به گزارش خبرنگار ایمنا، رشد قابل توجه جمعیت (طبیعی و مهاجرت) و صنایع در حوضه آبریز زاینده رود به همراه تغییرات اقلیمی تلاشها برای فائق آمدن بر کمبودها و چالشهای مدیریتی را کم اثر کرده است زیرا همزمان با افزایش تقاضای آب، منابع آبی زاینده رود کاهش یافته و به دنبال آن معیشت مردم و اکوسیستمهای مهم دچار کمبود شده است.
بر اساس آمارها در نیم قرن اخیر جمعیت این حوضه آبریز از کمتر از یک میلیون به بیش از چهار میلیون نفر افزایش یافته که معیشت بیش از یک میلیون نفر آنها به کشاورزی وابسته است. از سوی دیگر صنایع مهمی همچون فولاد، پالایشگاه نفت و کارخانه سیمان به همراه صنایع کوچکتر در جوار زاینده رود قرار گرفته و دستکم ۳۰۰ هزار نفر در این صنایع مشغول به کار است.
حوضه آبریز زاینده رود با اقلیمی خشک از اواخر دهه ۷۰ به دلیل بارگذاریهای غیر اصولی و بیش از حد توان اکولوژیک منطقه همواره با کمبود و تنش آبی دست به گریبان بوده است و نمونه بارزی از دغدغههای انسانی و زیست محیطی در کشور به شمار میرود.
وضعیت این حوضه آبریز به قدری نامتعادل و در هالهای از ابهام است که به نظر میرسد حتی طرحهای انتقال آب به این حوضه نیز تأثیری نداشته باشد زیرا به گفته کارشناسان سه برابر منابع این حوضه، مصارف و بهره برداری جدید تعریف شده است، از این رو رودخانه زاینده رود در اصفهان در بیشتر ماههای سال آب ندارد، به رودخانهای فصلی تبدیل شده و نگرانیها برای تأمین شرب، کشاورزی و محیط زیست در جای خود باقی است؛ در رابطه با همین موضوعات و دغدغههای مطرح شده با بابک ابراهیمی، معاون برنامهریزی شرکت آب منطقهای استان اصفهان گفت و گویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
آیا مشکل حوضه آبریز زاینده رود ناشی از نبود مدیریت تقاضا است؟
مدیریت عرضه و تقاضا یا "مدیریت تأمین و مصرف" در حوضه منابع آب برای ایجاد تعادل میان منابع و مصارف هر دو ضروری است؛ برای این مهم راهکارهای عمومی وجود دارد، نخست تأمین هرچه بیشتر آب و دوم بهینه سازی و کاهش مصارف موجود و یا هر دو به طور همزمان اجرا شود، از این رو برای تأمین آب گزینههای مختلفی از جمله بهره برداری از آبهای ژرف، شیرین سازی و انتقال آب دریا، باروری ابرها به روشهای مرسوم و انتقال آب بین حوضهای، وجود دارد که البته هر یک دارای مشکلات و چالشهای خود است.
چرا برای تأمین آب شرب، بر شیرین سازی آب دریا نمیتوان سرمایه گذاری کرد؟
شیرین سازی و انتقال هر یک مترمکعب آب دریا در حال حاضر و با توجه به آخرین نرخ ارز حداقل ۵۰ تا ۶۰ هزار تومان خواهد بود، این گزینه در عمل برای تأمین کشاورزی و حتی شرب مناسب نیست و نمیتوان هزینه آن را از مصرف کننده دریافت کرد، بنابراین نمیتوان برای تأمین شرب روی این موضوع سرمایه گذاری کرد؛ با این وجود ممکن است برای صنعت مورد توجه باشد، در این مورد صنایع خاص در صورت تمایل و با مجوز وزارت نیرو میتوانند سرمایه گذاری کرده و آب را از دریا برای مصرف خود انتقال دهند.
بارورسازی ابرها چقدر در روند تأمین آب مؤثر است؟
اثربخشی بارور سازی کلاسیک ابرها نیز بر اساس مقالات علمی و پژوهشها در بهترین حالت بین ۱۰ تا ۲۰ درصد است، بنابراین انتقال آب بین حوضهای به عنوان راهکار دیگری برای تأمین آب، مورد توجه است.
هم اکنون طرحهای انتقال آب کوهرنگ یک و دو، چشمه لنگان و خدنگستان در حال بهره برداری است و گزینههای محدود باقی مانده شامل طرحهای کوهرنگ سه و بهشت آباد است که از جمله طرحهای انتقال آب از حوضه کارون به حوضه زاینده رود "در سقف تخصیص استان از حوضه کارون" خواهد بود.
چرا با وجود بهره برداری از تونل کوهرنگ یک و دو، چشمه لنگان و خدنگستان همچنان حوضه آبریز زاینده رود با بحران آب روبرو است؟
زیرا به رغم انتقال بین حوضهای متناسب با تأمین آب، مصارف جدید تعریف شده است، به بیان سادهتر همسو با روند تأمین آب، روند مصرف آب نیز در حوضه وجود داشته است.
میانگین انتقال آب از کوهرنگ یک ۲۹۳ میلیون مترمکعب، کوهرنگ دو ۲۲۴ میلیون مترمکعب و چشمه لنگان و خدنگستان نیز ۱۳۰ میلیون مترمکعب در سال است؛ مجموع این انتقالهای بین حوضهای ۶۴۷ میلیون مترمکعب در سال برآورد میشود؛ این میزان انتقال آب به صورت میانگین برای یک سال با بارشهای نرمال است و میتواند متناسب با وضعیت بارش هر سال تغییر کند.
اگر پروژه تونل و سد کوهرنگ سه نیز به بهره برداری برسد ۱۲۰ میلیون مترمکعب آب به حوضه آبریز زاینده رود میتوان انتقال داد، بهشت آباد نیز از نظر هزینه پروژه سنگین و گرانی است اما جزو تنها گزینههای تأمین آب حوضه است و بر اساس تابلو منابع و مصارف این طرح مجوز انتقال حدود ۲۵۰ میلیون مترمکعب آب در سال را خواهد داشت. این در حالی است که به رغم ممنوعیت بارگذاری در حوضه و کنترل بارگذاریها در استان اصفهان از سال ۱۳۹۴، میزان اراضی زیرکشت در دیگر بخشهای حوضه افزایش قابل توجهی داشته است.
بررسیها نشان میدهد اراضی کشاورزی در بالادست حوضه آبریز زاینده رود در دو استان اصفهان و چهارمحال و بختیاری از ۳۵ هزار هکتار در سال ۱۳۶۰ به ۱۱۳ هزار هکتار در سال ۱۳۹۸ افزایش یافته است؛ این سطح اراضی کشاورزی به طور کاملاً تقریبی به حدود ۸۰۰ میلیون مترمکعب آب نیاز دارد که در محدوده سرشاخههای حوضه سد زاینده رود تا حدود سد چم آسمان برداشت میشود.
سهم صنایع از منابع آب حوضه آبریز زاینده رود چقدر است؟
هم سو با افزایش مصارف آب در بخش کشاورزی سراب حوضه، روند رو به رشد مصارف آب شرب را نیز داشتهایم به طوری که میزان مصارف بخش شرب در حوضه امروز به مرز ۴۰۰ میلیون مترمکعب در سال رسیده است.
بخش زیادی از منابع آبی و یا آبهای انتقال یافته به حوضه برای تأمین بخش شرب و کشاورزی جدید بالادست بهویژه در استان چهارمحال و بختیاری شده؛ البته کمتر از ۷۰ میلیون مترمکعب آب سطحی نیز به مصارف صنایعی مختلف مانند فولاد، ذوب آهن، پتروشیمی، نیروگاهها و … اختصاص یافته است.
در ۳۰ سال گذشته به مرور آب مورد نیاز بخشهای میانی و پایاب حوضه به مصارف جدید اختصاص یافته و به مرور منابع آب پایین دست حوضه کاهش یافته است، در این شرایط کشاورز پایین دست به دلیل کاهش آب در دسترس سطحی رودخانه به برداشت از منابع آب زیرزمینی روی آورده که با توجه به اَندرکنش آبهای زیرزمینی و سطحی، در نهایت خشکی رودخانه را به وقوع میپیوندد.
وضعیت منابع آب زیرزمینی در حوضه آبریز زاینده رود را چگونه ارزیابی میکنید؟
در حوضه آبریز زاینده رود سالانه بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون مترمکعب آب از منابع زیرزمینی تجدید ناپذیر برداشت میشود که این موضوع به افت سطح آب در آبخوانها منجر شده زیرا نرخ تغذیه آبخوانها کمتر از نرخ برداشت از آنها است؛ میزان افت در برخی مناطق به بیش از ۸۰ متر نیز رسیده است. از این رو در چنین شرایطی بدیهی است که انتظار فرونشست زمین را در مناطق مختلف داشته باشیم.
در استان اصفهان حدود ۱۷ هزار چاه غیرمجاز وجود دارد، مسدود کردن یک چاه غیرمجاز هزینه بر و روند قضائی آن نیز زمانبر است، با این وجود بهرغم مسدود کردن حدود شش هزار چاه غیرمجاز، وضعیت منابع آب زیرزمینی بهبود چشمگیری نداشته است زیرا در طول روند مسدود سازی چاههای غیرمجاز، چاههای غیرمجاز جدید شناسایی شده است.
اگر توسعه کشاورزی در بالادست صورت نمیگرفت، آیا باز هم کمبود آب در این حوضه وجود داشت؟
اگر توسعه زمینهای کشاورزی و افزایش برداشتهای بالادست حوضه و رسیدن به سطح کشاورزی معادل ۱۱۳ هزار هکتار نبود، امکان تأمین آب مصارف سنتی بخش آبخور حوضه و همینطور تالاب فراهم میشد و در مناطق میانی و پایاب حوضه نیز نیازی به حفر چاه و بارگذاری بیشتر بر منابع آب زیرزمینی نبود؛ همچنین با کاهش سطح آب در آبخوانها و خشک شدن رودخانه زاینده رود نیز مواجه نمیشدیم.
البته اگر طرحهای انتقال آب صورت نمیگرفت و از توسعه کشاورزی در بالادست نیز جلوگیری میشد باز هم بخشی از منابع آب طبیعی حوضه باید به شرب و صنعت جدید اختصاص مییافت و باز هم با کمبود آب مواجه میشدیم، با این وجود و به رغم کمبود آب، همچنان که پیگیری طرحهای تأمین آب (انتقال آب بین حوضهای) را در دستور کار داشتیم، مصارف بخش کشاورزی نیز افزایش یافته است.
راهکار مناسب برای ایجاد تعادل میان منابع و مصارف در این حوضه آبریز چیست؟
توجه کافی به مدیریت تقاضای آب همراه با اجرای طرحهای تأمین آب در حوضه زاینده رود، ضروری است؛ معتقدم منابع آب جدیدی که با وجود مشکلات بی شمار اجتماعی برای حوضه تعریف میشود باید با برنامهریزی دقیق تنها برای تأمین نیاز شرب و صنایع کم آب بر اختصاص یابد.
رویکرد مصرف منابع آب انتقالی در اراضی شیبدار که در برخی مناطق تا ارتفاع ۶۰۰ متر (با برق یارانهای به پمپاژ نیاز دارند) نیز میرسد، برای مصرف در کشتهای کم بهره اقتصادی، توجیه ندارد و تنها به بحرانیتر شدن وضعیت منابع آب در مناطق میانی و پایاب حوضه زاینده رود منجر میشود.
چرا برای رهاسازی آب در رودخانه سختگیری میشود؟
شرکت آب منطقهای اصفهان باید نگران تأمین آب بخشهای مختلف مصرف در طول سال باشد، سخت گیری های موجود در بحث رها سازی آب به دلیل شرایط کنونی ذخیره سد زاینده رود و همچنین وضعیت پیش بینی بیلان آبی سال جاری است؛ باید همواره نگران تأمین آب شرب نزدیک به ۴.۵ میلیون جمعیت وابسته به منابع آبی حوضه زاینده رود باشیم.
بدیهی است که تنشهای ناشی از کمبود آب و خشکسالیهای اقلیمی و همینطور اجتماعی- اقتصادی در حوضه را متحمل میشویم و معتقدیم خروج از وضعیت موجود که نتیجه عملکرد چند دهه اخیر بوده، بدون تحمل این تنشها و عبور از یک دوره گذار تا رسیدن به یک وضعیت تثبیت شده که قطعاً کوتاه مدت نیست، امکان پذیر نخواهد بود؛ همچنین شفاف سازی در حوضه آبریز زاینده رود باید دقیق و منطبق بر اصول مدیریت به هم پیوسته در حوضههای آبی باشد زیرا مرز حوضههای آبی مستقل از مرزهای سیاسی است.
در حوضه زاینده رود نیز شاهد هستیم که مرز حوضه آبریز از مرز سیاسی بین دو استان اصفهان و چهارمحال و بختیاری تبعیت نمیکند؛ بر این اساس هر قدر توسعه در پشت مرز سیاسی دو استان تعریف شود در نهایت به کاهش هرچه بیشتر آورد و ذخیره سد زاینده رود و همینطور کاهش جریان آب رودخانه در پایین دست و بی آبی تالاب گاوخونی منجر خواهد شد.
نظر شما