باید به رشد یک رویداد ملی کمک کرد

سینمای تحکیمی، جشنواره ملی فجر و آیریش من (مرد ایرلندی) سه محور اصلی برنامه هفت در شب گذشته بودند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، چهل و نهمین برنامه سینمایی هفت با اجرای محمد حسین لطیفی جمعه پنجم بهمن ماه به صورت زنده از آنتن شبکه سه سیما پخش شد.

اولین میز برنامه هفت با حضور محمدرضا عباسیان کارشناس فرهنگی و مستند ساز، پیرو سینمای تحکیمی بحث شد.

عباسیان با اشاره به نقش سردار شهید سلیمانی در حمایت از مستند سازان گفت: این حمایت‌هایی که در سال‌های اخیر در زمینه مستندسازی در سوریه و عراق صورت گرفت به پیشرفت مستند کمک کرد. دیده شدن این جنس مستندها تصوری را به مخاطب می‌دهد که یک نگاه استراتژیک است و تک تک مردم به آن نیاز دارند. سینمای مستند ما خیلی حق خود را در این زمینه ادا کرده است. این اجازه را می‌دهم بگویم که چرا ما فیلم سازها کاری نکردیم؟ سینمای غرب برای قهرمان‌های نداشته خود فیلم می‌سازند یعنی قهرمان سازی می‌کنند. ما قهرمان داریم ولی در سینمای خود قهرمان نداریم. باید یک قهرمانی به مخاطبان خود معرفی کنیم که بعد از دیدن فیلم به خود ببالد. من مستند درمورد طالبان ساختم و بعد از بیست سال هنوز در تلویزیون پخش نشده است. ما مشکل تولید محتوا داریم. انگشت اتهام به سمت مدیران است. مهم‌ترین سوالی که در آخر سال از تمام نهادها پرسیده می‌شود این است که چرا درطول سال ما هیچ فیلم ارزشی نداریم؟ قهرمانان ما فقط به اسم‌های خیابان‌ها محدود شده‌اند.

وی با بیان اینکه وظیفه سازمان سینمایی ساختن آثاری برای بیان فرهنگ شهادت است، ادامه داد: چه قدر پتانسیل و توان داشتیم و می‌توانستیم با رهبران مختلف کشورها در مورد انقلاب اسلامی صحبت کنیم ولی این کار انجام نشده‌ است؟ سینمای تحکیمی یعنی نشان دادن تصویر ایران از نگاه دیگران در خارج از کشور. ما نیاز به اغراق نداریم اگر هرآنچه که وجود داشته را بیان کنیم خیلی عجیب و غریب است.

عباسیان به نقش قهرمان در سینما پرداخت و ادامه داد: اگر سازمان اوج فیلم می‌سازد از بقیه ارگان‌ها نباید غافل شد. فقط نباید از شهدا ساخت همین راننده تاکسی یا پاکبانی که با وجود سختی کیف پول پس می‌دهند قهرمان هستند. از نخبگان علمی چرا فیلم موجود نیست؟  باید واقعیت‌هایی را به مردم نشان دهیم که به ایرانی بودن خود افتخار کنند. ما در شبکه نمایش خانگی چه محتوایی را داریم به خانواده‌ها نشان می‌دهیم؟ فیلمساز یک رسالتی دارد که باید آن را به درستی نشان دهد. معدود مدیرانی داریم که تعامل با فیلمساز و نگاه محتوایی دارند.

در دومین میز هفت با حضور محمدرضا مقدسیان به بررسی فیلم‌های راه نیافته به جشنواره فجر پرداخته شد.

مقدسیان که با تخیلی همه جانبه از علل راه نیافتن فیلم‌ها به برنامه آمده بود، با فیلم لامینور ساخته داریوش مهرجویی شروع کرد و گفت: اگر بخواهیم از نظر نگاه مخاطب بررسی کنیم باید به تنوع سبد سینمایی توجه کرد. اولین فیلم می‌توان به لامینور داریوش مهرجویی توجه کرد که خود فرم جشنواره را پر نکرد. یک گروه میگویند که اسم داریوش مهرجویی برای جشنواره لازم است و برخی به این معتقد نیستند. برخی معتقدند که داریوش مهرجویی بعد از سنتوری دیگر توقعات را برآورده نکرده است.

وی ادامه داد: یک فیلم دیگر مجبوریم رضا درمیشیان است که حرفهای زیادی محور آن وجود داشت. عملاً درمیشیان می‌توانست جشنواره را گرم کند. فیلم جنایت بی دقت اثر شهرام مکری که عنوان کرد به دلیل طولانی شدن مراحل فنی به جشنواره فیلم فجر نرسیده است، فیلم قاتل و وحشی حمید نعمت الله هم که به دلیل حق مالکیت به جشنواره نرسید. استانداردها و معیارهای انتخاب فیلم‌ها مشخص نیست. باید کیفیت و معیار انتخاب مشخص شود.

کسی که نان تلویزیون را می‌خورد چرا تحریم می‌کند؟

میز رسانه با حضور احسان رستگار و پژمان کریمی سومین بخش برنامه هفت بود.

رستگار مانند برنامه‌های گذشته با لحنی خشمگین آغاز کرد و گفت: امسال در ۱۱ دقیقه اولیه ۸۰ هزار بلیت جشنواره به فروش رفت. پردیس ملت هم از شش سالن سینمایی به ۱۲ سالن ارتقا یافت. پردیس سینمایی چارسو به عنوان کاخ هنرمندان انتخاب شد. چهار فیلم هم رده بندی سنی گرفتند که از بین آن‌ها فیلم شنای پروانه با رده بندی سنی +۱۵ اکران می‌شود. بازیگرانی که در فیلم‌های ارگانی بازی کردند چرا باید بیایند جشنواره را تحریم کنند؟ کسی که نان تلویزیون را می‌خورد چرا تحریم می‌کند؟

پژمان کریمی نیز همسو با رستگار هنرمندانی که از جشنواره فجر انصراف دادند را قویاً محکوم کرد و در ادامه گفت: طی دو هفته گذشته بازار بیانیه دادن گرم شده بود. دوستانی که بیانیه می‌نویسند باید توجه به غلط نگارشی آن داشته باشند. دیروز بیانیه‌ای دیدم که ۱۴۰ نفر گفته بودند ما به جشنواره نمی‌آییم. وقتی قرار است یک رویداد ملی برگزار شود باید به رشد آن کمک کرد. وقتی این بیانیه منتشر شد رسانه‌های بیگانه از آن استقبال کردند. برخی افراد اصلاً از حضور اسمشان در این لیست مطلع نبودند. چرا با مردم صادق نیستیم؟ امسال یکی از اعضای خانه سینما که عضو هیات انتخاب هم بود گفت دو بازیگر باید سیمرغ دریافت کنند این یک بدعت و خط دهی است.

مرد ایرلندی فیلم بدی نیست، فیلم خیلی بدی است

میز نقد با موضوع مرد ایرلندی و با حضور مسعود فراستی، محمد تقی فهیم و ناصر هاشم زاده آخرین بخش برنامه هفت بود.

ناصر هاشم زاده آغاز کننده بحث، ساخته جدید اسکورسیزی را فیلمی قابل توجه خواند و گفت: فیلم قابل توجه و بحث است. درمورد تشکیل مافیا در آمریکا فیلم‌هایی زیادی ساخته شده است ولی اینجا کارگردان داستانی را به خوبی بیان کرده است. اگر کسی از مافیا اطلاع نداشته باشد فیلم را شاید متوجه نشود. شخصیت وارد صحنه می‌شود و شکل می‌گیرد. کارگردان رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری را به خوبی بیان کرده است. در قسمت میانی فیلم سیاست و مافیا زیاد ترکیب شده است. جایی که جیمی با او صحبت می‌کند همانجا منتظر عکس العمل است و می‌گوید نمی‌فهمم چه حسی داری؟ به نظر من نقش همین است یعنی نقش یک آدم منفعل است. فقط مطیع است و اطاعت می‌کند. رفاقت معنی ندارد. کارگردان خواسته این آدم را به ما نشان دهد به دنبال نشان دادن توبه این آدم نیست. در نشان دادن شخصیت‌ها عمد وجود داشته و موفق بوده است.

محمد تقی فهیم در کمال تعجب با فراستی همسو نبود و مرد ایرلندی را یکی از بهترین فیلم‌های سینمای آمریکا دانست و ادامه داد: فیلم یکی از بهترین فیلم‌های سینمای آمریکاست. تمام نکات فیلم مثبت است. در فیلم‌های قبلی اسکورسیزی هماهنگی بین عناصر تا این حد و اندازه وجود نداشت. همواره در آمریکا مافیا ابزار سیاست بوده‌اند. دولت از آن‌ها برای پیشرفت کارهای خود استفاده کرده‌اند. فیلم نوع مرسومی از روایت نیست. ما صدای ذهنی فرانک را می‌شنویم. در این چندسال اخیر هیچ کس به این صراحت به پرچم آمریکا توهین نکرده بود. در افتتاحیه فیلم می‌طلبد که دوربین سیال باشد. در سینماگران زنده در بیست سال اخیر به نظرم چنین پایان بندی در انتهای فیلم وجود نداشته است. از نظر تاثیرگذاری فرم بسیار عالی است. خشونتی که در این فیلم است متناسب با شرایط جهان است. مافیا امروز در دل خشونت است و فیلم به درستی آن را منعکس می‌کند.

مسعود فراستی با زبانی تند فیلم اسکورسیزی را فاقد فرم خواند و گفت: مرد ایرلندی فیلم بدی نیست. فیلم خیلی بدی است. اساساً فرم ندارد و کارگردان نتوانسته بازی بگیرد. حرکت دوربین در سکانس افتتاحیه سیال است. دوربین شروع می‌کند به حرکت از مکان، و برای اینکه کات ندهد سر کارکتر از کادر خارج می‌شود! نکته دوم کارکتر: رابرت دنیرو تا آخر فیلم کامل نیست و یک مقوای واقعی و مصنوعی است. بدترین بازی دنیرو در این فیلم وجود دارد. از ابتدا مشکل نوع روایت وجود دارد. شخصیتی را به ما ارائه نمی‌دهد که ذهن خوبی داشته باشد. دوربین تشخص ندارد. حتی نمای نشان دادن مرگ هم بسیار ضعیف است. در سینما معلول اساس است نه علت. سینما از پس معلول، علت را بیان می‌کند نه برعکس. یک سری عکس به ما نشان می‌دهد که هیچ اتفاقی با این عکس‌ها را نمی‌دهد. در اثر بویی از کاتولیک بودن فیلمساز وجود ندارد. این آدم خشونت در درونش وجود دارد. به نظر من اتفاقاً نمی‌خواهد آدم منفعل نشان دهد. به نظرم خشونت برای امروز نیست و برای بیست سال پیش جامعه آمریکاست. وقتی شخصیت احساس ندارد کلوز آپ نمی‌شود گرفت.

کد خبر 407378

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.