به گزارش خبرنگار ایمنا، هجرت امام رضا (ع) از مدینه به طوس همراه با شکلگیری برشهای بزرگی از تاریخ اسلام و مواجهه امامان معصوم با حکومت غاصبی بود که اربابان آن از هر وسیلهای برای کمرنگ کردن حضور وارثان حقیقی رهبری اسلام یعنی اهلبیت پیامبر استفاده میکردند.
مامون عباسی، امام هشتم را به طوس آورد و ولایتعهدی خود را به ایشان تحمیل کرد تا وجهه ازدست رفته حکومت را نزد جماعت مسلمین بازپس گیرد و همراهی هموطنان ایرانی خود را که همواره محبت آل محمد را داشتند خریداری کند.
این حاکم عباسی همواره خود را طالب و مروج علم میدانست و حضور او در رأس حکومت آغاز گسترش علوم مختلف در پهنه سرزمینهای اسلامی شد؛ ابن ندیم در کتاب "الفهرست" خود مینویسد: "مأمون شبی ارسطاطالیس حکیم معروف یونانی را در خواب دید و از او مسائلی پرسید و چون از خواب برخاست به فکر ترجمه کتابهای آن حکیم افتاد. این خواب یکی از اسباب نشر کتابهای فلسفه شد.
مأمون از راه مکاتبه با پادشاه روم، در مقام استفاده برآمده و از او خواست که اجازه دهد چند نفری را به روم روانه سازد تا از علوم باستانی که در خزائن آنجا بود چیزهایی را انتخاب و با خود بیاورند.
پادشاه روم در ابتدا روی موافقت نشان نداده، ولی بالاخره پذیرفت و جواب مساعد داد، مأمون گروهی را از جمله حجاج بن مطر و ابن بطریق و سلمی متصدی بیت الحکمه (کتابخانه بسیار بزرگ و معروف بغداد) و چند نفر دیگر را بدان سوی روانه داشت و آنان نیز چیزهایی را انتخاب کردند و با خود آوردند که به دستور مأمون همه آنها ترجمه شد."
مامون تشکیلات علمی خود را برپا کرده بود و هنگام حضور امام رضا (ع) در خراسان جلسات گسترده بحث و مناظره را ترتیب داد و از اکابر علمای مسلمان و غیر مسلمان، برای حضور در این جلسات دعوت کرد.
طرحریزی برای حصر علمی و سیاسی امام
اگرچه او با ظاهری علمگرا دست به این اقدامات میزد اما اینکه در پس تصمیمات خود چه خوابی میدید برای نکتهدانان تاریخ اسلام پنهان نمانده است. آنگونه که در روایتی از نوفلی یار نزدیک امام رضا (ع) میخوانیم:
"سلیمان مروزی عالم معروف علم کلام در خطه خراسان نزد مأمون آمد و مأمون او را گرامی داشت و انعام فراوان داد سپس به او گفت: پسر عمویم علی بن موسی (ع) از حجاز نزد من آمده و او علم کلام (عقاید) و دانشمندان این علم را دوست دارد، اگر مایلی روز ترویه (روز هشتم ماه ذی الحجه) نزد ما بیا و با او به بحث و مناظره بنشین.
سلیمان که به علم و دانش خود مغرور بود گفت: ای امیر مؤمنان! من دوست ندارم از مثل او در مجلس تو در حضور جماعتی از بنی هاشم سوال کنم، مبادا از عهده برنیاید و مقامش پایین آید، من نمیتوانم سخن را با امثال او زیاد تعقیب کنم!
مأمون گفت: هدف من نیز چیزی جز این نیست که راه را بر او ببندی زیرا میدانم تو در علم و مناظره توانا هستی. سلیمان پاسخ داد: اکنون که چنین است مانعی ندارد در مجلسی از من و او دعوت کن و در این صورت مذمتی بر من نخواهد بود." (عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۷۹)
البته علت این اقدامات مامون عباسی بر خود امام نیز پوشیده نبود چنانچه ایشان میفرمایند: "هنگامی که من با اهل تورات به تورات آنها، با اهل انجیل به انجیل آنها، با اهل زبور به زبور آنها، با ستاره پرستان به شیوه عبرانی آنها، با موبدان به شیوه پارسی آنها، با رومیان به سبک خودشان و با اهل بحث و گفتگو به زبانهایشان استدلال کرده و همه را به تصدیق خود وادار کنم، مأمون خود خواهد فهمید که راه خطا را برگزیده، و یقیناً پشیمان خواهد شد." (بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۱۷۵)
با این حال ماحصل تلاش مامون با هر نیتی که بود تبدیل شد به جلسات متعدد مناظره میان امام رضا (ع) و عالمان ادیان مختلف که معروفترین آنها مناظره با جاثلیق (بزرگترین اسقف کاتولیک)، رأس الجالوت (دانشمند بزرگ یهود)، هیربد اکبر (پیشوای بزرگ زرتشتیان) و عمران صابی (پیشوای صابئین) در یک مجلس واحد بود که شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا گزارش مبسوط آن را آورده که مختصری از آن ذکر میشود:
پاسخ به سخنان بزرگ مسیحیان بر مبنای انجیل
امام رضا (ع) در مناظره با جاثلیق مدعی شد که در مقام پاسخ، به انجیل مسیحیان استدلال خواهد کرد و به او گفت: هرچه میخواهی بپرس و جوابش را بشنو.
جاثلیق درباره نبوت عیسی و کتابش چه پرسید و امام در چند پاسخ به سوالات او چنین فرمود: "من به نبوت عیسی و کتابش و آنچه را به امتش بشارت داده و حواریون به آن اقرار کرده اند، اعتراف میکنم و به نبوت عیسی که اقرار به نبوت محمد (ص) و کتابش نکرده و امتش رابه آن بشارت نداده کافرم.
آیا انجیل این سخن را بیان میکند که یوحنا گفت حضرت مسیح مرا از دین محمد عربی باخبر ساخت و به من بشارت داد که بعد از او چنین پیامبری خواهد آمد من نیز به حواریون بشارت دادم آنها به او ایمان آوردند؟ "
جاثلیق گفت: "آری این سخن را یوحنا از مسیح نقل کرده و بشارت به نبوت مردی و نیز بشارت به اهل بیت و وصیش داده اما نگفته است این در چه زمانی واقع میشود و این گروه را برای ما نام نبرده تا آنها را بشناسیم."
سپس امام سفر سوم را قرائت کرد تا به نام پیامبر اسلام (ص) رسید؛ سپس نان پیامبر (ص) و اهل بیت و امتش را برای او تلاوت کرد و افزود: "ای نصرانی چه میگویی این سخن عیسی بن مریم است؟ اگر تکذیب کنی آنچه را انجیل در این زمینه میگوید موسی و عیسی هر دو را تکذیب کردهای و کافر شدهای.
جاثلیق پاسخ داد: "من انکار نمیکنم آنچه را در انجیل برای من روشن شده است و به آن اعتراف دارم." در ادامه امام به چند اعتقاد مسیحیان اشاره کرده و با استناد بر انجیل حقانیت اسلام را در نگرش به توحید و جانشینی پیامبر اسلام و امامان پس از او اثبات نمود به نحوی که امام پس از چند پرسش و پاسخ بار دیگر به او فرمود: "ای جاثلیق هرچه میخواهی سوال کن" اما او از هرگونه سؤالی خودداری کرد و گفت: "اکنون دیگری غیر از من سوال کند، قسم به حق مسیح که گمان نمیکردم در میان مسلمانان کسی مثل تو باشد! "
استدلال امام در برابر عالم مذهبی یهود
مناظره رأس الجالوت با امام هشتم نیز گوشهای دیگر از اثبات حقانیت اسلام توسط امام رضا (ع) بود؛ حضرا در بخشی از این مناطره از رأس الجالوت پرسید: "پیامبرت موسی بن عمران به چه دلیل فرستاده خدا بوده؟ " رأس الجالوت پاسخ داد: "او کارهای خارقالعادهای انجام داده که احدی از انبیای پیشین انجام ندادهاند. مانند شکافتن دریا و تبدیل عصا به مار عظیم و زدن بر سنگ و جاری شدن چشمهها از آن، و ید بیضا و امثال آن."
امام پرسید: "آیا هر کس که دست به خارق عادتی زند که دیگران از انجام مثل آن ناتوان باشند و دعوی نبوت کند نباید پذیرفت؟ " رأس الجالوت پاسخ داد: "نه، زیرا موسی نظیر و مانند نداشت اگر کسی همان معجزاتی را که موسی آورده، بیاورد باید پذیرفت وگرنه لازم نیست."
با این سوال امام مبنی بر اینکه "چگونه پیامبران پیشین را که قبل از موسی آمدند پذیرفتهاید در حالی که نه دریا را شکافتند و نه دوازده چشمه آب از سنگ بیرون آوردند، ید بیضایی هم مانند موسی و یا تبدیل عصا به مار عظیم نداشتند؟ " رأس الجالوت سخن خود را تغییر داد و گفت: "من گفتم هرگاه کسی خارق عادتی انجام دهد که مردم از انجام مثل آن عاجز باشند باید پذیرفت، هرچند مثل معجزه موسی نباشد."
امام (ع) بار دیگر پرسید: "پس چرا اقرار به نبوت حضرت مسیح نمیکنید که مردگان را زنده میکرد و نابینا و بیماران صعب العلاج را شفا میداد؟ " که رأس الجالوت پاسخ داد: "میگویند چنین کارهایی را کرده ولی ما هرگز ندیده ایم! "
امام فرمود: "آیا معجزات موسی را با چشم خود دیدهای؟ آیا غیر این است که افراد موثق از یاران موسی خبر داده اند، و این خبر به طور متواتر به دست ما رسیده است؟ بنابراین اگر همین اخبار متواتر از معجزات مسیح خبر دهد چگونه ممکن است نبوت او را تصدیق نکنید؟
کار محمد (ص) نیز چنین است او یتیم و فقیر و درس نخوانده بود اما قرآنی را آورد که اسرار تاریخ انبیای پیشین دقیقاً در آن تبیین شده و از حوادث گذشته و آینده خبر داده و نیز از آنچه مردم در خانههای خود میگفتند یا انجام میدادند پیامبر از آن پرده برمیداشت و معجزات بسیاری دیگر." رأس الجالوت نیز از سخن باز ماند تا نوبت به بزرگ هیربدان برسد.
بیپاسخ ماندن بزرگ زرتشتیان
امام در بخش دیگر مناظره رو به بزرگ زرتشتیان کرد و فرمود: "به من بگو این که زرتشت را پیامبر میدانی بر طبق کدام دلیل است؟ "
بزرگ هیربدان پاسخ داد: "او کارهای خارق عادتی انجام داده که احدی قبل از او انجام نداده است گرچه ما آن را ندیده ایم، ولی اخبار پیشینیان ما گواه بر این معنی است." امام پرسید: "آیا جز این است که اخبار پیشینیان به شما رسیده و پیروی کردهاید؟ " پاسخ داد: "آری"
امام رضا (ع) با این بیان استدلال عالم دیگری را نیز از پاسخ درمانده ساخت: "همین گونه سایر امتها اخباری به آنها از معجزات موسی و عیسی و محمد (ص) و پیامبران دیگر رسیده است پس چرا این پیامبران را قبول ندارید و تنها روی زرتشت تکیه میکنید؟ بزرگ هیربدان، خاموش شد و پاسخی نداد.
مسلمان شدن عالم صابئین
عمران صابی آخرین فردی بود که به رویارویی علنی با امام رضا (ع) پرداخت و گفت: "من به کوفه و بصره و شام و الجزیره رفتهام و با علمای علم عقاید روبرو شدهام، ولی احدی را نیافتهام که برای من ثابت کند که خداوند یگانه است و قائم به وحدانیت خویش است."
این عالم مذهبی از امام رضا (ع) خواست تا از نخستین وجود و مخلوقاتش با او سخن بگوید و امام در نقابل فرمود: "اکنون که سوال کردی با دقت گوش کن؛ اما خداوند همیشه یگانه و واحد بوده و چیزی با او نبوده است، سپس مخلوقات مختلف را ابداع فرمود، نه در چیزی آن را برپا داشت، و نه در چیزی محدود نمود، و نه طرح و نقشهای قبلاً در جهان بود تا مثل آن بیافریند، سپس مخلوقات را به گروههای مختلف تقسیم کرد، برگزیده و غیر برگزیده، مؤخر و مقدم، رنگ و طعم (و غیر آن) نه نیازی به آنها داشت، و نه به این وسیله ارتقا مقام مییافت (چرا که او وجودی است بی نهایت و نامحدود از هر نظر و چنین وجودی منبع تمام کمالات است و کمبودی ندارد تا با آفرینش موجودات برطرف گردد)
...بدان ای عمران اگر خداوند برای نیازی جهان را آفریده بود باید با قدرتی که داشت اضعاف اینها را بیافریند زیرا هر قدر اعوان و یاوران بیشتر باشند بهتر است و لذا میگویم آفرینش او برای رفع نیازی نبود (بلکه او فیاض است و ذات پاکش مبدأ انواع فیوضات و آفرینش فیض وجود اوست)."
عمران مدام از حضرت سوال پرسید و پاسخ شنید تا آنکه در نهایت گفت: "شهادت میدهم خداوند همان گونه است که شما توصیف کردید، و وحدانیتش را ثابت نمودید، و نیز گواهی میدهم که محمد (ص) بنده اوست که به هدایت و دین حق فرستاده شده است." سپس رو به قبله به سجده افتاد و مسلمان شد. از آن به بعد عمران مدافع سرسخت اسلام شد، بطوری که علمای مذاهب مختلف نزد او میآمدند و دلایل آنها را ابطال میکرد.
میراث علمی به جای مانده از امام
امام رضا (ع) حتی در دل استبداد حکومت مامون باب گفتوگو و ابراز عقیده را برای رسیدن به حقیقت باز گذاشت تا بزرگان ادیان مختلف جرأت کنند برای ابطال اساسیترین اعتقادات اسلام و شیعه سخن بگویند.
آن حضرت به دفعات مختلف و با اشرافی که بر مبانی اعتقادی خود داشت، آرای غیر را باطل کرد تا نشان دهد تنها راه بقای اسلام حقیقی استدلال و گفتوگوی علمی و منصفانه است و پایبندی به این طریق تمام سازوکار طاغوتیان عباسی را در برپا کردن دکان ظاهری علوم و بهکار بستن آن برای سرپوش نهادن بر ستمهای خود، برهم خواهد زد.
راهی که پیروان امروز آن حضرت بیش از هر زمانی تشنه آن هستند تا با تاسی از عالم آل محمد (ع) گفتمان حقیقی اسلام را در برابر تمام زورگوییهای حاکم بر عالم که اربابان قدرت خواب آن را در سر میپرورانند، استوار کنند.
نظر شما