فرید الدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری شاعر و عارف ایرانی نیمه دوم قرن ششم و ربع اول قرن هفتم است. عطار از جمله شاعرانی است که با مردم بوده و چشم به درگاه پادشاهان و امرای روزگار خود نداشته است و سلطانی جز "سلطان حقیقی" نمی شناخت. همانگونه که داریوش صبور در وصف او گفته است: "عطار عاشقی است که شیفتگی و شیدایی را با سوز و ساز و صبر و رضا آمیخته و سرشار از خوف و رجا و توکلی در خور، شبانه روز برای استهلاک در معشوق کوشیده تا سرانجام در راه وصال از مرز فنا گذشته و پرنده وار اوج آسمان بقا را دریافته و چون قطره ای که به دریا بپیوندد، به هستی معشوق مخلّد شده است."
خبرنگار ایمنا به مناسبت بزرگداشت این شاعر عارف پیشه ایرانی با مهرداد چترایی عزیز آبادی، مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد نجف آباد گفتگویی داشته است که در ادامه می خوانید:
درابتدا در خصوص طریقت عطار یا هفت وادی عشق توضیح دهید.
در بین آثار متعددی که به عطار نسبت میدهند و گاهی تا یکصد و چهارده اثر(به شمار تعداد سورههای قرآن) را به نام عطار ثبت کردهاند باید گفت که فقط چهار مثنویِ منطقالطیر، اسرارنامه، مصیبت نامه و الهینامه و یک اثر منثور با نام تذکرة الاولیا و دیوان اشعار که شامل غزلیات و قصاید است و یک مجموعهٔ رباعی با نام مختارنامه، از آثار مسلّم عطار است.
چنانکه میدانیم عطار به شغل عطاری یا داروفروشی اشتغال داشته که البته این شغل در قدیم با طبابت و مداوای بیمار نیز همراه بوده است. عطار در بیتی بدین شغل اشاره کرده: به داروخانه پانصد شخص بودند/ که در هر روز نبضم مینمودند
اینکه آغاز توجه او به عرفان چگونه بوده، چندان مشخص نیست ولی روایت جامی این است که عطار در مواجهه با درویشی که در مقابلش کاسهٔ غذا را زیر سر گذاشت و از دنیا رفت، دچار تحول روحی شده، به سیر و سلوک میپردازد. به هر حال داوری امروز ما دربارهٔ عطار فقط بر اساس آثار مسلّم اوست؛ از نظر عرفانی باید گفت عطار حلقهٔ اتصال سنایی به مولوی است. به طور کلی طریقهٔ عطار در تصوف، عشق است و همین طریقت را در تمام آثارش میتوان دید.
عطار در آثار خود چگونه به موضوع عشق پرداخته است؟
در منطق الطیر که شرح سفر مرغان به سوی سیمرغ است، ابتدا مرغان بهانههایی برای سفر نکردن میآورند که نمادی است از دلبستگی های دنیوی انسان ها و سرانجام پس از دشواریهای زیادی که عطار با زبان تمثیل شرح میدهد فقط سیمرغ میتوانند به سیمرغ برسند و در آنجا حقیقت سیمرغ را در وجود خودشان مشاهده میکنند. وادی های: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فقروفنا، به ترتیب، مراحلی است که برای رسیدن به حقیقت باید طی کرد.
مثنوی منطقالطیر تنها مثنوی عطار است که از ابتدا تا انتها یک داستان واحد را دنبال میکند و البته داستان های دیگر مثل داستان شیخ صنعان را نیز در خلال قصهٔ اصلی آورده که به خطِّ سیر داستان کمک میکند.
در بیان وادی های هفتگانه، با نمادهای مختلف مواجهیم؛ از هدهد گرفته _که نماد رهبر مرغان است_ تا شخصیت های دیگر که هریک نشانهای رمزی از رفتارها و اندیشههای گوناگونند. مهمترین تمرکز عطار در منطقالطیر، بر عشق است و به عقیدهٔ او که انسان با وجود تمام مشکلات اگر از عشق واقعی بهرهمند باشد موفق به طی مراحل سلوک خواهد بود: گر تو را صد عَقْبه در راه اوفتد/ باک نبْوَد چون در این راه اوفتد
عطار عقیده دارد انسان عاشق حتی از کفر و دین هم برخواهد گذشت: هر که را در عشق محکم شد قدم/ درگذشت از کفر و از اسلام هم
البته ویژگی مهم این عشق، «درد» داشتن است. درد در اینجا به معنی توانایی انسان برای درک حقایق روحانی و معنوی است و نیرویی است که انگیزهٔ سلوک و سیر معرفتی انسان خواهد بود. این ویژگی(داشتن دردِ عشق) است که باعث شرافت و کرامت انسان هاست و حتی فرشتگان هم از آن بینصیبند: قدسیان را عشق هست و درد نیست/ درد را جز آدمی در خَورد نیست
برای درک نگاه عارفانه عطار از ویژگی اشعار این شاعر برایمان بگویید
برای اینکه نگاه عارفانه و متعالی عطار را درک کنیم و منظور او را از وادی های هفتگانه بدانیم به نظرم باید به خطِ سیری که او در شعر عرفانی ایجاد کرده توجه کنیم؛ چنانکه ذکر شد، عطار از طرفی میراثدارِ فکری سنایی است و از سوی دیگر تاثیر عمیقی بر آثار و اندیشههای مولوی گذاشته است، مولوی معتقد به قطع تدریجی علایق و دلبستگی های دنیوی است و آن را لازمهٔ دستیابی به حقیقت و معرفت میداند، وقتی مولوی میگوید «از مقامات تَبَتُّل تا فنا/پله پله تا ملاقات خدا» دقیقاً منظورش سختیهایی است که انسان باید برای رهاشدن از وابستگی های دنیوی برخود هموار کند(تبتُّل یعنی ابتلا و گرفتاری و سختی) و همین نگاه در منطقالطیر عطار هم هست و آن وادی ها در اصل آموزش فاصلهگیری انسان از مادیات و توجه به معنویات است، آنهم معنویاتی که جدا از محدودهٔ اندیشههای بسته و تنگنظرانه است، یعنی عطار معتقد به مهرورزی و احترام نسبت به انسان هاست چون همهٔ انسان ها بهرههای الهی دارند و در واقع چنانکه سیمرغ، خود سیمرغ بودند، انسان ها هم خود حقیقتند. به همین علت میتوان گفت نگاه هنرمندانهٔ عطار فراتاریخی و فرادینی است یعنی هر انسانی در هر زمانی مخاطب منطقالطیر خواهد بود؛ چرا که فارغ از زبان و نژاد و ملیت و عقیده و مذهب و غیره، همهٔ انسان ها در جستجوی حقیقت گمشدهٔ خویشند.
خواندن کتابی مثل منطقالطیر نگاه والای انسانی را به ما میآموزد و بازدارندهٔ تعصب و نادانی و غرور و حرص و همهٔ صفات دیگری است که آفتِ کمال و معرفت بشمار میآیند و به نظرم روز بزرگداشت عطار مخصوصا در این ایام خانهنشینی اجباری(!) فرصتی است برای همهٔ که از عطار و مطالعهٔ آثارش درس انسانیت و شرافت و مروّت بیاموزند و گرنه فخر کردن به عطار و برای او بزرگداشت گرفتن و در عین حال آلوده به علایق دنیوی و ویژگی های غیرانسانی بودن، سودی برای مردم ما نخواهد داشت.
با توجه به سبک زندگی امروز، مشکلات اجتماعی وغیره عطار می تواند الگویی اصلاحگر برای انسان امروزی باشد؟
مشکل اساسی در جامعهٔ امروز ما مطالعه نکردن است. خواندن آثار بزرگانی چون عطار از چند جنبه برای مردم ما به ویژه جوانان مفید است که سعی میکنم خلاصه توضیح بدهم؛ اولا زبان عطار زبانی نسبتاً ساده است و برای هر فارسیدان و فارسیخوانی قابل فهم است؛ و دیگر اینکه موضوعات مطرحشده در آثار عطار «فرازمانی» است یعنی مخصوص دورهای خاص نیست و مطالعهٔ آثار او چنانکه تا امروز آموزنده بوده برای نسل های آینده هم مفید خواهد بود چرا که درس انسان بودن و انسانی اندیشیدن محدود به هیچ زمان و دورهای نیست.
امروزه با وجود مشکلات فراوان روحی و سختیهای زندگی در ابعاد اقتصادی و اجتماعی، به نظرم مطالعهٔ آثاری مانند کتاب های عطار ما را وارد دنیایی میکند که خود را بشناسیم و از آفتهای فکری و رفتاری جدا شویم و به نیروی تمام نشدنی اندیشه و خرد خویش پیببریم. تذکرة الاولیای عطار که در ظاهر شرح احوال عرفا و متصوفهای است که عطار از منابع پیش از خود جمعآوری کرده، در واقع کتابی است با دنیایی از معنی که به تعبیر یکی از استادان بنام، میتوان روزها دربارهٔ هر سطر آن اندیشید و در نگاه هنری عطار، توصیفات «جمال شناسانهٔ» او را با تامل خواند و درس های معرفتی آموخت، شاید بعضی عقیده داشته باشند که زندگی امروزه آنقدر دشواری و پیچ و خم دارد که دیگر فرصتی و احتیاجی برای پرداختن به آثار کسانی همچون عطار نیست و حکایات خرافهمانند تذکرة الاولیای عطار در شرح حال عرفا را با واقعیات زندگی امروزه در تضاد ببینند ولی باید گفت در ضمن همان حکایات به ظاهر غیرواقعی و خرافی حقایقی نهفته که فقط و فقط باید آن ها را خواند و در زبان و بیان نمادین آن ها تأمل کرد تا بفهمیم که آن نوشتهها چقدر به بهبود زندگی امروز ما کمک خواهد کرد و پردههای نادانی و تعصب را از مقابل چشم ما کنار خواهد زد.
در شرح حال عرفای تذکرة الاولیا میبینیم که عطار بهگونهای آنان را توصیف کرده که پس از طی مراحل سلوک مقام واقعی «انسانِ اهل معرفت» را کسب کرده و حقیقت را دریافتهاند. خواندن آثار عطار نگاه خردمندانه و به دور از جنبههای حیوانی را میآموزد؛ نگاهی که امروزه بسیار بدان نیازمندیم.
برخی عرفان را خمودگی، سستی و گوشه گیری می دانند، آیا عرفان عطار چنین ویژگی هایی دارد؟
اینکه درباب عرفان عطار بخواهیم در این مجال اندک سخن بگوییم تقریبا غیرممکن است؛ عطار از بزرگان عرفان خراسان است. عرفان خراسان که به عرفان«اهل سُکر» مشهور است، به هیچوجه با خمودگی و بیتحرکی تناسبی ندارد. پویایی و تعالی از ویژگیهای آن نگاه عارفانه است. اصطلاحاً عرفان قلندرانه را عطار در شعر فارسی رایج کرد که لازمهٔ این نوع عرفان، حرکت مداوم بهسوی معشوق است و با دستافشانی و پا بر سر هستی گذاشتن میسّر خواهد بود.
غزل های عطار بهترین نمود این دیدگاه عارفانه است. وقتی میگوید: ای درمیان جانم و جان از تو بی خبر/ وز تو جهان پُر است و جهان از تو بی خبر/ چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان/ در جان و در دلی، دل و جان از تو بی خبر/ نقش تو در خیال و خیال از تو بینصیب/ نام تو بر زبان و زبان از تو بیخبر
نقش عطار در ارتقای شعر فارسی را چگونه ارزیابی می کنید؟
زبان عطار در آثارش متاثر از سبک خراسانی است. نکتهٔ مهم این است که پیچیدگی و تعقید در زبان او وجود ندارد. شعر عرفانی اصطلاحات و تعبیرات خاص دارد و در بسیاری از آثار عرفانی ما با پیچیدگیهای زبانی مواجه هستیم. عطار را باید از این نظر متمایز دانست چرا که او ضمن ارائهٔ مضامین و موضوعات مهم عرفان و تصوف، همواره سخنش روان و ساده و اصطلاحاً «همهفهم» است. علت سادگی زبان عطار این است که او در واقع تجربههای عرفانی خود را در شعر و به ویژه غزل مطرح میکند و آنچنان بر حالات و جزییات روحی خود تسلط دارد که بی هیچ پیچیدهگویی و دشواری، اندیشهٔ خویش را با مخاطب درمیان میگذارد.در واقع عطار جنبههای صوری و لفظی را در شعرش متناسب با هم پیش میبرد. از همین دیدگاه میتوان به نقش تاریخی شعر عطار پیبرد؛ در واقع تجربههای شعر عرفانی عطار (و البته پیش از وی سنایی) است که شعر مولوی و سعدی و در نهایت شعر حافظ شکل میگیرد.
غزل های عطار آنچنان یک دست و روان است که خواننده از ابتدا تا انتهای غزل، عمق اندیشه و خیال شاعر را درک میکند، آن هم اندیشهها و خیالاتی که تا زمان عطار در شعر فارسی وارد نشده است. خواندن اشعار عطار نشان میدهد که او چگونه جزییترین مضامین صوفیانه را از ژرفای جان خود استخراج کرده و آن ها را در بستر شعرش جاری ساخته است. به طور کلی بیان عطار بر تمثیل های رمزی استوار است و حتی در غزلیاتش بیانی تمثیلی دارد؛ اغلب غزل های او از آغاز تا پایان یک داستان تمثیلی را ارائه میکند.
فکر می کنید چگونه می توانیم مفاخر ادبی خود را به جهانیان و حتی مردم خود بشناسیم؟
معرفی مفاخر و بزرگان فرهنگ و ادب ما فقط و فقط با شناخت صحیح آن ها امکانپذیر است، شناختی که در گروِ مطالعهٔ دقیق آثار آن هاست. عطار در مثنوی هایش و نیز در تذکرة الاولیای خود داستان ها و تمثیلاتی را آورده که از قابلیت های نمایشی فراوان برخوردار هستند. چندی پیش در گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ما پایاننامهای بر محور جنبههای نمایشی تذکرة الاولیای عطار نوشته شد که خود من بعنوان راهنمای آن پژوهش از این همه جزییات و قابلیت های نمایشی عطار در تذکرة الاولیا شگفت زده شدم. کارهای دیگری هم در این حوزهها انجام شده و البته پژوهش های انجام نشده هم فراوان است. چقدر تلاش کردهایم که این مضامین داستانی را که بار نمایشی و درام دارد به صورت فیلم و سریال یا حتی انیمیشن تبدیل کنیم؟ تقریبا هیچ! چون که دستاندرکاران سینما و تلویزیون ما تقریبا با آثار ادبی ما مثل آثار عطار بیگانهاند.
وظیفهٔ مؤسسات فرهنگیِ مرتبط و متخصصان حوزه فرهنگ این است که این پیوند را بین آثار داستانی و ثمثیلی عطار با سینما و تلویزیون برقرار کنند و آن وقت جذابیت های آثار عطار خود بهخود عرضه خواهد شد. این مگر با همراهی متخصصان ادبیات و شعر با تهیهکنندگان سینما و تلویزیون میسر نخواهد شد.
باید واقعا بپذیریم که روز بزرگداشت عطار فقط برای بالیدن و فخر کردن به داشتن عطار نیست(که البته داشتن چنین بزرگمردی مایهٔ فخر همه است) بلکه باید مطالعه کرد و حاصل آن مطالعه را به صورتهای مختلف به ویژه در قالب های نمایشی ارائه کرد.
گفتوگو از: صدیقه کهیانی_ خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما