به گزارش ایمنا، غلامحسین ساعدی با نام مستعار گوهرمراد نویسنده و پزشک ایرانی بود. او پس از بهرام بیضایی و اکبررادی از نامدارترین نمایش نویسان زبان فارسی به شمار می رفت.
بسیاری ساعدی را یکی از قلههای داستاننویسی ادبیات ایران میدانند. نویسنده صاحبسبکی که در حیات پرفراز و نشیب و نهچندان بلند خود، تأثیری شگرف بر ادبیات داستانی و نمایشنامهنویسی ایران گذاشت. او از نخستین چهرههای کانون نویسندگان ایران بود.
ساعدی در دیماه سال ۱۳۱۴ در تبریز متولد شد. با اینکه خانواده او در دربار مظفرالدین شاه شغل و مقامی داشتند اما وضع اقتصادی خانواده مناسب نبود. در دانشگاه رشته پزشکی را انتخاب کرد و در آن دوران با افرادی چون صمد بهرنگی همراه بود؛ در همان زمان نیز مجموعه داستان کوتاه «شبنشینی باشکوه» را نوشت.
از مهمترین آثار او مجموعه داستانی «عزادارن بیل» است که در مجموع هشت داستان را در برمی گیرد. این مجموعه داستان شرح حال زندگی روستاییان «بَیَل» است. همراه با رعب و وحشت و در این میان قصه چهارم و یا «گاو» از همه برجستهتر شد؛ همچنین در سال ۱۳۴۷ فیلمی بر اساس این داستان به کارگردانی داریوش مهرجویی تهیه شد.
عزاداران بیل را میتوان مجموعه داستانی بسیار مهم، حاصل ذهن گریزپای مؤلف در راستای سرک کشیدن در فضاهای زیستی خود و آفرینشی قله مخلوقات ادبی غلامحسین ساعدی به شمار آورد. شاید رجوع به تعریف تکخطی جلال آل احمد از مجموعه مذکور خالی از لطف نیست: «عزاداران بیل یک مرثیه است. در رثای آدمهایی که از زمین کنده میشوند و به شهر میآیند و جایشان در کنار دارالمجانین است.»
در عزاداران بیل، شخصیتها یکبهیک تعریفشده و با مرگ آنها داستان به پایان میرسد هرچند که اهالی بیل این تباهی و شوربختی را به روی خود نمیآورند ولی مدام با آن مواجه هستند بهنحویکه این چشمبهراه فاجعه بودن، احتمال هرگونه علاقه و وابستگی را از اهالی سلب کرده و آنها را بشدت از این تعلقخاطر، گریزان میسازد.
واضح است که انتظار همیشگی فاجعه و تباهی در نگاه اهالی بیل، نتایج روانی دهشتناکی را با خود به همراه دارد و آن حالت روانی متضاد و پولاریزهای است که در نهایتِ آن عدم تعلقخاطر و وابستگی و در قطبی دیگر احساس علاقه و وابسـتگی مطلق و عنانگسیخته به وجود میآید که هر دو وضعیت از تیپهای روانشناختی غیرمعمول و بعضاً آسیبزا هستند. در بیل، هر شخصیتی که به هم نوعِ خود سمپاتی داشته باشد و شجاعت متفاوت بودن با دیگران را یابد از زادگاهش به بیرون رانده میشود.
غلامحسین ساعدی نخستین داستانهایش را از ۱۳۳۴ در مجله سخن، صدف و آرش به چاپ رساند، «خانه ریشهری» و «شبنشینی باشکوه» نخستین آثار داستانی منتشرشده او هستند. ساعدی در دهه چهل نویسنده پرکاری بود و «ترسولرز» یکی از پنج اثری است که در این سالها به چاپ رسانده است.
- عزاداران بیل؛ روایت در خودماندگی
- ترس و لرز زیر عینک تودوروف
- در مورد رابطه ساعدی و آلاحمد اغراق شده است
- در کوچه پس کوچههای هزار و یک شب
ساعدی روانپزشک بود و توجه به جنبههای روانی کاراکترها آثار او را متمایز میکند. او در مجموعه ترسولرز بهصورت مشخص به بیان ترسهای عمیق و جدی روان انسانها پرداخته است. این ترسها که در هالهای از ابهام روایت میشوند ترسهایی بیرونی و واقعی نیستند که ساختهوپرداخته ذهن شخصیتهای داستاناند. ذهنهایی که ترس را در درون خود بارور میکنند و حاصلش پردهای وهمناک است که بر همهچیز گسترده میشود.
او سالهای سال با نام مستعار گوهرمراد آثار خود را منتشر می کرد، در گفتگوی منتشر نشده درباره انتخاب این نام گفت که در پشت خانه مسکونیشان در تبریز گورستان متروکی بوده که او گاه ساعتها در این گورستان قدم میزده، در این گشتها یک بار چشمش به گور دختری به نام گوهر مراد میافتد که بسیار جوان از دنیا رفته بود، همانجا تصمیم میگیرد تا از نام او به عنوان نام مستعار خودش استفاده کند.
دنیای آوارگی را مرزی نیست، پایانی نیست مرگ در آوارگی، مرگ در برزخ است. مرگ آواره، مرگ هم نیست. مرگ آواره، آوارگی مرگ است. ننگ مرگ است. (غلامحسین ساعدی).
نظر شما