به گزارش خبرنگار ایمنا، روزنامهها و مجلات، امروزه حتی روی گوشی هم آنقدرها طرفدار ندارند، چه برسد روی میز دکههای روزنامه فروشی. البته اگر در آن حجم از انبوه چیپس و پفکها هنوز بتوان آنها را به عنوان دکههای روزنامهفروشی دید! اما این قصه همیشه به همین اندازه رنگی و در عین حال تلخ نبوده است. روزگاری این دکهها از رنگ مجلات و روزنامه و هفته نامهها رنگین کمانی بود. مجلاتی که برای خرید یک شمارهاش باید چند دقیقه زودتر از بقیه به دکه میرسیدی. تجربه چاپ مجدد که این روزها شاید تنها در خاطره برخی از رسانههای چاپی امروز تکرار شود، بارها برای هفتهنامه گلآقا اتفاق افتاده بود. حتی در شماره اول!
گلآقایی که هنوز آن عین سه نقطهاش در تلگرام و اینستاگرام و .. دست به دست میچرخد و به گوش همه می رساند که یه زمانی گل آقا، تو ستون نیش و نوش، یه ع کشیده بود بالاش سه تا نقطه گذاشته بود. بعد زیرش نوشته بود مشکلات مملکت مثل این می مونن، می تونی ببینیشون، ولی نمی تونی صداشو در بیاری!
از صابری فومنی تا گلآقا!
کیومرث صابریِ فومنی فوق لیسانسه ادبیات تطبیقی از دانشگاه تهران معلم زبان و ادبیات فارسی بود و همزمان در مجله توفیق هم به عنوان معاون سردبیر کار می کرد. چیزی نگذشت که انقلاب شد و به عنوان مدیر کل بازرگانی وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار شد. سال ۶۲ در حالی که به گفته برخی شانس به دست آوردن پست وزارت را داشت، ناگهان از همه مسئولیتهای دولتی خودش کناره گرفت و پس از مدتی، شروع به نوشتن یادداشتهای روزانه طنز با نام مستعار "گلآقا" و تحت عنوان "دو کلمه حرف حساب" با محتوای انتقاد از دستگاههای دولتی و مشکلات موجود جامعه در صفحه سوم روزنامه اطلاعات کرد، که نقطه عطفی در طنزنویسی ایران و احیاگر طنز مطبوعاتی بعد از انقلاب بود.
یادداشتهای "دو کلمه حرف حساب" به خاطر شرایط آن سالها که متأثر از جنگ و بحثهای ایدئولوژیک و خشونت بود با زبان طنز نوین خود و بهره گرفتن از شخصیتهای خیالی نظیر "شاغلام"، "غضنفر"، "ممصادق"، و "کمینه عیال ممصادق"، تحولی در جامعه ایجاد کرد.
پس از شش سال نوشتن یادداشتهای دو کلمه حرف حساب، صابری تصمیم گرفت که اولین هفتهنامه طنز پس از انقلاب را منتشر سازد. او با تیراژ صد هزار نسخه، در ۱ آبان سال ۱۳۶۹ اولین نسخه هفتهنامه گلآقا را به قیمت ۱۵ تومان منتشر کرد که در همان شماره اول تمام نسخه ها فروخته شد و در اولین شماره به تجدید چاپ رسید.
هفتهنامه "گلآقا" به مدیریت کیومرث صابری فومنی سرآمد نشریاتی بود که طی دهههای ۷۰ و ۸۰ با زبان طنز و کاریکاتور به نقد فضای سیاسی و اجتماعی کشور میپرداخت. این نشریه پرطرفدار با شعار: یک دهان دارم دوتا دندانِ لق/میزنم تا زنده هستم حرفِ حق منتشر میشد.
اول آبان ۶۹ تا دوم آبان ۸۱
زمانی اعتبار گلآقا در اندازهای بود که خیلیها اگر یکبار اثرشان در یکی از نشریات آن و حتی در صفحه مطالب خوانندگان چاپ شده بود، بلافاصله به رزومه خود سطر "همکاری با گلآقا" را اضافه میکردند و هنوز نیز بسیاری به دروغ خود را طنزنویس تحریریه گلآقا مینامند، چون میدانند کسی نمیتواند به صحت ادعای آنها پی ببرد.
دوم آبانماه سال ۱۳۸۱، در دوازدهمین سالگرد انتشار هفتهنامه گلآقا، همزمان با چاپ ۵۴۸مین شماره، گلآقا تصمیم به تعطیلی هفتهنامه به دلایلی نامعلوم گرفت، و با چاپ سرمقاله شماره ۵۴۸، که این بار در آن نه شاغلام و غضنفری بود و نه گلآقایی، با نام صابری از تصمیم خود برای پایان کار هفتهنامه خبر داد.
پای حرف های گلآقا، معلمی که موج سواری نکرد
نزدیک به یک سال بعد در مراسم سیزدهمین سالگرد ماهنامه گل آقا در مردادماه ۱۳۸۲ کیومرث صابری فومنی (گلآقا) گفت: برای ثبت در تاریخ روزی خواهم گفت که چه عواملی باعث تعطیلی هفتهنامه گلآقا شد. بعد از گذشت ۱۰ ماه از توقف انتشار یک نشریه پس از ۱۲ سال، اینقدر بی معرفت نیستم که به هموطنان و خوانندگان گل آقا نگویم که چرا هفته نامه گل آقا را در اوج شهرت و محبوبیت و در یک تیراژ آرمانی تعطیل کردم. علتهای فراوانی در تعطیلی نشریه وجود دارد و بنا به مصلحت، در برابر علتهای اصلی که بعضی عنوان میکنند، سکوت میکنم و اگر علتهایی که عنوان میکنند واقعی نباشد، درباره آن توضیح میدهم؛ ولو در یک جمع اینچنینی و دوستانه باشد.
خبرنگار روزنامهای چندی پیش میخواست به یک کاریکاتوریست بقبولاند که علت تعطیلی گل آقا، دگرگون شدن فضا از دوم خرداد و عقب افتادن گل آقا از این فضا بوده است. این حرف، حقیقت و واقعیتی در خود دارد که اگر آن را توضیح ندهم ، نسبت به چهل - پنجاه کاریکاتوریست که ۱۲ سال با این نشریه همکاری داشتهاند جفا شده است.
حتی قبل از اینکه آن خبرنگار و کاریکاتوریست مربوط، متوجه تغییر ذائقه خوانندگان ایرانی پس از دوم خرداد شدند. یک خبرنگار سوئیسی چند سال پیش در مصاحبهای، این سوال را از من پرسید که خلاصه آن در یکی از روزنامه های توقیف شده (آریا) چاپ شد. آن خبرنگار سوئیسی ازمن پرسید که آیا شما متوجه تغییر فضا در ایران نشدهاید؟ من در جواب گفتم: شما که در سوئیس هستید متوجه این وضعیت شدهاید چطور فکر میکنید من که در ایرانم متوجه این وضعیت نشدهام. خبرنگار سوئیسی پرسید: آیا نمیخواهی نشریهات را با این فضا منطبق کنی؟ گل آقا کمی از این فضا دور است. من در جواب گفتم : بله این واقعیتی است که فضا بازتر شده است؛ ولی من از حد و اندازهای که بودهام جلوتر نرفتهام و نمیروم.
من تنها میتوانم برای کسانی که از این فضا جلوتر میروند هورا بکشم. من در شرایط و اهداف متفاوت با امروز دست به قلم شدهام. من همواره خود را یک معلم دانستهام و با نگاهی معلمگونه به جوانان نگاه کردهام. این کار سیاستمداران است که از جوانان سخن بگویند، سیاستمداران در بهترین حالت اگر جوانان را دوست داشته باشند به خاطر پست دولتی و صندوق رای است و من نه مسئولیتی را میپذیرم و نه به آرایی احتیاج دارم. من در بست و بدون استثنا عملکرد جوانان را تایید نمیکنم و اعتقاد ندارم جوان هر کاری میکند درست است. این اختلاف بی شباهت به داعوای پدر و پسر در جامعه ما نیست. ممکن است نشریه گل آقا با مخاطبان جوان خود فاصله گرفته باشد، من در یک نشریه متعلق به جوان عبارت "ایتس ایتس" را دیدم! من به خاطر افزایش تیراژ حاضر نیستم به عنوان یک معلم که سالها برای ادبیات ایران نگران بوده، به هر قیمتی به اینکارها تن بدهم. این گناهی است که ما معلمان در آن شریکیم و اهل سیاست بستر آن را برای ما فراهم کردهاند. ما متوجه تغییر ذائقه ادبیات و فرهنگ نسل جوان شدهایم؛ ولی برای خود جایی تکلیفی قائل بودهایم و بیش از آن پیش نرفتهایم.
من خودم را با هر موجی منطبق نمیکنم. نسل ما عادت دارند که در مقابل موج بایستند؛ حتی اگر این موج سینهاش را بشکند. نگاه مطبوعات و مسئولان به جوانان به خاطر افزایش تیراژ و صندوق رای است و نگاه ما معلمان متفاوت از نگاه اینهاست.
نظر شما