عاشورا، تربیتی برای گم شدگان تاریخ

انگیزه و نیت امام حسین(ع) از هجرت خود و درپی آن برپایی واقعه عاشورا، "اصلاح امت اسلامی" و شناساندن امام بر امتی است که او را در تزویر حکومت غاصب امویان گم کرده بودند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، نهضت عاشورای حسینی از بدو آغاز تاکنون سرمشق بزرگانی شده که از آن الگوی آزادی و آزادگی برگرفته و به نوعی تربیت یافته مکتب قافله سالار آن یعنی حسین بن علی(ع) شده‌اند، جامعه هدف نظام تربیتی عاشورا شاید تفاوتی میان پیروان آن حضرت و دیگران قراد نمی‌دهد و پیام خود را بسان راه چاره‌ای برای جهانیان معرفی می‌کند.

گفت‌وگوی زیر با حجت‌الاسلام حمید نیک نفس در باب الگوهای تربیتی عاشورای امام حسین(ع) است:

وجود امام حسین(ع) به عنوان الگویی تربیتی چه زمان معنا پیدا می‌کند؟

عصر امامت حسین بن علی(ع) هیچ‌گاه با درک صحیحی از مقام امامت توسط مردم همراه نشد، به همین سبب آنچه از گفته‌های این امام معصوم مانده نشان می‌دهد که مردم برای دانستن راه سعادت خود به ایشان رجوع نمی‌کردند چون امام را یکی مانند دیگران می‌دانستند که ادعای خلافت بر مسلمین را دارد کما اینکه خلافت یک جایگاه الهی است و تنها متعلق به امام معصوم دارد.

همین آشفتگی درونی جامعه مسلمین که روزی بر بیعت فردی بودند و روزی دیگر بر بیعت دیگری، با نامه‌هایی برای دعوت امام همراه شد؛ حال اینکه دعوت کنندگان پیرو عقیدتی امام حسین(ع) نبودند و ایشان را مانند کارگزاری برای حل امور خود می‌دیدند. 

اگرچه شاید بر سر جزئیات نهضت عاشورا نقل‌های متفاوتی وجود دارد اما آنچه مسلم است، به گفته خود حضرت اباعبدالله(ع) انگیزه و نیت آن حضرت از هجرت خود و درپی آن برپایی واقعه عاشورا، "اصلاح امت اسلامی" و شناساندن امام بر امتی است که او را در تزویر حکومت غاصب امویان گم کرده بودند.

البته باید در نظر بگیریم گاهی برخی گرچه هدف خود را اصلاح امور معرفی می‌کنند اما در پسِ آن چیزی جز دنیاپرستی و خودبینی نیست اما حرکت امام حسین(ع) متفاوت است به طوری که خود حضرت در ابتدای مسیر مردم را مورد خطاب قرار داده و می‌فرماید: "هر که تصمیم ملاقات با خدا دارد با ما کوچ کند." این گفته نشان از آن دارد که امام(ع) جز برای خداوند به سوی کربلا رهسپار نشده است.

به طور ویژه عاشورای امام حسین(ع) چه خصوصیتی داشت که آن را از لحاظ تربیتی متمایز می‌کند؟

حضور امام حسین(ع) در کربلا منشا اتفاقات بسیاری شد که می‌تواند الگویی شایسته برای انسان امروز باشد، همین که حرکت امام به دور از خودپرستی معمول در میان حکام عالم است، بزرگترین نکته تربیتی نهضت حسینی است؛ دعوا بر سر خلافت نیست، عاشورا تقابل دو جبهه حق و باطل است، یکی برای خدا حضور دارد و دیگری برای رسیدن به موقعیت‌های دنیوی به دشمنی ولی خدا می‌آید، هرچند که ذلیلانه حتی همان دنیا را نیز به دست نمی‌آورد.

ظلم ستیزی، عفو و گذشت، صلح طلبی و بسیاری دیگر از خصلت‌های اخلاقی که انسانیت را معنا می‌کند، در عاشورای امام حسین(ع) متبلور می‌شود؛ ایشان هیچ‌گاه زیربار ذلت یزیدیان و ظلم ان‌ها نرفت و از آنان دلیل ظلم بر خود را می‌پرسید تا تاریخ بداند که او مظلوم واقع شده و توسط کسانی که خود را سپاه اسلام می‌دانستند به شهادت رسیده است.

همراهی یاران امام(ع) با ایشان چگونه بود؟ آیا تمامی آن‌ها به نظام تربیتی و اعتقادی حضرت ایمان داشتند؟

امام همواره به یاران خود گوشزد می‌کرد که اگر به راه او اعتقاد ندارد او را همراهی نکنند؛ ایشان هر بهانه‌ای را که می‌توان متصور شد برای یاران خود می‌آورد تا نکند کسی به اجبار با امام همراه شود؛ به طور مثال همگی می‌دانیم که اهلبیت معصومین زیر دین کسی نخواهند رفت و اگر حق‌الناسی به گردن آن‌ها باشد به هر نحوی این حق را پرداخت می‌کنند اما امام بهانه حق‌الناس را پیش می‌کشد تا اگر کسی نمی‌خواهد در عاشورا بماند، بهانه‌ای برای رفتن داشته باشد.

هر چند پرداختن به بحث تفاوتهای فردی در عرصه تعلیم و تربیت از دیرباز مطرح بوده اما توجه جدّی به آن در سده‌های اخیر صورت گرفته است. این در حالی است که در آموزه‌های دینی این مسئله از همان ابتدا به عنوان یک اصل اساسی مد نظر قرار گرفته است در آیه 286 سوره بقره این موضوع صراحتاً بیان شده است: «لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا» خداوند هیچ کس را، جز به اندازه توانایی‌اش، تکلیف نمی‌کند.

متناسب‌سازی تکالیف دینی با شرایط جسمی و حتی موقعیت مکانی و زمانی افراد بیانگر کاربردی شدن این اصل کلی در رویکرد تربیتی دین اسلام است. این اصل مهم از آن‌چنان اهمیتی برخوردار است که امام حسین (ع) در سختترین شرایط از آن غافل نمی‌شود و با در نظر گرفتن احوالات یاران خود بیعت خود را از برخی از آنها به طور اختصاصی بر می‌دارد.

به عنوان نمونه امام (ع) وقتی شنید که پسر محمد بن بشیر حضرمی در سرحد ری اسیر شده است به او فرمود: «خدا تو را رحمت کند من بیعت خویش را از تو برداشتم تو برو در تلاش آزاد کردن پسرت باش»

امام با بصیرتی فراوان با ملاحظه وضعیت روحی محمد بن بشیر در سختترین شرایط که از دیدگاه استراتژیست‌های جنگی وجود یک نفر نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است بیعت خویش را از او بر می‌دارد.

از دیدگاه امام آرامش روحی افراد در هنگام انتخاب راه و در پی آن نبرد از اهمیت فراوانی برخوردار است. بنابراین امام با توجه تفاوتهایی که در پی برخی حوادث در روحیه افراد ایجاد می‌شود بیعت خود را از آنها را برمی‌دارد این اقدام امام نمود بارز توجه به اصل تفاوتهای فردی در جریان تربیت دینی است.

آیا می‌توان عاشورا را در کنار تربیت جامعه، الگویی برای تربیت فردی نیز دانست؟

محمّد بن ابوطالب و صاحب کتاب مناقب و ابن اثیر که به گفته همه متقارب است می‌گویند: حُّر نزد امام حسین (ع) آمد و گفت: یا بن رسول اللَّه! من اول کسی بودم که به تو خروج کردم. به من اجازه بده تا در جلو تو اولین قتیل باشم و اولین کسی باشم که فردای قیامت با جد تو مصافحه نمایم».

امام (ع) در برخورد با حُّر هیچ اشاره‌ای به اعمال گذشته حُّر و ممانعت وی از حرکت اهلبیت نمی‌نماید و در جواب حُّر که نگران بخشوده شدنش توسط امام است می‌فرماید: «توبه‌ات را خدا قبول کند فرود آی»

عکس‌العمل امام نسبت به حُّر در نگاه اول حاکی از نوعی مثبت‌نگری است. زیرا کوچکترین اقدام و یا حتی جمله‌ای که حاکی از سوء ظن در برخورد اولیه امام (ع) با حُّر به عنوان یکی از سرداران سپاه دشمن، در تاریخ گزارش نشده است. امام (ع) حُّر را با آغوش باز می‌پذیرد؛ این تنها یکی از نمونه‌های بزرگ اصول تربیتی در عاشورای امام حسین(ع) است.

برخوردهای امام(ع) با سپاه دشمن چگونه گزارش شده است؟ آیا آن‌ها نیز هدف نظام تربیتی اسلام بوده‌اند؟

امام هیچ‌گاه جنگ طلب نبود، وقتی که در کربلا خود را مورد ظلم یزیدیان دید، اگرچه آماده جهاد بود اما تا قبل از آنکه دشمن اقدام نکرده بود حاضر نشد جنگ را آغاز کند.

ایشان در پاسخ به ییکی از یاران خویش که پرسید آیا جنگ را آغاز کنیم؟ فرمود: من از آنان نیستم که جنگ را آغاز کنم. همچنین در خطاب به کوفیان و در جهت اتمام حجت با ایشان فرمود: "به من بگویید، این که مرا به مبارزه می‌طلبید، آیا کسی از شما را کشته‌ام یا مالی را از شما برده‌ام، یا جراحتی به شما رسانده‌ام که مرا به قصاص میخواهید؟" این‌ها نشان می‌دهد امام در لحظه آخر نیز به فکر بازگشت دشمنان بود و سر ستیزه با آنان را نداشت.

ایشان حتی دلیل حضور خود را نیز دعوت همان هایی معرفی می‌کند که در روز عاشورا مثابل او ایستادند: "من پیش شما نیامدم تا نامه‌های شما به من رسید و فرستادگانتان آمدند که به سوی ما بیا که پیشوایی نداریم. شاید خدا به وسیله‌ی تو، ما را بر هدایت فراهم آورد. اگر به عهد خود رفتار نکنید و پیمان خویش را بشکنید و بیعت مرا از گردن خویش بردارید، به جان خودم سوگند که این از شما تازه نیست، که با پدرم، برادرم و عموزادهام نیز چنین کردید. فریبخورده کسی است که فریب شما را بخورد. اقبال خویش را گم کرده‌اید و نصیب خویش را به تباهی داده‌اید. هرکه پیمان بشکند، به ضرر خویش می‌شکند. زود است که خدا مرا از شما بی‌نیاز کند. همانا هرکس به من بپیوندد، شهید می‌شود و 
هرکس به من نپیوندد، پیروزی نخواهد یافت."

تمام این شواهد تاریخی اصولی را در برابر آدمی قرار می‌دهد که سرشار از صلح و جنگ ستیزی است، اگرچه این مطلب هیچ‌گاه به معنی شکست خوردن و زیربار ظلم رفتن نیست.

کد خبر 388942

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.