به گزارش خبرنگار ایمنا، پس از جنگ جهانی اول و شکست امپراطوری عثمانی، این منطقه نیز همچون سایر متصرفات متفقین در خاورمیانه، به قیمومیت آنها درآمد.
بر طبق موافقتنامه سایکسپیکو که بهطور محرمانه و در سال ۱۹۱۶ به امضا رسید، عراق جزئی از قلمرو اشغالی بریتانیا درآمد و تحت نظارت آن اداره میشد.
به این ترتیب که در سال ۱۹۲۰ از به هم پیوستن سه ایالت منطقه میان رودان، یعنی ایالتهای بصره، بغداد و موصل و با حمایت بریتانیا و سایر متفقین کشور عراق تشکیل شد.
وجه تسمیه آن نیز وجود سنگهای صخرهای و سخت است که در بعضی نقاط این کشور دیده میشود. یک سال بعد از تشکیل کشور عراق، فیصل اول با حمایت بریتانیا و با رأیگیری عمومی به پادشاهی عراق انتخاب شد.
در سال ۱۹۳۰، شیعیان عراق تصمیم گرفتند علیه حکومت دست نشانده انگلستان قیام کرده تا بتوانند خود کشوری مستقل برپا نمایند که به علت همراهی نکردن قبایل سنی که غالباً مورد کمک بریتانیا قرار داشتند، این قیام شکست خورد.
از این پس بود که در فشار قرار دادن و فقر شیعیان عراق توسط حکومت آغاز شد. در سال ۱۹۳۲ قیمومیت انگلستان به پایان رسید و این کشور رسماً به استقلال دست یافت.
در همان سال عراق به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. پس از گذشت یکسال غازی اول فرزند فیصل به پادشاهی عراق رسید. وی تا زمان مرگش در سال ۱۳۱۸ (۱۹۳۹) پادشاه عراق بود.
بعد از غازی، پسر نابالغش به نام فیصل دوم جانشین شد و به همین دلیل نیابت سلطنت بر عهده پسرعموی غازی به نام عبدالله گذاشته شد. رشید عالی گیلانی به همراه اعضای مربع طلایی در ۱ آوریل ۱۹۴۱ کودتایی علیه عبدالله انجام داد و دولت او را ساقط کرد.
بریتانیا که همچنان پایگاههای هوایی خود در عراق را در اختیار داشت از ترس اینکه دولت رشید عالی به دلیل ارتباطاتش با دول محور، جریان نفت را به سوی غرب قطع کند به عراق حمله کرد.
جنگ در ۲ مه ۱۹۴۱ توسط نیروهای بریتانیایی و مزدوران آشوری آغاز شد و در نتیجه نیروهای گیلانی شکست خورده و در ۳۱ مه مجبور به ترک مخاصمه شدند.
عراق اشغال نظامی شد تا قدرت به دولت پیش از کودتا تحت دودمان هاشمی بازگردد. در ۲۶ اکتبر ۱۹۴۷ اشغال به پایان رسید، اما بریتانیا پادگانهای خود را تا سال ۱۹۵۴ بر پا نگه داشت و پس از آن نیروی مزدوران را منحل اعلام کرد.
در دوران جنگ سرد عراق به یکی از متحدان نزدیک اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شده بود و شوروی از طریق این کشور نفوذ خود را در خاورمیانه فراهم میکرد.
در این دوران، شوروی سعی میکرد از وحدت و یکپارچگی عراق حمایت کند تا بتواند با کمک یک حکومت قوی و با قدرت، اهداف خود را عملی سازد.
از این رو بود که حکومتهای مرکزی عراق با پشتوانه شوروی، همه جنبشهای آزادیخواهانه و استقلالطلبانه را به شدت سرکوب میکردند.
در سال ۱۹۵۷ شیعیان معترض عراقی توانستند پس از سالها فعالیت سیاسی نظاممند، حزب الدعوه عراق را تشکیل دهند و اعلام موجودیت سیاسی نمایند.
در این زمان بود که با کودتای ضد سلطنتی ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸ توسط تیمسار عبدالکریم قاسم که تمایلات چپگرایانه حکومت پادشاهی عراق به پایان رسید و حکومت جمهوری برقرار شد.
در سال ۱۹۶۳ بعد از اینکه عبدالسلام عارف به کمک حزب بعث عراق طی کودتایی خونین قاسم را به قتل رساند حکومت عراق را به دست گرفت؛ ولی بعد از مدتی خود به مخالفت با این حزب پرداخت.
پس از مرگ عبدالسلام در سانحه سقوط هلیکوپتر، برادرش عبدالرحمن عارف زمام قدرت را در دست گرفت. سرانجام در سال ۱۹۶۸ حزب بعث در دومین کودتا اما بدون خونریزی، دولت عارف را سرنگون کرد و حسنالبکر با تشکیل شورای فرماندهی انقلاب، قدرت را به دست گرفت.
وی نیز در سال ۱۹۷۹ در اثر فشار معاونش صدام حسین مجبور به استعفا شد و صدام رئیسجمهور عراق گردید.
نظر شما