به گزارش خبرنگار ایمنا، با وجود اینکه نقش هنر خوشنویسی در فرهنگ و هنر ایران انکارناپذیر است اما تا کنون در لیست میراث ناملموس یونسکو به ثبت نرسیده است. ابتدای تیرماه بود که خبر تلاش ترکیه برای ثبت خطوط اسلامی در فهرست میراث ناملموس یونسکو سر و صدای بسیاری بر پا کرد و واکنش هنرمندان و علاقمندان به فرهنگ ایرانی را در پی داشت.
شهاب شهیدانی، پژوهشگر تاریخ خط در گفت و گو با خبرنگار ایمنا ضمن بررسی پیشینه خوشنویسی، از پشت پرده تلاش ترکیه میگوید. بخش اول این گفت و گو را در ادامه بخوانید:
سابقه و تاریخچه خطوط اسلامی چیست؟
خطی که ما امروزه بدان مینویسیم را گاه خط عربی میگویند، اما این واژه نباید احساسات ملی ما را آزرده کند؛ چون در واقع اعراب جاهلی خط مستقلی نداشتند و در اثر همجواری با فرهنگها و اقوام آرامی، ایرانی و قبطی خط را به نحو بسیار جزئی فرا گرفتند و اگر معجزه ظهور اسلام و قرآن نبود، هیچ گاه وارد عصر کتابت و نوشتار نمیشدند. از این رو بهتر است این نظام نوشتار را با تمام زیبایی و وجاهت آن، خطوط اسلامی بنامیم چراکه در اثر مشارکت، تعامل و داد و ستدهای فرهنگی بین اقوام مختلف مسلمان نضج و سامان یافت و حتی همچون دستور زبان عربی که توسط ایرانیانی چون "ابن سیبویه" قوام و انسجام یافت، خطوط اسلامی نیز در مشارکت و کمک مؤثر ایرانیان به ثمر رسید. اصولاً اعراب، سنتی به نام کتابت نداشتند و حال آنکه ایرانیان قرنها به نگارش آشنا و مسلط بودند. حضور کاتبان در ساختار سیاسی ایران پیش از اسلام به صورت گروهی که وظیفه نگارش نامههای سلاطین را بر عهده داشتند امری مسجّل است. از کهنترین متونی که در این زمینه میشناسیم، گفتاری در زبان پهلوی با نام "در آئین نامه نویسی" است که جزء متون پهلوی "جاماسب جی جاماسب" است. حال آنکه در عصر ساسانی انواعی از خط برای مقاصد سیاسی و مذهبی وجود داشت.
باز هم تصور کنید اگر حادثه ظهور قرآن و ضرورت نگارش کلام خدا پیش نمیآمد هیچ گاه خطوط اسلامی شکل نمیگرفت. غیر از کتابت قرآن به خطی که ما آن را کوفی نامیدهایم (و در همین نامگذاری اشتباهاتی نیز وجود دارد که مجال گفتن نیست)، شواهد متقن و چند لایهای از آراستگی نوشتار اعراب صدر اسلام به خطوط مختلف وجود ندارد. از این رو بهتر است رواج خط در قرون اولیه اسلامی را با نام خط اسلامی (وابسته به قرآن) بدانیم. البته بلافاصله پس از حاکمیت اسلام و در کنار نگارش قرآن، نیازهای اداری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باعث گردید که اقلام متعددی از خط کوفی یا نسخ اولیه به وجود آید. این امر با توجّه به کثرت نفوس و سلایق در تمدّن اسلامی که روز به روز در حال افزایش بود، امری اجتناب ناپذیر به نظر میرسید.
نقش ایران در تکوین خطوط اسلامی چه بود؟
طی دو سه قرن اولیه اقدام جدی مشارکت عمومی مسلمانان از جمله ایرانیان در ابداع و تنوع خط بسیار زیاد شد. این تعداد بی رویه خلق و ابداع خط سرانجام به دست نخستین شهید خط یعنی" ابن مقله" (۳۲۸ ق/۹۳۹ م) سامان یافت. حیات این خوشنویس صرفاً در ماجرای تراژدیک زندگانی و قتلش و حتی نبوغ منحصر بفرد وی در ایجاد، وضع و شکل بخشیدن به خطوط زمانهاش نیست، بلکه اشارتی به لزوم حضور کاتبان و خوشنویسان در دربار خلفاست که در این زمینه از سنّتهای درباری ایرانیان باستان پیروی میشد و دولت عباسیان نیز از این حیث تابع رسومات اداری ایرانیان بودند. در تمامی حکومتهای مقارن عصر خلفای عباسی و نیز دربار سلاجقه، اهمیّت کاتبان و هنر خوشنویسی در نظر مقامات سیاسی بود. در دو سده اولیه اسلامی اسناد دیوانی اعراب در شرق خلافت اسلامی به خط پهلوی بوده است و حتی در برخی سکههای این دوره و در برخی کتیبهها همچون برج رستگ و لاجیم در قرون بعدی از خط پهلوی استفاده شده است. حتی اگر بپذیریم که فرایند نگارش و خطوط اسلامی از کتابت قرآن و متون دینی آغاز شد باز دیری نپایید که عالمان و بزرگانی از ایران در کار آفرینش، کتابت و نگارش متون مذهبی وارد شدند و برتری نگارش و کتابت در این حوزه حتی به زبان عربی هم باز از آن ایرانیان است. این را از حیث ملاحظات ملی و ایرانی نمیگویم؛ ابن خلدون که مورخی بزرگ و برجسته جهان عرب است به پیشگامی و برتری کامل ایرانیان در عرصههای مختلف علوم و نوشتار نسبت به اعراب معترف است بنابراین حجم زیادی از متون و کتب مذهبی هم توسط ایرانیان نگاشته شده است. در مقایسهای دیگر آنکه اعراب مسلمان وقتی مصر را فتح کردند، مصریان یا قبطیها با زبان و پیشینه غنی جهان باستان خود خداحافظی کردند، اما ایرانیان جوهره و میراث جهان باستان را حفظ کردند و آن را در عرصه معماری و کتابت و ذوق و پالودگی خطوط نشان دادند. همچنان این نبوغ و هوشیاری غالباً ایرانیان بود که برای سروسامان دادن به امور دیوانی، مکاتبات و انواع مختلف کاربرد خطوط اسلامی وارد میدان شدند. اینکه وزیر (ایرانی) برمکی خلیفه عباسی" فضل بن سهل" ملقب به" ذوالرّیاستین" قلم ریاسی را ابداع نمود از ضرورت داشتن خط نیکو در جایگاه سیاسی و اداری دربار حکایت دارد. از ابن مقله (مقتول در ۳۲۸ ق) یاد کنیم که از نخستین مصلحان جدی خطوط اسلامی است تا آنجا که تتبع نمودهام ایشان شیرازی یا ایرانی نبودهاند (ر. ک؛ دانشنامه جهان اسلام ذیل واژه ابن مقله) و گویا به واسطه اقامت دیرپا در شیراز و زندگی در حیات فرهنگی ایران متصف به شیرازی شده است، اما حتی با وجود تحقیقات تاریخی و جابجایی برخی عناوین نباید در ارزش و تأثیرگذاری ایرانیان بر خطوط اسلامی تردید کنیم مهم این است که ابنمقله در سپهر فرهنگی ایران نفس میکشید.
روند اصلاحات خطوط اسلامی چیست؟
روند اصلاحات خطوط اسلامی پس از "ابن مقله" از سوی"ابن بوّاب" (وفات ۴۱۳ ق) است که در نزد خلفا و حاکمان ایرانی آلبویه بود. ایرانیها مستقیم یا غیرمستقیم در روند تکاملسازی خط کوشیدند اگر نام ایران از دفتر فرهنگ و هنر اسلامی پاک شود به نظرم چیز زیادی نخواهد ماند. اجازه دهید مثال دیگری را اضافه کنم؛ "یاقوت مستعصمی" غلام تُرکی بود که در خدمت "المستعصم عباسی" بود (یادمان نرود که حیات فرهنگی بغداد عصر خلفا بسیار متأثر از بزرگان و سنتهای ایرانی بود) وقتی مغولان حیات خلافت را در هم میپیچند، "یاقوت" مستقیماً مورد حمایت خاندان جوینی قرار گرفت. شمسالدین جوینی از خاندانهای بزرگ و اهل فضل ایرانی حاکم و کارگزار وقت بغداد بود و "یاقوت" مستعصمی را در کنف حمایت خود گرفت، مهمترین شاگردان یاقوت همچون نصرالله طبیب، احمد سهروردی و ارغون کاملی ایرانی بودند و همچون حواریونِ "یاقوت" سبک و شیوه وی را در اطراف و اکناف ایران گستراندند. میتوان به صدها نمونه از مشارکت ایرانیان در روند خلق و آفرینش خطوط اسلامی اشاره نمود. "شیلا بلر" از محققان بزرگ خوشنویسی اسلامی، هنر پروری ایلخانان را به ویژه تحت مساعی وزرای ایرانی و از جمله خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی که خوشنویسان را نیز در بر میگرفت مورد توجه قرار داده است. تا عصر مغولان اقلام هفتگانه خط رایج بود که شامل کوفی، ثلث، نسخ، محقق، ریحان، توقیع و رقاع بود و در ادامه همین دوره خطوط تعلیق و نستعلیق شکل گرفت. خط نستعلیق معجزه ایرانیان است که هیچ گاه ملل غیرایرانی نتوانستند از پس اجرای آن به نحو مطلوب و استادانه برآیند چون بیش از حد وابسته به ادبیات فارسی، ذوق لطیف و هندسه متعالی ایرانی است و گویی نگاشتن خط نستعلیق نیازمند زیستن و استنشاق عطر فرهنگ و هویت ایرانی است و جز این ممکن نیست.
جایگاه خوشنویسی در میان ایرانیان چگونه بود؟
در دوره تیموریان و صفویان پایه خط و خوشنویسی در ایران بدان حد رسید که پادشاه و رعیت یکسان شیفته خط بودند. هویت ملی ایرانیان در خوشنویسی ادوار بعد از مغول بسیار پررنگتر شد و در عصر صفوی نیز عناصر شیعی بدان افزوده شد. در مجموع هریک از خطوط اسلامی و کاربردهای متنوع آن بدون حضور ایرانیان، هیچ گاه به سرانجام نمیرسید.
از دید شما ادعای ترکیه در خصوص ثبت پرونده خطوط اسلامی به نام خود وجاهت دارد؟
این روند ادعا طلبی کنونی ترکیه بیشتر مبتنی بر نوعی "شارلاتانیسم فرهنگی" و استفاده از غفلت نهادهای هنری و فرهنگی و مدیران و مسئولان امر است. فیالواقع در صدر مهمترین نهادهای فرهنگی و هنری ما، هیچ گاه مدیرانی از جنس خود اهداف سازمان قرار ندارند. نوعی زد و بند و توصیه در ابقا و جایگزینی مدیران هست و ایکاش حداقل این مدیران ناآشنا به حوزه هنر و فرهنگ، مشاورانی خبره و آگاه را برگزینند.
اصولاً ثبت هر پرونده میراث فرهنگی در یونسکو با محوریت همدلی و نزدیکی جوامع و آشنایی بیشتر با فرهنگهاست و جایی برای منازعه و دشمنی یا مصادره میراث ملل نیست و شاید بهتر بود که به جای ثبت و اختصاص دادن به یک کشور از کلمات و گزارههای بهتر و همدلانه تری یاد میکردند. اما موضوع از نگاه من با جامعه شناسی جهان معاصر چیز دیگری است؛ جهان امروز جهان برندسازی است و متأسفانه با تبلیغات و رسانه میتوان جای حق و ناحق را عوض کرد و یا حداقل بخشی را جابجا نمود و از بزرگی و پیشگامی قومی به نفع ملت دیگری فروکاست. وقتی جنگ اقتصاد و سیاست باشد، گوش و چشم را از پژوهش و حقایق مسلم تاریخی کر و کور میکنند. نگاهی به واژه مجعول و سراسر کینه "خلیج عربی" بیندازید و حال آنکه آفتابی روشنتر برای اثبات نام خلیج فارس نیست. اصولاً نامها و میراثهای معنوی و هنری برای کینه و برتری خلق نشدهاند آنها برای نوعی تعامل انسانی و شناخت فرهنگی باید مورد استفاده قرار گیرند. من ادعای ترکها را در مسیر توسعه طلبی گردشگری و اعتبار بخشیدن به خودشان میدانم. طنز ماجرا این است که در پی اصلاحات آتاتورک خط آنها لاتین شد و الان همه افراد ترکیه قادر به خواندن خطوط اسلامی نیستند. ترکیه در یک دوره فترت از سده ۴۰ میلادی و بعد از مصطفی اکدیک از واپسین خوشنویسان بزرگ ترکیه، خط و خوشنویسی را برای مدتی در محاق فراموشی برد، اما چند مدتی است به یمن موضوع اقتصاد گردشگری و روابط وسیع ترکیه با جهان اسلام و ملل عربی توجه به خوشنویسی رواج یافت.
موزههای ترکیه فعال شدند و ورود انبوه گردشگر آنها را برای استفاده از هر نماد و عناصر جذابی ولو به قیمت تحریف و تغییر وسوسه نموده است. یادمان باشد که یک گردشگر میخواهد در یک بازه کوتاه پول خرج کند و اغلب یا علاقه مند به درک و شناخت کامل و کافی از تاریخ و آنچه اتفاق افتاده نیست و یا اینکه فرصت کافی برای مباحث تخصصی ندارد همین که برند یک موضوعی در چشم و نگاهش باشد برای انتخاب مقصد مهم میشود، آثار هنری را به یادگاری میخرد، عکس میگیرد و تبلیغ کنندهای کم هزینه برای جذب اطرافیان خواهد شد که به چرخه گردشگری ترکیه کمک کند. توریسم فرهنگی (که در مجموعه پازل توریسم ترکیه بسیار مهم و درآمدزا است) چیزی فراتر از تن دادن به حقانیت و توجه به وقایع تاریخی است. اینجا حساب سود و زیان و باز کردن دکان در بهترین جای رفت و آمد گردشگر است.
*ادامه این گفت و گو را روز آینده از صفحه فرهنگ ایمنا دنبال کنید.
نظر شما