به گزارش خبرنگار ایمنا، ادبیات به عنوان "غذای روح" و "چاشنی زندگی" شناخته می شود؛ انسان ها از دیرباز با آن مانوس هستند چراکه پیچیدن افکار و احساسات در قالب زیباترین کلمات و جملات است و هر فردی را مجذوب خود می سازد. شناخت شاعران و ادیبان، مهم ترین روزنه ورود به جهان ادبیات و تفکر محسوب می شود، یکی از راههایی که شناخت درست از سبک و سیاق ادبی این شخصیت ها را فراهم می سازد بررسی و مقایسه میان آن ها است. چراکه نتیجه این مقایسه می تواند درون مایه های اصیل و جایگاه ارزشمند دو سبک مستقل را به خوبی نمایان سازد. نخستین روز اردیبهشت در تقویم رسمی به عنوان روز بزرگداشت سعدی شیرازی، از شاعران سرآمد دوره کلاسیک ادبیات فارسی و سهراب سپهری، از شاعران محبوب دوره معاصر نامگذاری شده است.
محبوبه خراسانی، دانشیار گروه ادبیات دانشگاه آزاد نجف آباد در خصوص این دو شاعر معتقد است: با یک وسعت دید می توان وجه اشتراکی میان این دوشاعر یافت زیر مساله ای که در شعر هر دو نمود پیدا کرده ، طرح جهان مطلوب یا «آرمان شهر» است. خبرنگار ایمنا درباره ادبیات و مفهوم مشترک دو شاعر بزرگ فارسی گو یعنی سعدی و سهراب سپهری گفت و گویی با این استاد دانشگاه داشته که در ادامه می خوانید:
_ مردم میان ادبیات کلاسیک و معاصر بیشتر با کدام آشنایی دارند و به کدام علاقه و اقبال بیشتری نشان می دهند؟
اگر به صورت دقیق بخواهیم ادبیات کلاسیک و معاصر را مقایسه کنیم، زمان مفصلی نیاز است، اما اگر به گونه ای کلی بخواهیم به این مساله بپردازیم، باید بگویم شعر در دوره معاصر از قیود و اصولی که در شعر و ادبیات کلاسیک مطرح می شد تا حدی گسسته شده است. به ویژه در شعر نو که ما می توانیم این انقلاب و اعتراض به الگوها، قالب ها و ساختارهای رایجی که در شعر کلاسیک وجود داشته و زندان عروض و قافیه بوده است را ببینیم. در خصوص موضوعات این دو نوع سبک نیز همین گونه است چراکه موضوعاتی که در ادبیات معاصر مطرح می شوند هیچ گونه محدودیتی ندارند؛ در حالی که در ادبیات کلاسیک محدودیت هایی وجود داشت و شاعر نمی توانست و در واقع نباید آنچه را احساس می کرد، بیان کند.
درباره میزان آشنایی مردم با این دو نوع ادبیات، حقیقت این است که به دلیل طول مدت حضور ادبیات کلاسیک در زندگی مردم به نظرم می رسد به همان میزان تمایل، انس و الفت مردم نیز با ادبیات کلاسیک در حوزه های متفاوت نظم، نثر، منظومه های روایی و عاشقانه و حتی ادبیات عامیانه کلاسیک ما بیشتر باشد. اما طیف جدیدی از مخاطبان معاصر که عمدتا شامل جوانان می شوند تمایل به ادبیات و شعر نو پیدا کرده اند که در خصوص آن باید گفت به هرحال هر نسلی مقتضیات خاص خود را دارد و احساس نیاز خود را با آنچه در دسترس دارد، منطبق می کند.
_نقش سعدی در ادبیات کلاسیک و سهراب سپهری در ادبیات معاصر را چگونه ارزیابی می کنید؟
سعدی و نقش او در ادبیات کلاسیک غیر قابل انکار است و آنقدر واضح است که از دید من نیاز به توضیح ندارد؛ چراکه او یکی از پیامبران شعر فارسی محسوب می شود و اگر او نبود قطعا زبان فارسی بسیاری از امکانات زبانی، ادبی، سبکی، تربیتی و تعلیمی خود را از دست می داد و مثلا غزل های عاشقانه فارسی هرگز به اوج و اعتلای خود نمی رسید. سهراب سپهری نیز در شعر معاصر نوعی حالت قدیس گونه در میان شاعران دیگر دارد و شاید این قدیس گونگی به تمایل ظریفی که او به عرفان داشته به خصوص مطالعاتی که در زمینه بودیسم انجام داده است، بازگردد.
_ویژگی های شعری سهراب سپهری چیست؟
در شعر سپهری صحبت زیادی از طبیعت می شود، در واقع نمی توانیم شاعری را در دوره معاصر بیابیم که به اندازه سهراب سپهری از طبیعت گفته باشد. گویی طبیعت جزئی از وجود او است، با طبیعت زندگی می کند و بدون آن نمی تواند نفس بکشد. او یکی از محبوب ترین شاعرانی است که در دوره معاصر داریم . البته این شاعر منتقدان زیادی هم دارد که نباید از آن ها بگذریم، چراکه اساسا سهراب را یک هنرمند نقاش می دانند و اینکه او به شعر پرداخته است را نوعی تفنن و نه یک اشتغال حرفه ای تلقی می کنند؛ از طرفی به دلیل کم بودن ادبیات کلام و سبک نیز بسیار مورد انتقاد قرار گرفته است. همچنین همین که فردی احساس تفاوت و تمایز از دیگرانی که می بیند، کند احساس تنهایی او بالا می رود. تتهایی یکی از بن مایه های بسیار شاخص در شعر سهراب سپهری است و بسیار پر بسامد است. جالب اینجاست که این تنهایی برای سهراب مقدس است، در واقع او به اصالت تنهایی ایمان دارد.
_می توان اشتراکی میان سعدی شیرازی و سهراب سپهری یافت؟
با یک وسعت دید می توان وجه اشتراکی میان این دو شاعر یافت زیرا مساله ای که در شعر هر دو شاعر نمود پیدا کرده طرح جهان مطلوب یا آرمان شهر است. به صورت کلی در طول تاریخ اندیشه همیشه منتقدان و معترضانی بوده اند که جهان موجود را نمی پسندیدند و انتظار داشتند که جهانشان ویژگی های دیگری داشته باشد در واقع از افلاطون که فیلسوفی یونانی است تا اندیشمندان دیگر و شاعران دوره کلاسیک و معاصر به مساله آرمان شهر پرداخته و مراتب اعتراض خود را نسبت به نظام موجود بیان کرده اند. در شعر سهراب سپهری نیز طرح مساله آرمان شهر تجلی خاصی دارد.
_سهراب سپهری چه ویژگی هایی برای آرمان شهر خود برمی شمارد؟
یکی از شاخصه های آرمان شهر سهراب سپهری عشق و مهرورزی است، همچنین عجین بودن اشراق، معرفت و عرفان با طبیعت شاخصه دیگر آرمان شهر سهراب سپهری است که در آن شعور کائنات به بیشترین حد خود می رسد و هر فرد می تواند از کوچک ترین اتفاقی که در طبیعت در دورترین نقطه ممکن رخ می دهد باخبر شود. همچنین تنهایی که برای سهراب اصالت داشت نیز می تواند سوق دهنده به سوی آرمان شهر باشد، چراکه در این فضا آنچه می بینید نمی خواهید و آنچه می خواهید را نمی بینید پس باید چمدانی که به اندازه پیراهن تنهایی جا دارد را برداشته و مانند سهراب بپرسیم کفش هایم کو!. جالب است که این آرمان شهر، مدینه فاضله یا ناکجا آباد وجود خارجی ندارد و سهراب سپهری نیز به دقت به این نکته توجه داشته است و به همین دلیل نیز در شعر خود معادل هیچستان را برای آن برگزیده است و بنابراین همه توصیفات از آرمان شهر ذهنی و تخیلی است چراکه وجود خارجی نداشته است تا کسی به تجربه آن را مشاهده و حاصل مشاهده عینی خود را توصیف کند. یک نکته مهم این است که در شعر شاعران معاصر به دلیل اینکه ابهام ویژگی غالب آن است صراحتا با شاخصه هایی که توصیف گر جهان آرمانی باشد مواجه نمی شویم.
_آرمان شهر سعدی چه ویژگی هایی دارد؟
سعدی به سبب پیشینه معلمی و واعظی، شاخصه های جهان آرمانی و مطلوبی که در ذهنش می پرورانده است را بیان می کند و به گونه ای دقیق و روشن آموزش می دهد که "ای انسان اگر می خواهی به آن آرمان شهری که انتظارش را داری برسی از خود شروع کن" یعنی درواقع این تفکر که آرمان شهر هیچستان است وپشت دریاست را در شعر سعدی نمی بینیم. سهراب سپهری در شعر "نشانی" یک نشانی از این جهان آرمانی می دهد که به ظاهر دقیق است اما در باطن به دلیل حضور مولفه های انتزاعی هیچ گونه وضوحی در آن نیست و ما را به سرمنزل حقیقی نمی رساند. برخلاف چنین فضایی در دوره معاصر، سعدی شیرازی در بوستان خود تلاش کرده است که چنین جهانی را پیشنهاد دهد و از مردم بخواهد که شاخصه ها و عواملی که مطرح می کند را رعایت کنند تا بتوانند جهان مطلوب خود را بسازند و این نگاه امیدوارانه شاعران کلاسیک ما در برابر شاعران بد بین دوران معاصر است. همچنین سعدی یک نگاه اجتماعی به آرمان شهر دارد درحالی که سهراب سپهری کاملا نگاه شخصی و فردگرایانه به آن دارد و هرگز در شعر خود در جایگاه و کسوت آموزش و تعلیم ظاهر نمی شود و آنچه بیان می دارد، احساسات شخصی خود است.
_سعدی چه ویژگی هایی برای افرادی که می توانند وارد آرمان شهر شوند برمی شمارد؟
۱۰ بابی که سعدی در بوستان مطرح می کند، ویژگی ها و شاخصه هایی است که انسانی که حق ورود به آرمان شهر را دارد باید به آن ها متصف شود. سعدی در باب اول بوستان درباره عدل صحبت می کند و بنیان آرمان شهر را بر عدالت، تدبیر و دادگری قرار می دهد؛ در واقع می گوید جهان مطلوب از نظر من جهانی است که بر اساس عدالت بنیان شده باشد و تدبیر بر آن حاکم باشد. در باب دوم در خصوص احسان، نیکوکاری و نوازش زیردستان صحبت می کند. شاخصه بعدی که جهان مطلوب سعدی دارد عشق، شور، مستی و نشاط است. باب چهارم بوستان، در خصوص تواضع و فروتنی است. در باب پنجم سعدی به این مساله می پردازد که باید در دل خود احساس رضایت داشته باشیم چراکه این احساس ما را به سوی جهان آرمانی سوق می دهد. باب ششم بوستان درباره قناعت است به این معنا که نباید در زندگی زیاده خواه باشیم. باب مفصلی که سعدی با توجه به ویژگی های خود به آن پرداخته است تعلیم و تربیت است که در این باب خرد و کلان را با حکایات بسیار آموزش می دهد. باب هشتم شکر بر عافیت است، شکرگزاری به بالاترین شکل در شعر سعدی حضور پیدا می کند. باب نهم در حوزه توبه و بازگشت از گناه و پیدا کردن راه درست است و باب آخر مناجات بسیار صمیمانه سعدی با خداوند است؛ در واقع گمان بر این است که پس از این باب ها دل به صفا و صمیمیتی رسیده است که حال بخواهد با خدای خود به گفت و گو بنشیند. بدین ترتیب آرمان شهر سعدی چنین ویژگی هایی دارد و به انسان تعلیم می دهد که اگر جهان بهتری می خواهید، باید متخلق به این ویژگی ها شوید.
گفت و گو از: صدیقه کهیانی- خبرنگار ایمنا
نظر شما