوزند و بسازند و دم از مشکلات نزنند، باید بدانیم گفتوگو میتواند مشکلات را کاهش دهد و باید در تمام مواقع با همسر خود گفتوگو کنیم تا با حل شدن مشکلات به زندگی بهتری دست یابیم و به معضلی فراگیر به نام طلاق عاطفی نرسیم.
وی با اشاره به کاهش ارتباط صمیمی در خانوادهها و ایجاد طلاق رسمی و عاطفی، میافزاید: انحرافات اخلاقی، آسیبهای اجتماعی و مشکلات روحی و روانی ناشی از طلاق عاطفی است، از دیگر عوامل جدایی زوجین میتوان به توقعات بیجا، عدم شناسایی خواستهها و ناتوانی در برآورده کردن آنها، اعتیاد، خیانت و بیوفایی و عدم آمادگی برای ازدواج اشاره کرد، البته برخی افراد صرفاً به خاطر حرف دیگران و یا چشم و همچشمی ازدواج میکنند و دچار مشکلات فراوان و عمیقی میشوند که آنها را به سمت طلاق عاطفی سوق میدهد.
طاهری طلاق عاطفی را مقدمهای برای کمرنگ شدن صمیمیت زوجها میداند و اظهار میکند: جدایی میتواند در ابتدا برای افراد نامشخص بوده و نتوانند تشخیص دهند که در کجای رابطه مشکل پیش آمده است، اما توجه به علائم و نشانههای طلاق عاطفی بسیار مهم است.
وی خاطرنشان میکند: کاهش یا نبود روابط عاطفی بین زوجها، عدم شکایت یا انتقاد از مشکلات، بیتفاوت شدن نسبت به یکدیگر، تمرکز عاطفی روی فرزند به صورتی که تمام مهر و محبت پدر یا مادر به سمت فرزند میرود و وقت نگذاشتن برای همسر و زیاد شدن خوشگذرانیهای خارج از خانه نیز از مواردی است که ممکن است در طلاق عاطفی رخ دهد.
آسیب فرزندان در طلاق عاطفی
این جامعهشناس با تاکید بر اینکه پرداختن به مسائل گذشته به جای اندیشیدن به مسائل پیش رو از مهمترین علتهای طلاق عاطفی است، میافزاید: در خانوادهای که والدین درگیر طلاق عاطفی هستند، فرزندان آسیب بسیار زیادی میبینند و خانه برای آنها مکان امن و خوشایندی نیست و در نتیجه سعی در دوری از آن دارند، مواردی از جمله اعتیاد به مواد مخدر، گرایش به روابط ناسالم و اختلالات روانی همچون افسردگی و اضطراب از شایعترین مشکلات فرزندان این خانوادهها است و از طرف دیگر ممکن است فرزندان نیز اشتباهات والدین در ازدواج و روابط عاطفی را الگوی خود قرار دهند و در نتیجه آنها نیز در آینده با مشکلات جدی مواجه شوند.
وی میگوید: گاهی افراد نسبت به سرنوشت خانواده یکدیگر و گاهی هم نسبت به فرزندان بیتفاوت هستند و ترجیح میدهند بیشتر وقت خود را خارج از خانه با دوستان و همکاران بگذرانند و در واقع از خانه خود فراری هستند و این نیز شکل دیگری از طلاق عاطفی است که باید به آن پرداخته شود تا بتوان علاج واقعه را قبل از وقوع انجام داد و از آسیبهای احتمالی دیگر جلوگیری کرد.
سرمایه فرهنگی همسران عامل حذف طلاق عاطفی
طاهری با اشاره به دلایل رواج طلاق عاطفی در جامعه امروز اظهار میکند: همیشه اختلافات زناشویی وجود داشته و هیچ زندگی را نمیبینید که در آن اختلافات وجود نداشته باشد، اما به میزان سرمایه فرهنگی زن و شوهر، اختلافات خانوادگی نیز قابل حل است و هر چه نزدیکی فکری و فرهنگی زن و شوهر به هم نزدیکتر باشد به همان میزان اگر در مورد موضوعی اختلاف پیدا کنند، میتوانند آن را حل کنند تا اختلافات منجر به طلاق عاطفی نشود.
وی با اشاره به اینکه همسران در محبت کردن به طرف مقابل پیش قدم باشند، خاطرنشان میکند: قدرشناسی، استفاده از کلمات محبتآمیز، احترام گذاشتن و وقت صرف کردن برای همسر اهمیت دارد و موجب افزایش محبت در آنها میشود.
این جامعهشناس میگوید: زوجها در مشاجره نباید دنبال مقصر بگردند، بلکه باید به دنبال آن باشند که هر فرد چقدر در حل مسئله سهم دارد و لازم است انعطافپذیر و واقعگرا باشند تا مشکلات حل شود و پیکان تیز طلاق عاطفی نتواند زندگی آنها را نشانه برود.
نظر شما