به گزارش ایمنا، صبح است. شبنمی که بر روی بر علفهای خشک نشسته آب میشود و درخشش آفتاب بر روی علفها، دشت را طلایی کرده است. صدایی محکم و رسا در دشت میپیچد. بخارهایی به هوا برمیخیزد و محو میشود.
این، شیر است. شیری در بیشههای فارس. با چشمانی بشدت نافذ به دوردست خیره میشود و دشت را میپاید. با چند حرکت چالاک سر را در هوا تکان میدهد و همراه آن یال و کوپالی انبوه و پرهیبت به جنبش درمیآید. ادامه یال به تنی تنومند میرسد با موهایی کوتاه و زرد که به سرخی میگراید و دستهای قدرتمندی که در امتداد بدن، روی زمین قرار گرفته است.
آنسوتر شیرهای ماده خسته از شکار دیشب روی علفها لمیدهاند و گرمای دلپذیر آفتاب پوستشان را نوازش میدهد. در همان حوالی چند توله شیر سرگرم بازی و جست و خیزند. در فاصلهای نه چندان دور، دستههایی از آهو و جبیر در بین علفهای بلند به چریدن مشغولند.
تفنگی وجود ندارد. جمعیت مردمانی که در شهر و روستاهای کوچک زندگی میکنند به دشت و صحرا سرریز نشده است. سالیان سال است که سطح کشتزارها و باغها تغییر چندانی نداشته، جادهای نیست و اگر هست جاده باریک خاکی است در دوردستها که فقط به خود پیادهای دیده یا سواری، یا قافلهای.
و این تنها یک تصویر است از گسترهی پهناور ایران. سرزمینی که روزگاری گلههای بیشمار آهو، جبیر، بز کوهی، قوچ وحشی و مارال زینتبخش دشتهایش بود، پرندگانی رنگارنگ در گوشه گوشهاش پرواز میکردند، غرش شیر و ببر و پلنگ در کوه و دشت و جنگلهایش طنین انداز بود و از زیر پای سریعترین دونده جهان، یوزپلنگ، غبار به هوا بر میخاست.
این تصویری است از روزگاری که طبیعت ایران را توسعهی بنا شده بر مدار سوختهای فسیلی زار و بیرمق نساخته بود. سرزمینش نیاز مردمانش را پاسخگو بود و آزِ آنها آب و خاک و گیاه و جانورش را چندان آزار نمیرسانید. این تنها یک تصویر است.
تقدیم به آخرین شیر ایران که قربانی بی خردی انسان شد و به مناسبت روز جهانی محیط زیست
** کارشناس ارشد برنامه ریزی و مدیریت محیط زیست
نظر شما