به گزارش خبرنگار ایمنا، نویسندگی هنر ظریف تبدیل معانی ناملموس به کلمات ملموس است. از گذشته در تعریف رابطه نویسنده و نوشتن گفتهاند که نوشتن شغلی تمام وقت برای نویسندگان محسوب میشود، اما واقعیت این است که نوشتن برای یک نویسنده حقیقی چیزی شبیه به نفس کشیدن است و این یعنی زیستن برای او معنایی جز نوشتن ندارد. بدون شک آنچه نویسنده را به نوشتن ترغیب میکند حقیقت است. حقیقت، نویسنده را مجذوب و غرق خود میکند و نیروی محرکهای میشود تا قلم در دست او به جنبش درآید و او را وادار میکند تا عمیق بنگرد، درک و تحلیل کند و دست به آفرینشهای نو و ابتکاری بزند. نویسنده کسی است که دنبال ساختن دنیای خود است. او بر مبنای آنچه از حقیقت کشف کرده جهانی را تصویر میکند که سالها کوشش و ممارست برای تبدیل آن به واقعیت نیاز است و تجربه نشان داده است که این امر دست نیافتنی نیست و آنچه امروزه برای ما بخشی از روزمرگی است، رؤیا و تخیل به قلم سپرده شده نویسندگان بزرگی بوده است.
فارغ از مسائل معنوی و معنایی در خصوص نویسندگی، شاید یکی از مهمترین و رنجآورترین مسائل برای این افراد، امور مربوط به تأمین معاش باشد. با وجود اینکه نویسندگان اغلب از نظر دانش و فضیلت یک قدم از روزگار خود پیش هستند، اما زمانی که بحث امور مادی مطرح میشود نمیتوان نویسندهای یافت که بر زمانه خود پیشی گرفته باشد.
پائولو کوئیلو در خصوص این معضل گفته است: "من تشویق نشدم که حرفه نویسندگی را دنبال کنم، چون که والدینم فکر میکردند از گرسنگی خواهم مرد. آنها فکر میکردند هیچ کس در برزیل نمیتواند از راه نویسندگی روزی خود را کسب کند. حق هم با آنها بود".
نمونه دیگر ادگار آلنپو است. او تلاش میکرد تا از طریق نویسندگی کسب درآمد کند و با همین انگیزه برای مجلات مختلف مینوشت. آلنپو زندگی فقیرانهای داشت، اما آخرین کلماتی که پیش از مرگ به زبان آورد این بود که "خداوند به روح فقیر من رحم کند".
علاوه بر این نویسندگان بزرگی از جمله کافکا و مارسل پروست را نیز میتوان نام برد که در فقر و بیپولی جهان را ترک کردند. شاید مهمترین علت این امر را بتوان نبود امکانات کافی برای معرفی این نویسندگان در سطح جهانی دانست. علاوه بر این باوجود اینکه هر یک از آنها جریان ادبی عظیمی به راه انداخته و آثار فاخری به دنیای ادبیات تقدیم کردهاند، اما پس از مرگ شناخته و معرفی شدند.
با توجه به گسترش فناوریهای نوین دیگر نمیتوان از ناشناس ماندن نویسندگان سخن گفت. از طرفی تکنولوژی تأثیر چشمگیری در رونق هنر نویسندگی و تبدیل کردن آن به صنعتی پولساز در جهان ایفا کرد. فروش میلیون دلاری کتابها در سطح جهان مهر تأییدی بر این سخن است. اما در ایران اوضاع کمی متفاوت است. صنعت نشر ما پر از سوالات بی پاسخ است. نوشتن برای نویسندگان ایرانی اولویتی پس از تأمین معاش است و نویسندگان بزرگ نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
نویسنده باید چندین برابر بیش از آنچه مینویسد مطالعه کند. از طرفی نیاز به تمرکز و تفکر طولانی مدت دارد و آفت این دو دغدغههای اقتصادی است، یعنی درست همان چیزی که نویسندگان ما با آن دست به گریبانند. اوضاع اقتصادی فعلی و کاهش ارزش پول ملی منجر به افزایش قیمت کالاهای مختلف از جمله کتاب و در نتیجه کاهش توان خرید مردم شده است. با وجود اینکه هنوز هم نویسندگانی هستند که غرق دنیای نویسندگی هستند و فارغ از این مشکلات قلم خود را زمین نگذاشتهاند اما نمیتوان از وجود فشار اقتصادی بر آنها چشم پوشید. به صورت کلی کاهش تقاضا منجر به کاهش تولید از سوی نویسندگان و ناشران و در نتیجه فقر فرهنگی میشود.
از طرفی فراگیر شدن استفاده از اینترنت و شبکههای مجازی موجب تمایل خوانندگان به استفاده از کتابهای الکترونیکی شده است. شیوع ویروس کرونا و تعطیلی کتابخانهها و کتاب فروشیها نیز به شدت بر این مساله تأثیر گذاشت. انتشار غیرقانونی آثار نویسندگان و حتی انتشار کتابهایی که مجوز چاپ نگرفتهاند از معضلات نوین شدن استفاده از کتاب است که در کنار سایر مسائل صدمات فراوانی بر ناشران وارد ساخته است و برخی را وادار به تعطیلی کرده است. بر همین اساس نویسندگانی که توان تأمین معاش خود را نداشته باشند قلمها را زمین گذاشته و شغل دیگری پیشه میکنند.
چالش اقتصاد برای فرهنگ مختص به ایران نیست، اما در کشور ما روز به روز جدیتر و حادتر میشود. مسلم است تا زمانی که نویسندگان و اهالی فرهنگ اندر خم مشکلات اقتصادی باشند توان پرداخت به مسائل فرهنگی را نخواهند داشت. بر همین اساس تبدیل نشر به صنعتی پول ساز در کشور ما راه درازی در پیش دارد که حل معضلات معیشتی نویسندگان در رأس آن قرار دارد.
نظر شما