به گزارش خبرنگار ایمنا، ابوالقاسم منصور بن حسن معروف به فردوسی برترین چهره ادب حماسی فارسی و یکی از برجستهترین حماسه سرایان جهان است. وی نویسنده مشهورترین منظومه فارسی در زمان خود بوده است. "شاهنامه" فردوسی نقش بسیار مهمی در حفظ و غنای زبان فارسی داشته است. این اثر ادبی سرشار از صحنههای اسطورهای، تخیلی، رزمی و در عین حال غنایی و تغزلی است، همچنین بازگو کننده دیدگاه این شاعر به دنیا و نگاه فرا زمینی او به هستی است. شاهنامه را میتوان به نوعی سند ملیت ایرانیان بشمار آورد که توسط شاعری دارای آوازه جهانی نوشته شده است. آشنایی با تفکرات چنین حکیم گرانمایهای برای هر که از واژگان و زبان فارسی استفاده میکند، ضروری به نظر میرسد. ۲۵ اردیبهشت در تقویم رسمی به عنوان روز بزرگداشت این شاعر حکیم نامگذاری شده است.
سعید شفیعیون، عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان در خصوص منظومه حماسی این شاعر به خبرنگار ایمنا، میگوید: زمانی که از منظومه حماسی سخن گفته میشود، منظور یک داستان روایی شاعرانه است که حماسهای را به تصویر میکشد، با این تعریف میتوان گفت منظومههای بسیاری داریم که حتی پیش از زمان فردوسی نیز وجود داشته است اما شاهنامه فردوسی از دو وجه قابل توجه و متمایز است.
وی میافزاید: یکی از این وجوه قدرت شاعری فردوسی است و دیگری حماسهای است که در شاهنامه پرورده شده است، این حماسه معمولی نیست بلکه کهن، ملی و همه جانبه است؛ از این باب میتوان گفت شاهنامه فردوسی نه تنها در میان منظومههای حماسی ایرانی که در جهان یکی از معروفترین و بهترین آثار حماسی محسوب میشود.
این عضو هیأت علمی با اشاره به اینکه شاهنامه فردوسی یکی از منابع تاریخی منظوم بحساب میآید، ادامه میدهد: هم فردوسی و هم سایر افرادی که بعدها شاهنامه را خواندهاند آن را به عنوان یکی از متون تاریخی محسوب کردهاند؛ البته قابل ذکر است که در آن برخی داستانهای اساطیری نیز وجود دارد. در واقع زمانی که فردوسی این داستانها را روایت میکرد، میدانسته که آنچه بیان میکند ممکن است ظاهر افسانه گونه داشته باشد، اما حقیقت امر این است که روایتهای او از واقعیت خالی نبوده است؛ خود او در این خصوص میگوید: " تو این را دروغ و فسانه مدان".
شاهنامه روحیه انسانی در پس خود دارد
شفیعون اضافه میکند: البته باید دانست که نسبت به تاریخ همیشه نوعی دیدگاه منفی و انتقادی وجود دارد، در واقع حتی اگر مشخص باشد نویسنده تاریخ کیست و روایتهای او به کجا باز میگردد، همچنان در اینکه آنچه او میگوید تا چه میزان حقیقت ناب و واقعیت مسلم است، انکارهایی وجود خواهد داشت؛ با این همه وقتی از یک زاویه منطقی به مساله نگاه کنید، متوجه میشوید که بیان روایت تاریخی ملت ایران از دیرترین زمانهای پیش از تاریخ تا حمله اعراب که یکی از نقاط مهم تاریخ ایران بوده، اولین دغدغه شاهنامه فردوسی است. حال در این بین برخی وقایع و داستانهای شاهنامه مورد پذیرش همگان قرار نمیگیرد و یا ظاهر آن معمول و منطقی نبوده و چه بسا رمزگونه است؛ این نوع نگاه به شاهنامه از قدیم وجود داشته است.
وی وجه تفاوت فردوسی (و نظامی از دیگر شاعران بزرگ زبان فارسی) از سایر منظومه پردازان را توجه به شخصیتهای داستان خود عنوان کرده و تصریح میکند: وقتی کتاب تاریخ سیستان را بخوانید، میبینید که محمود غزنوی در انتقاد به فردوسی گفته است: " کتاب تو هیچ نیست مگر حدیث رستم و در سپاه من هزار رستم است" این نشان میدهد که فردوسی به شخصیتهای داستان خود صرفاً به عنوان بخشی از داستان و یا نوعی سرگرمی نگاه نمیکرد بلکه به این شخصیتها بسیار باور داشته و آنها را نمادهای انسانی تصور میکرده است.
این عضو هیأت علمی میافزاید: فردوسی با شخصیتهای داستان خود زندگی میکند، با آنها درگیر است و در یک چهارچوب انسانی به روایت آنها میپردازد. درواقع به هیچ وجه نمیتوانید بیانی صرف از یک واقعه را در شاهنامه ببینید، این اثر به زندگی انسانها در ملتی به اسم ایران میپردازد و شخصیتهای این روایت را نیز بسیار انسانی در نظر میگیرد، برای مثال نظیر واقعهای که میان رستم و سهراب اتفاق افتاد در حکایات اقوام و ملل دیگر نیز بسیار است اما، داستان رستم و سهراب نسبت به آنها کاملاً جذاب و باورپذیرتر است به این دلیل که فردوسی این شخصیتها را به عنوان انسان تلقی کرده و رو در روی یکدیگر قرار داده است و دقیقاً به همین دلیل زمانی که آنتونی پاتر صد داستان در خصوص نبرد پدر و پسر را در کتابی جمعآوری میکند نام آن را نبرد "رستم و سهراب" میگذارد، همچنین نشانگر این است که فردوسی شخصیتهای داستان خود را به عنوان افرادی فرا طبیعی و حادثه آفرین به حساب نمیآورد؛ بنابراین یک روحیه انسانی و حکیمانه در پس تمام داستانهای شاهنامه وجود دارد.
چرا نقالی از دل شاهنامه برآمد
شفیعیون در خصوص نقالی شاهنامه، میگوید: سنت روایت و نقل که بیان داستان زندگی و گذشته یک انسان، قوم یا ملت بوده است، پیش از به وجود آمدن شاهنامه و از دیرباز در همه فرهنگها وجود داشته است، این روایات بعدها از حالت شفاهی و سینه به سینه به حالت مکتوب تبدیل شده، سپس با انگارههای سیاسی نیز ممزوج گردید و اسناد مکتوبی را ساخت که از سوی شاعران و نویسندگان استفاده میشد.
وی ادامه میدهد: شاهنامه نیز اثری برآمده از سنت نقالی و روایتگری است، اما زمانی که شاهنامه به وجود میآید به اعتبار اینکه اثری فاخر در شعر است بسیار در فرهنگ، ادب و زبان فارسی تأثیرگذار می شود، از طرفی به دلیل اینکه شعر رسانهای بسیار قوی بوده که همه به آن توجه داشتهاند، در صدر این روایتگری یا نقالی قرار میگیرد، در این نقالیها متن شاهنامه به عنوان محتوا مورد استفاده قرار میگرفت و نقالان با زبان خود و بهروزسازی آن با شرایط روزگار خود داستانهای آن را با حرکات نمایشی و موسیقی اجرا میکردهاند. ضمن اینکه افرادی نیز وجود داشتهاند که مایل بودهاند شاهنامه را در مجلس شاهان یا سایر محیطها بخوانند که به آنها شاهنامه خوان و به این کار شاهنامه خوانی گفته میشد.
شاهنامه؛ یک شانس در بین تمام بدشانسیها
این عضو هیأت علمی با بیان اینکه اگر صرفاً یک سرمایه در کل فرهنگ ایرانی وجود داشته باشد، شاهنامه فردوسی است، تصریح میکند: طبیعی است که چنین اثر گرانبهایی نیازمند معرفی در تمامی ساحات اجتماعی است، یک بخش از این ساحات کودکان را شامل میشود که میتوان این داستانها را در قالب پویانمایی و انیمیشن برای آنها به تصویر کشید.
شفیعیون میافزاید: در گذشته حتی اگر به حوزه فرهنگ کم پرداخته میشد اما باز هم یک تکصدا به اسم نقالی و شاهنامه خوانی وجود داشت اما در حال حاضر صداهای مختلف در فرهنگ ایرانی وارد شده است که علاوه بر اینکه داستانها و قهرمانان آنها ایرانی نیستند، این میزان از مایههای اخلاقی و انسانی نیز در آنها وجود ندارد؛ بنابراین ضروری است به بررسی این شاعران و آثار آنها پرداخته شود.
وی اظهار میکند: باید تمام مردم جامعه ایرانی به این امر فکر کنند که ضمن تمامی گرفتاریها و مشکلاتی که در طول تاریخ داشتهایم و خواهیم داشت، یک چیزی برای ما به میراث مانده است که شاید در کمتر ملت و سرزمینی وجود داشته باشد و آن هم ذخایر ادبی و فرهنگی است؛ زمانی که به یکی از منتقدین روشنفکر مصری گفته شد چرا زبان شما عربی شد؟ در جواب گفته بود که به این دلیل که ما شاعری چون فردوسی نداشتهایم؛ بنابراین ما یک شانس در کنار تمامی بدشانسیهای تاریخی داشتهایم و عقل حکم میکند تا این نعمت بزرگ فرهنگی را قدر بدانیم.
نظر شما