به گزارش ایمنا درهنگام یورش حاکمان غاصب به خانه حضرت زهرا (س) ایشان بهطوری میان درب و دیوار آسیب دیدند که علاوه بر صدمههای سخت، جنین ایشان نیز سقط شد و تازیانههای بیشماری بر جان و روح او نشست. همه این رویدادهای تلخ و دردناک حضرت زهرا (س) را به بستر بیماری کشاند و به شهادت ایشان منجر شد.
وفات فاطمه زهرا سلامالله علیها از زبان اسماء بنت عمیس
اسماء بنت عمیس که بعدها یکی از همسران حضرت علی (ع) شد و اولین تابوتی را که در اسلام ساخته شد برای حضرت فاطمه ساخت، روایت کرده: هنگامیکه رحلت حضرت فاطمه نزدیک گردید به من فرمود: جبرئیل در موقع رحلت پدر بزرگوارم مقداری کافور برایش آورد پدرم آن را سه قسمت نمود؛ یک قسمت را برای خودش برداشت، یک قسمت را به علی علیهالسلام اختصاص داد و قسمت سوم را به من داد. من قسمت خود را در کناری نهاده و اینک بدان نیاز دارم شما آن را برایم حاضر نما.
اسماء حسبالامر فاطمه زهرا، کافور را حاضر کرد. آنگاه حضرت خودش را شستشو داد و وضو گرفت و به اسماء فرمود: لباسهای نمازم را حاضر ساز و بوی خوش (عطر) برایم بیاور. اسماء لباسها را حاضر کرد. حضرت آنها را پوشیده، بوی خوش استعمال نمود و روبهقبله در بسترش خوابید و به اسماء فرمود من استراحت میکنم تو ساعتی صبر کن سپس مرا صدا کن اگر جوابت را نشنیدی بدان که من از دنیا رفته و مردهام؛ آنگاه علی علیهالسلام را زود از رحلت من خبر کن.
راوی گوید اسماء لحظهای حضرت فاطمه سلامالله علیها را به حال خویش واگذار نمود. سپس آن حضرت را صدا کرد، اما جوابی نشنید. صدا زد:ای دختر حضرت محمد مصطفی! ای دختر کسی که در مقام قرب به پروردگار به قاب قوسین اوادنی رسید. فاطمه زهرا جوابی نداد. اسما جامه را از روی صورت حضرت برداشت و مشاهده کرد که ایشان فوت کردهاند در این هنگام اسما خود را به روی حضرت انداخت و در حالتی که او را میبوسید گفت: ای فاطمه آن هنگام که پدر بزرگوارت را ملاقات نمودی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت ابلاغ کن. آنگاه گریبان چاک زد و از خانه بیرون آمد. حسنین (ع) به او رسیده از حال مادر پرسیدند او ساکت شد و پاسخی نداد. آنان وارد خانه شده، دیدند مادر دراز کشیده است. امام حسین (ع) حضرت را تکان داد دید رحلت نموده است و رحلت مادر را به برادرش حسن (ع) تسلیت گفت: ای برادر خداوند تو را در مصیبت مادر اجر و پاداش بدهد. امام حسن (ع) خود را بر روی مادر انداخت و او را بوسید و گفت ای مادر با من تکلم نما قبل از اینکه روح از بدنم جدا شود. حسین جلو آمد و پاهای حضرت را بوسید و گفت مادر من پسرت حسینم با من سخن بگو پیش از آنکه قلبم منفجر شود و بمیرم. سپس اسماء به حسنین(ع) گفت: ای فرزندان رسولالله نزد پدرتان علی(ع) بروید و او را از مرگ مادر مطلع نمایید. آن دو از منزل بهجانب مسجد روانه شدند و صدایشان به یا محمدا و یا احمدا بلند شده بود تا به مسجد رسیدند. صحابه به استقبال ایشان دویدند سبب گریه و ناله از آنان پرسیدند، گفتند مادر ما از دنیا مفارقت کرده است.
هنگامیکه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام این خبر را شنید بر روی زمین افتاد و از هوش رفت و با پاشیدن آب به هوش آمد و گفت: ای دختر حضرت ختمیمرتبت محمد(ص) منبعد از تو خود را به که تسلی دهم. هرگاه غمها و مصائب جهان به من رو میآورد تو وسیله دلداریم بودی اما بعد از تو چه کسی موجب دلداری و تسلیت من خواهد گردید. گویی زبان حال علی با فاطمه علیهاالسلام این بوده است:
بعد پیغمبر ز اشرار عرب
آنچه دیدم ظلم و طغیان و غضب
بودم از هر ابتلا بیواهمه
شادکام از وصل تو ای فاطمه
گر به خون دامان دل آلوده بود
چون تو بودی خاطرم آسوده بود
چون تو بندی از جهان بار سفر
در فراقت بگذرد آبم ز سر
ای انیس و مونس دیرینهام
داغ خود چون مینهی بر سینهام
از چه ترک آشنای کردهای
وز علی فکر جدایی کردهای
شعر حضرت علی برای فاطمه زهرا(س)
امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از رحلت حضرت فاطمه سلامالله علیها بهشدت ناراحت شد و گریه و نالهاش بلند شد و در فراق آن حضرت این اشعار را سرود:
لکل اجتماع من خلیلین فرقته
و کل الذی دون الفراق قلیل
و ان افتقادی فاطما بعد احمد
دلیل علی ان لا یدوم خلیل
یعنی: هر اجتماعی از دو دوست، آخر به جدائی منتهی میشود و هر مصیبتی که غیر از جدایی و مرگ است اندک است و رفتن فاطمه بعد از حضرت ختمیمرتبت پیش من دلیل است بر آنکه هیچ دوستی باقی نمیماند.
در برخی روایات آمده است: چون علی علیهالسلام، خانم را در هفت پارچه کفن کرد و پیش از آنکه بند کفن را ببندد، صدا زد: یا امکلثوم یا زینب یا فضه یا حسن یا حسین هلموا و تزودوا من امکم الزهرا فهذا الفراق و اللقاء فی الجنة؛ یعنی امکلثوم، زینب، حسنین بیانید و از مادرتان بهره بگیرید که هنگام فراق و جدایی رسیده و دیدار و ملاقات فاطمه به بهشت افتاد سپس حسنین (دو قرهالعین) زهرا جلوآمده و گفتند آه و واحسرتا که با مصیبتی بزرگ روبرو شدیم و به فقدان جدمان حضرت محمد مصطفی و مادرمان فاطمه زهرا مبتلا شدیم، مادر جان هنگامیکه جدمان را ملاقات نمودی سلام ما را برسان و به آن بزرگوار بگو مابعد از تو در دار دنیا یتیم گردیدیم.
در این موقع سروش غیبی و هاتف آسمانی ندا درداد: ای ابوالحسن! حسنین را از روی سینه مادرشان فاطمه بردار، به خدا سوگند این منظره ملائکه را به گریه انداخته است. حضرت آنها را از روی مادرشان بلند نموده، بند کفن را بست و همراه سایرین بر فاطمه نماز خواند و حسن، حسین، عقیل، عمار، سلمان، مقداد و ابوذر افرادی بودند که در نماز بر آن حضرت شرکت داشتند.
دفن حضرت فاطمه زهرا
امیرالمونین حضرت زهرا را دفن کرد و هنگامیکه ایشان را در لحد نهاد فرمود: بسمالله الرحمن الرحیم بسمالله و بالله و علی ملة رسولالله محمد بن عبدالله. ای فاطمه صدیقه من تو را به کسی تسلیم کردم که از من اولی و شایستهتر است. برای تو آنچه مورد رضای الهی است، همان را پسندیدم.
نبش قبر حضرت زهرا
در احادیث آمده که علی علیهالسلام هفت یا چهل قبر در بقیع ساخت. وقتی بزرگان مدینه از جریان رحلت حضرت فاطمه علیهاالسلام و دفن شبانه ایشان مطلع شدند، گفتند قبور تازهای که در قبرستان بقیع ایجادشده و تشخیص قبر حضرت فاطمه را بر آنان دشوار کرده؛ باید توسط عدهای از زنان مسلمان نبش شوند تا با بیرون آوردن جسد فاطمه ما بر آن بدن نماز بخوانیم، این خبر به امیرالمؤمنین رسید و درحالیکه بسیار غضبناک و خشمگین شده بود و لباس زردی را که در شرایط ناگوار و دشوار میپوشید بر تن داشت، وی ذوالفقار را به دست خویش گرفته بود و از منزل بیرون آمد و فرمود: قسم به ذات قهار الهی اگر دستبهیکی از این قبور بزنید و یک سنگ از آن را جابجا نمایید، هرآینه شمشیر در بین شما خواهم نهاد. عُمر و عدهای از یارانش به او رسیده گفتند ای ابوالحسن چرا این کار را انجام دادی؟ به خدا قسم ما قبرش را نبش میکنیم و بر او نماز میخوانیم.
در این هنگام حضرت امیر از جا جست و گریبان عمر را گرفته او را بر زمین کوبید گفت: ای عمر اینکه دیدی من از حق خود دست برداشتم بدان جهت بود که مردم مرتد نگردند و از دینشان برنگردند (یعنی مصلحت اسلام و وحدت مسلمین را رعایت نمودم) ولی در مورد قبر دختر پیامبر و اراده شومی که نمودهاید به خدایی که جانم در دست اوست اگر سنگی از آن جابجا شود من زمین را از خون شما سیراب میکنم، ابوبکر با عجزولابه پیش آمد و آن حضرت را به رسولالله سوگند داد که دست از عمر بردارد حضرت امیر هم تقاضای ابوبکر را پذیرفت و عمر را به حال خود رها نمود و مردم هم متفرق و پراکنده گردیدند. همچنین روایتشده که حضرت امیرالمؤمنین علی علیهاالسلام بعد از دفن جسد حضرت فاطمه رو به قبر حضرت رسولالله کرد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا از من و از جانب دختر عزیزت که به زیارت تو آمده است و در جوار تو و بقعه تو خوابیده است. خداوند او را در میان اهلبیت اختیار کرد که زودتر به تو ملحق گردد. یا رسولالله دخترت بر آنچه از ناحیه امت از ظلم و ستم و غصب حق واقعشده همه را به شما گزارش میدهد، کیفیت حال را از خودش بپرس. چه بسیار غمها که در سینه او رویهم نشسته بود که به کسی اظهار نمیکرد و بهزودی همه را به عرض شما خواهد رسانید و خدا از برای او حکم خواهد کرد و او بهترین حکم کنندگان است.
نظر شما