به گزارش خبرنگار ایمنا، جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) تقریبا هرآنچه اندوخته بود را به یکباره ازدست داد؛ این گزاره یک ادعا نیست بلکه واقعیتی تاریخی است که مبدا آن ظلمهایی است که درحق همین پیامبر روا داشته شد.
هنوز پیکر پیامبر(ص) به خاک سپرده نشده بود که خوی دنیاطلبی آنان که خود را صحابه و یاران ایشان قلمداد میکردند سبب شد سقیفه تشکیل داده و بر امر خلافت و جانشینی پیامبر تصمیمگیری کنند؛ امری که پیشتر توسط خداوند و از جانب پیامبرش بر تمام مسلمین ابلاغ شده بود.
خلافت اگرچه برای غاصبان آن امری دنیوی بود اما برای صاحب حقیقیاش امیر مومنان علی(ع) آنگاه وظیفه میشد که مومنان برای اقامه آن به سوی حضرتش بیایند نه آنکه خود دعوی خلافت کند.
اگرچه این جانشین برحق پیامبر(ص) بارها و حتی زمانی که دستگاه حکومت بر خانهاش هجوم آوردند حق خود را فریاد زد و بر آن احتجاج کرد اما گوش شنوایی برای همراهی حق در شهر پیامبر(ص) نیافت و تکلیف را طبق امر رسول خدا بر صبر دید.
اول اقامه کننده حق
در برهه ظلم و استبداد حکومت غاصب که از اولین ساعات رحلت پیامبر(ص) نطقه آن بنا نهاده شد، صدایی برای حقطلبی بلند و از امر خداوند که همان جانشینی حضرت علی(ع) بر پیامبر(ص) بود دفاع کرد؛ فاطمه(س) بر این حق بیش از هرکس دیگری آگاه بود اما نه اینکه دیگران آگاه نباشند.
به همین سبب دختر پیامبر با حضور در مقابل خانه مسلمین تعهد و عهدی که توسط پدرش از آنها گرفته شده بود را یادآور میشد و آنها را به نصرت دین خدا دعوت مینمود اما دست استبداد و خفقان حکومت، جرات را از همه آنها برای حضور در کنار امام برحقشان میگرفت.
این کنشگری سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا(س) که زنگ خطر را برای غاصبان به صدا درآورد همزمان شد با طرح هجوم به خانه حضرت؛ در مدینهای که هیزم فروشی نبود، دهها نفر با لباسهای زرد یک شکل برای ساکت کردن این حقطلبی و بیعت گرفتن از حضرت امیر برای خلیفه خودخوانده خود، متحد شده و جنایت هجوم به خانه وحی را رقم زدند.
منابع شیعه و سنی آنقدر این واقعه را نقل کردهاند که شکی بر آن نمیرود، به همان اندازه که واقعه غدیر را روایت کردند و به همان میزان که از حرمت حضرت زهرا(س) نوشتند اما آنگاه که شیطان صفتی بر انسانها غالب شود، بر هرآنچه از حق همچون روزِ روشن باشد چشم میبندند.
پرچمدار مبارزه با استبداد
درد و رنج واقعه هجوم به خانه که طبق نوشته منابع اسلامی به دستور شخص خلیفه اول و میدان گردانی خلیفه دوم انجام شد، اگرچه نخستین بانوی مدافع حق در دوران پس از فقدان پیامبر را از توان انداخته بود اما بازهم نتوانست مانع از ایستادگی ایشان در برابر ظالمان شود.
پس از چند روز، مسجد پیامبر شاهد سخنوری بانویی است که آنچنان شیوا از توحید و نبوت و امامت گفت که همگان دانستند چه اشتباهی در پذیرش بیعت خلیفه اول کردهاند؛ پس از خطبهخوانی حضرت زهرا(س) که به خطبه فدکیه معروف است، بر جمعیت مخالفان حکومت افزوده شد. مخالفان اما میدانستند که بیعتشکنی به قیمت جانشان تمام میشود و برخی از آنان اگرچه انگشتشمار اما خانهنشینی را بر همراهی ظالمان ارجح دانستند.
آنگاه که مشخص شود رضای فاطمه زهرا(س) رضای خداوند است، بهتر درک میشود که وقتی ایشان از خلفاء غاصب رضایت ندارد، حکومتشان نیز مشروعیت نخواهد یافت و البته که منابع روایی و تاریخی فریقین نیز بر موضوع عدم رضایت حصرت از دو خلیفه اول صحه گذاشتند تا هم بر محوریت ایشان در شناخت حق تاکید کنند هم بر مشروع نبودن حکومتی که ثمره آن خونریزی و قتل و غارت مسلمان و غیرمسلمان در سالهای بعد بود، تصریح کنند.
ابقاء کننده توحید در حکومت کفر
وقتی که در سقیفه بر سخن و امر خداوند شرک ورزیده شد، هیچ شکی در کفر و ظلم حکومت به اصطلاح اسلامیِ برپا شده در ۲۵ سال پس از رحلت پیامبر اسلام وجود نداشت؛ آنها حتی برای آنکه به سیاهی حکومت خود لباس دین بپوشانند، بر آیات قرآن نیز تمسک جستند.
طبق تاکید قرآن بر مشورت در امور، سقیفه را توجیه کردند و با جعل حدیث از پیامبر که "انبیاء از خود ارث بهجای نمیگذارند"، خلافت را حق ذاتی خود معرفی کردند حال اینکه در امر خداوند نه مشورتی جاری میشود و نه جعل حدیثی میتواند با آن مقابله کند.
حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه این مهم را نیز در برابر دیدگان بزرگانِ از مسلمین برملا نمود تا امت بدانند اگر اینان حکومتی به دست گرفتهاند، نه تکیه بر قرآن دارد و نه سبقهای از سنت، هرچه هست نامشروع و کفرآمیز است.
حضرت خطبه خواند تا نقشه شوم سقیفهنشینان برای قتل امیرمومنان (ع) توسط خالد بن ولید عملی نشود، تا سکان توحید عالم یعنی علی(ع) باقی بماند و گوشهای از حکومت توحیدی را که بر گسترده تمدن جهان وقت حاکم بود، ببینند.
تا علیبنابیطالب (ع) به حیات ادامه دهد و ۲۵ سال درس صبر بر کفر و نفاق به پیروانش فرادهد؛ پیروانی که سالهاست صبر کردهاند تا موعد برپایی یگانه حکومت عدالت محور جهان را شاهد باشند.
احیاء کننده وحدت بر مدار ولایت
مسلمانان همواره، از صدر اسلام از تفرقه و چند دسته شدن ضربه خوردند؛ بسیاری از آنها چه در زمان پیامبر چه پس از ایشان امام برحق را دیدند اما بر او کفر ورزیدند حال اینکه در عصری که جهالت عرب بازگشت و ملاک برتری را ریشِ سفید و کثرت مال و فرزندان ذکور معرفی کرد، پیام توحیدی فاطمه زهرا(س) ملاک وحدت را نیز معرفی کرد.
ایشان از گفتن تاریخ بیمی به دل راه نداد و هرآنچه میتوانست مسلمانان را از راهِ تاریکِ سقیفه نجات دهد، بازگو کرد. در فرازی از خطبه فدکیه، حضرت خطاب به مسلمین میگوید "خداوند... امامتمان را برای رهایی از تفرقه قرار داد" تا همگان بدانند اگر قرار بر رهایی از باتلاق تفرقه است، تنها راه آن بازگشت به امام خواهد بود.
اما مگر میتوان به امام روی آورد بدون آنکه از ظلم روا شده بر او ناآگاه ماند؟ امروز مسلمانِ ایستاده در پسِ تاریخِ ۱۴ قرن گذشته، اگر میخواهد با وحدت خود در مقابل تمام موانع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نظام کفر بپاخیزد، تنها راه آن عمل به سیره فاطمه زهرا (س) است. سیرهای که درخصوص تاریخ روشنگری میکند، در قبال ظلم سکوت نمیکند و بر مدار پیروی از حق و بیزاری از کفر تا آخرین نفس زندگی میکند.
نظر شما