به گزارش خبرنگار ایمنا، دلایل اصلی به وجود آمدن خانوادههای تک والدی در گذشته مرگ یکی از والدین بر اثر بیماری، جنگ، مرگ مادران و تصادف بوده است اما در سالهای اخیر آمار مرگومیرهای ناشی از دلایل فوق کاهش اما شاخصهای فرهنگی، اقتصادی به عنوان دلایل اصلی به وجود آمدن خانوادههای تک والد افزایش یافته، در این میان طلاق، جدایی و ترک خانواده، بارداری بدون برنامهریزی، بارداری دوران نامزدی و گرفتن فرزند توسط افرادی که ازدواج نکرده و بدون خانواده هستند از مهمترین دلایل تشکیل خانوادههای تک والدینی در بیشتر جوامع دنیا است.
۷ درصد خانوادههای ایرانی " تکوالدی" هستند
بر اساس جدیدترین دستهبندی مرکز آمار ایران برای انواع خانواده، از بین ۲۴ میلیون خانوار حدود ۶۱ درصد خانواده هستهای (خانوادهای که در آن والدین با فرزندان خود زندگی میکنند)، حدود چهار درصد خانواده گسترده (خانوادهای که در آن والدین با فرزندان ازدواج کرده و نوهها زندگی میکنند)، حدود هفت درصد خانواده تکوالد (خانوادهای که یکی از زوجین به دلیل فوت، طلاق یا مهاجرت حضور ندارند)، حدود ۲۵ صدم درصد را خانواده فرزند سرپرست، حدود هفت درصد را خانواده تکنفره، حدود ۱۵ درصد خانواده زوجی و حدود ۶.۵ درصد جزء سایر مواردی هستند که البته خانوارهای دستهجمعی که شامل ساکنان آسایشگاهها و زندانها هستند در آمارگیری خانوارها دستهبندی نمیشوند.
رشد خانوادههای تک والد خطرناک است
امانالله قراییمقدم جامعه شناس در خصوص خانوادههای تک والدی اظهار میکند: فرزندانی که در خانوادههای تکوالد رشد میکنند با درصد بیشتری جذب ناهنجاریها میشوند و درصد بالایی از افرادی که به سمت ناهنجاریهای اعتیاد، فحشا یا دزدی جذب میروند، عضو خانوادههای تکوالد یا بیخانواده هستند، رشد خانوادههای تکوالد خطرناک است و حتی در آینده میتواند باعث افزایش آسیبهای اجتماعی شود.
این جامعهشناس در خصوص خانوادههای دارای سرپرست زن میگوید: این خانوادهها در معرض آسیب بیشتری هستند چرا که وجود اقتدار پدر در هر خانوادهای لازم است و اقتدار مردانه میتواند از گرایش فرزندان به بسیاری از آسیبها و لغزشها جلوگیری کند و شکلگیری شخصیت، روحیات و آینده یک فرد نیازمند وجود پدر و مادر هر دو با هم است.
اختلالات رفتاری در فرزندان دارای تک والد بیشتر است
همچنین سعید رحیمی دکترای روانشناسی کودک و خانواده در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، در خصوص دلایل تک والدی، اظهار میکند: ساختار خانواده اساساً از ساختار سنتی خود که ازدواج رسمی زن و مرد و تولد فرزندان است در دو دهه اخیر دچار تغییراتی شده که دلیل آن هم صنعتی شدن یا مدرنیزه بوده است.
وی با بیان اینکه ساختار تک والدی به دو شکل دیده میشود، میگوید: مرگ یکی از والدین در اثر تصادف یا بیماری یا طلاق یکی از والدین از اشکال سنتی تک والدی بوده و شکل دیگر تک والدی که در آن نشانههای صنعتی شدن وجود دارد زندگی مشترک بدون ازدواج (ازدواج سفید)، تولد فرزندان نامشروع و در اصل خانواده گریزی و ازدواج گریزی است.
این دکترای روانشناسی کودک و خانواده تصریح میکند: شرایط سخت جامعه باعث میشود یک والد توان انجام چنین رسالتی را در خود نبیند و به دلیل پایین بودن خودکارآمدی والدگری به سراغ ازدواج مجدد نمیروند و تن به زندگی غیررسمی تک والدی خود میدهند.
وی در خصوص پیامدهای تک والدی میگوید: پیامدهای روانشناختی تک والدی اختلالات رفتاری، افت عملکرد تحصیلی، آمادگی برای انجام جرایم در این خانوادهها نسبت به خانوادههای دو والدی بیشتر است که نتایج پژوهشها این موارد را مشخص کرده است.
رحیمی در خصوص پیامدهای اجتماعی و هیجانی در فرزندان این خانوادهها میگوید: در صورت فوت پدر نقش پدری برای فرزند پسر با خلأ و اگر با فقدان مادر روبهرو باشیم نقش مادری در فرزندان دختر دچار خلأ میشود و در واقع فرزندان خانوادههای تک والدی بیشتر به پرخاشگری گرایش دارند.
وی با تاکید بر اینکه برخی از این خانوادهها علاوه بر تک والدی بدسرپرست هم هستند، میافزاید: در برخی موارد آسیبهایی چون اعتیاد، جرایم مختلف و یا طلاق گریبانگیر این خانوادههاست و وجود این کاستیها و مشکلات رفتاری خود عامل عدم ایفای درست نقش والدی خواهد بود.
خلأ عاطفی فرزندان تک والد با ازدواج مجدد رفع نمیشود
این استاد دانشگاه با بیان اینکه فرزندان خانوادههای تک والدی بدسرپرست مشکلات بیشتری دارند، اظهار میکند: این فرزندان در معرض آسیبهای بیشتری همچون اعتیاد به موادمخدر یا الکل، اعمال مجرمانه هستند که در دوران تحصیل با افت تحصیلی یا اخراج از مدرسه هم روبرو بودهاند.
وی تصریح میکند: تعداد زیادی از کودکان تک والد دچار اختلال رفتار بیقراری یا بیش فعالی هستند که به خاطر آشفتگی محیط خانواده و فقدان یکی از والدین یا بدرفتاری تک والد بدسرپرست میزان تبعات آن در این گونه خانواده هم برای والد و هم برای فرزندان بیشتر است.
رحیمی خاطرنشان میکند: در بسیاری موارد حتی با ازدواج مجدد والد همسران جدید هم نمیتوانند تأثیرات مثبتی بر وضع این فرزندان داشته باشند و شرایط آنها را تغییر دهند و همچنان این فرزندان در یک خلأ حمایتی به سر میبرند و علاوه بر مشکلات تک والدی مشکلات این فرزند حتی با والد جدید افزوده میشود.
وی میگوید: حتی در خانوادههایی که فرزندخواندگی دارند درصد ارتباط گیری و انتقال شرایط والدگری آنها به فرزند هنوز مشخص نیست چرا که در این باره تحقیقات اندکی شده است.
این روانشناس کودک و خانواده در خصوص مشکلات این والدین میافزاید: درصدی از والدینی که به تنهایی فرزندپروری میکنند مهارت کافی فرزندپروری را ندارند و سرخوردگی ناشی از مسائل انگیزشی آمادگی روانشناختی آنها را کاهش داده و فقدان انگیزههای فرزندپروری و مشکلات اقتصادی آنها قطعاً بر تربیت فرزند آنها تأثیرگذار است.
نبود سمنهای مؤثر در کاهش مشکلات خانوادههای تک والدی
وی با تاکید بر لزوم وجود مباحث مقایسهای و کنترلی برای این والدین، میگوید: قضاوتهای شتابزده که در فرهنگ ما رسوخ پیدا کرده این والدین را تحت فشار میگذارد و این نوع والدین به طور مکرر در معرض قضاوت افراد جامعه هستند و این موضوع خود برای این والدین استرسزاست که باعث نارسایی در فضای شناختی و هیجانی اوست.
رحیمی با انتقاد از برخی سمنها و انجمنهای خیریهها که نقش ضعیفی برای حمایت این قشر از جامعه دارند، خاطرنشان میکند: این نوع والدین نمیدانند به کدام مرکز تخصصی و حمایتی مراجعه کنند تا بتوانند مشکلات خود را مطرح کنند و این مؤسسات بتوانند در قالب خدمات مددکاری والد را حمایت کنند چرا که نهادهای حمایتی دولتی به دلیل مشکلات بودجهای و دیگر مشکلات خود به این قشر خدمات خاصی ارائه نمیدهند.
این استاد دانشگاه تصریح میکند: برخی والدین در این نوع خانوادهها تلاش میکنند نقش والد دیگر را برای فرزندان علیرغم تمام خلأهای موجود عاطفی برای خود به خوبی ایفا کنند و این امر اگر چه خستگی مضاعفی دارد اما در بسیاری موارد این والدین به نحو موفقی با تاب آوری، مثبت نگری و شادکامی بیشتر خانواده را دوباره سازی کرده و فرزندان خود را تربیت کنند.
تأثیر بیشتر پدیده طلاق بر شیوه تک والدی خانوادهها
مرتضی پدریان در گفت وگو با خبرنگار ایمنا، در خصوص موضوع تک والدی، اظهار میکند: به دلیل گسترش پدیده طلاق در نظام اجتماعی ما تک والدی در جامعه روبه افزایش است که این تک والدی دارای اثرات و رویکردهای مثبت و منفی است.
وی با بیان اینکه تبدیل نظام خانوادگی دو والدی دارای خشونت بالا به تک والدی شیوه تصمیم گیری را برای یک والد تسهیل میکند، میافزاید: در تک والدی تنشهای زوجهای دارای اختلاف کاهش مییابد و فرزندان تا حدودی کمتر شاهد این درگیریها هستند اما اگر این تک والدی بر اثر از دست دادن یکی از زوجین در اثر مرگ و میر یا دیگر موارد غیر از طلاق باشد میتواند کارکردهای منفی داشته باشد.
این آسیب شناس اجتماعی تصریح میکند: کارکردهای منفی این نوع زندگی هم در زندگی مرد یا زن تنها اثرگذار است هم در زندگی فرزندان، به این صورت که اگر مرد یا زنی همسر خود را از دست داده باشد و بخواهد زندگی تک والدی خود را ادامه دهد خلاءهای عاطفی بر زندگی فردی او اثرات منفی دارد.
وی با اشاره به متفاوت بودن نقشهای زن و مرد در زندگی خانوادگی، اظهار میکند: زن و مرد مکمل هم هستند و نبود یکی از آنها باعث نبود نقش پذیری یکی از والدین در فرآیند جامعه پذیری فرزندان خواهد شد.
پدریان خاطرنشان میکند: این پدیده در جامعه پذیری فرزندان به دلیل ایفا نشدن نقش یکی از والدین باعث میشود که در درون فرزندان خلأهای عاطفی ناشی از نبود یکی از والدین اتفاق بیفتد.
وی با بیان اینکه الگوپذیری نقشی در چنین فرزندانی، دچار کاستی میشود، میگوید: اگر در این فرآیند مادر از دست رفته باشد جنسیت فرزندان بیشتر به سمت جنسیت مردگونه حرکت میکند و اگر پدر از دست رفته باشد جنسیت فرزندان به سمت جنسیت زن گونه میرود.
این آسیب شناس اجتماعی در تعریف جنسیت، خاطرنشان میکند: حوزه بین جنس و جنسیت متمایز است تا حدی که جنسیت به حوزه اخلاق، رفتار و حوزههای کنشی فرد اشاره دارد و جنس ساختار فیزیولوژی فرد را نشان میدهد.
وی با اشاره به اینکه تکمیل فرآیند جنسیتی در این فرزندان به خوبی اتفاق نمیافتد، میگوید: دلیل این اتفاق این است که فرد با الگوهای جنسیتی زنانه یا مردانه در خانواده آشنا نیست همچنین اگر میزان تعهد والد به خانواده دچار خلل شود و این والد به دلیل نیازهای عاطفی و جنسی تمایل به مرد یا زن دیگری پیدا کند این فرآیند در الگوگیری زندگی اجتماعی فرزندان تأثیر منفی خواهد داشت.
پدریان میافزاید: چون نقش پدری و مادری متفاوت است و اگر والد مادر باشد و بخواهد نیازهای مالی فرزندان را هم برآورده کند خود به خود زن باید نقش مرد خانواده را هم ایفا کند بنابراین میزان رسیدگی به حوزههای تربیتی فرزندان هم با مشکل مواجه میشود.
این نظریه پرداز حوزههای اجتماعی میگوید: اگرچه در چنین حالتی فرزندان در این فرآیند به نوعی خودکفایی و استقلال در جامعه پذیری خود می رسند و این پدیده از این نظر کارکرد مثبت برای فرزندان دارد.
وی میافزاید: از آنجا که هدف تشکیل خانواده هم تداوم نسل و هم تأمین نیازهای عاطفی افراد است، نبود یکی از اعضای خانواده باعث میشود والد موجود خلأهایی که طرف مقابلش جبران میکرد دچار نوعی خلل یا نقصان شود و این امر در شکل گیری افسردگی و بیماریهای روحی و روانی فرد اثرات بسزایی دارد.
پدریان در خصوص چنین فرزندانی اظهار میکند: اگر والد حاضر بتواند نقش دوگانه پدری و مادری را حتی در حداقلیترین شکل خود انجام دهد احتمال اینکه افراد در بزرگسالی وارد مشکلات و عوارض این نوع زندگی خانوادگی شوند، کمتر است و والد موجود باید بتواند نقش دوگانه خود را ایفا کند و خلاء نقش پدر یا مادر را جبران کند.
نظر شما