به گزارش خبرنگار ایمنا، حسین پرنیا هنرمندی است که پیشتر او را به جهت همکاری با ایرج بسطامی میشناسند، در حالی که این هنرمند دیدگاهها و انتقادات جدی درباره فرهنگ و هنر ایران و ارتقای آن دارد. پرنیا در آثار مختلفی با همکاری هنرمندان مختلف از جمله ایرج بسطامی، ایرج رحمانپور، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، علی جهاندار، رضا رضایی پایور و فاضل جمشیدی به عنوان آهنگساز، تنظیم کننده و نوازنده حضور داشته است.
این هنرمند درباره اهمیت ایرج بسطامی در آواز به خبرنگار ایمنا میگوید: رسانهها امروزه باید به اهداف ایرج بسطامی از آواز خواندن و مشکلاتی که همواره برای او وجود داشت، بپردازند و بستر را برای فعالیت بهتر و رسیدگی به مشکلات هنرمندان کنونی فراهم کنند. آشنایی من با ایرج بسطامی به سالهای ۷۲ و ۷۳ بازمی گردد که اولین کار مشترک ما با نام «تحریر خیال» منتشر شد و بعد از آن همکاری ما با یکدیگر ادامه پیدا کرد.
پرنیا اضافه میکند: درباره ایرج بسطامی، نکات مهمی که کمتر به آن اهمیت داده میشود افکار، ابعاد زندگی، طریقه آواز خواندن، نحوه زندگی، دیدگاهها و جایگاه ایشان در موسیقی است. در واقع باید دانست که هر کدام از آوازهای ایرج بسطامی چه پس زمینهای داشته و اصولاً برای چه آن آواز خوانده شده است. همچنین بررسی فلسفه آواز از نظر ایرج بسطامی و اینکه اصولاً ایشان چرا به این نوع از موسیقی و این شیوه آواز خواندن روی آورده خود جای بحث فراوان دارد. در واقع امروز پرداختن به این موضوعات میتواند مفید و ثمربخش باشد. امروزه جان مایه تفکر یک هنرمند اهمیت دارد و درباره مرحوم بسطامی این اتفاقات نیفتاده است.
وی اظهار میکند: بسطامی دغدغههای زیادی درباره موسیقی داشت که به آنها پرداخته نشده است. در واقع امروز انتظارات هنرمندان چنین چیزهایی است. باید نیازها و افکار یک هنرمند در سطح جامعه بازتاب پیدا کند تا او بیشتر درک شود. ایشان اصلاً اهل گفتوگو با رسانهها نبود و بیشتر در خلوت و انزوای خود سر میکرد که البته این رفتار دلیل خاصی داشت و دلیل آن مربوط به تحریفات و سانسورهایی بود که از جانب رسانهها لحاظ میشد.
این هنرمند تاکید میکند: در واقع رسانههای ما از جمله صدا و سیما مستقل عمل نمیکنند. بخشی از این رسانهها، غیر حرفهای هستند که صحبتی درباره آنها نیست و دستهای دیگر نیمه حرفهای هستند که آنها هم عمدتاً رسانه مستقلی نیستند و بنابراین حرف هنرمند را درست به گوش مردم نمیرسانند. امروزه کسی نیست تا از اهداف هنرمندان و یا غم نان آنها صحبت کند. امروز رسانههای سالم کمی وجود دارد و به همین دلیل هنرمندان راستین در چنین شرایطی ترجیح میدهند که بیشتر به کار هنری خود بپردازند. متأسفانه تجربههای بدی در این مورد داشتهام که نمونه آن برخورد با یک رسانه غیر حرفهای در این زمینه بود که به من گفتند بابت پررنگ کردن نامم در رسانه، هزینه پنج میلیونی اخذ میشود! این برخوردها بسیار غیرحرفهای بود که البته این برای عدهای که در هنر دلالی میکنند خیلی هم میتواند خوب باشد.
آهنگساز تصنیف ماندگار «گلپونهها» پیرامون اهداف مرحوم ایرج بسطامی و موانع موجود بر سر راه او، تصریح میکند: پرسش این است که آیا آن زمانی که کنسرتهای ایرج بسطامی برگزار میشد، راحت برگزار میشد؟ مجوزها راحت بود؟ مشکلاتی که مانع فعالیت ایشان میشد چگونه بود؟ اینها موضوعاتی است که انتظار میرود بیشتر به آن پرداخته شود. بزرگترین هدف هنرمند در حیات خود، اعتراض درونی نسبت به محیط و جامعه است. وقتی هنرمندی آهنگی غمگین یا اعتراضی منتشر میکند در واقع هدفی دارد که هدف او وصف نابرابریها و ناعدالتیهای زمان خود است.
پرنیا خاطرنشان میکند: زمانی که ایرج بسطامی آوازی را میخواند کسی به هدف و انگیزه او توجه نمیکرد و به یک تعریف و مدح محدود میشد. متأسفانه باید گفت که کسی خود این هنرمند را جدی نمیگرفت. البته که ویژگیهای هنری زیادی بود که همه دست به دست هم میداد تا ایرج بسطامی را به هنرمندی برجسته تبدیل کند، اما کسی به دغدغههای شخصی او و اهداف و افکارش توجه نمیکرد. امروز نیز برخورد با هنرمندان به همین سمت و سو رفته است و سوالاتی تکراری از قبیل استادان شما چه کسانی بودند، چه آثار منتشر کردید، خاطره گویی و… جای سوالات جدی و مفید که نیازها و اعتراضات هنرمند را نشان میدهد گرفته است.
نظر شما