ضرورت تشکیل مرکز آینده‌پژوهی در شهرداری‌ها/ آینده‌پژوهی تفکر و نهضت اجتماعی

پیشرفت علم و دانش روز به روز، آینده را پیش‌بینی‌ ناپذیرتر و آینده پژوهی را ضروری‌تر کرده است؛ از این رو آینده پژوهی باید تبدیل به یک نیاز عمومی و نهضت اجتماعی شود و جامعه از تفکر کوتاه مدت به سمت تفکر و برنامه بلند مدت برود.

به گزارش خبرنگار ایمنا، آینده‌پژوهی یا همان Futures Study، تلاش‌هایی است که نشان می‌دهد تغییرات امروز چگونه واقعیت‌های فردا را ایجاد می‌کند. آینده پژوهی با داشتن بیش از ۴۰ روش مختلف سعی‌ دارد تا آینده‌های کوتاه مدت و بلند مدت را بررسی کند، البته آینده پژوهی پروژه نیست بلکه یک فرایند است و باید به عنوان تفکر و نهضت اجتماعی وارد سازمان‌ها شود.

یک آینده پژوه معتقد است: «آینده چیزی است که وجود ندارد و ما باید آن را خلق کنیم، هر چند آینده پژوهی سابقه چندانی در کشور ندارد در حالی که برای هم‌سویی و همگامی با جهان، باید جامعه را در تمامی سطوح با این مقوله آشنا کرد.»

گفت‌وگویی با «سعید خزایی» آینده‌پژوه و استاد تمام دانشگاه در خصوص اهمیت آینده پژوهی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

اهمیت آینده پژوهی چیست؟

تمام تصمیمات انسان‌ها در مقیاس فرد، سازمان، گروه و کسب و کار برای آینده است، زیرا هیچگاه نمی‌توانیم برای گذشته تصمیم بگیریم، به عنوان مثال اگر امروز بخواهید مسکن خریداری کنید، از خودتان می‌پرسید آینده بازار مسکن چطور می‌شود؟ در نتیجه شما باید بتوانید پیش بینی کنید. سازمان ها و نهادهای مختلفی در حال پیش بینی این موضوع هستند که جمعیت کشور ما در آینده جوان است یا سالمند و اینکه در آینده باید چه نوع خدماتی را به مردم ارائه کنند؛ پس نیازمند پیش بینی هستیم چون تصمیم‌های ما متعلق به آینده است. در گذشته تنها با برخی از روش‌های ادبی، کمّی، وزنی، ریاضیاتی و آماری می‌توانستیم آینده را به درستی تخمین بزنیم چون محیط، پویایی چندانی نداشت.

بعد از انقلاب صنعتی، سال‌های سال جامعه روال ثابتی داشت، مشاغل از پدران به پسران می‌رسید و در واقع تجارب سینه به سینه منتقل می‌شد و شاهد بروز پدیده شگفتی نبودیم، اما امروزه پیشرفت‌های شتابان علم و فناوری، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی باعث شده که هر روز در معرض تغییر باشیم، باید بیشتر یاد بگیریم و از همه مهمتر پیش‌بینی دشوارتر از گذشته شده و در نتیجه نیازمند همان پیش‌بینی هستیم.

با توجه به اینکه ابزارهای سنتی گذشته امکان پیش‌بینی را فراهم نمی‌آورد، باید به روش‌های جدیدی متوسل شویم و دقیقاً آینده پژوهی برآیند همین نیاز جامعه، سازمان، اقتصاد و کسب و کاری است که می‌خواهند آینده را بشناسند. به همین دلیل شاید در چند دهه اخیر در دنیا موجی درباره مطالعات آینده پژوهانه به راه افتاده و تبدیل به پایان نامه‌های دانشگاهی شده و در دوره‌های ارشد و دکترا، کارشناسانی را تقویب می‌کنند تا بتوانند آینده را مطالعه کنند، بشناسند و به شکل مطلوب درآورند و این همان چیزی است که همه جوامع و انسان‌ها به آن نیاز دارند چون می‌خواهیم برای آینده‌مان تصمیم بگیریم و در نتیجه ناچار به مطالعه آینده هستیم.

وضعیت امروز به لحاظ آینده پژوهی چگونه است و آیا در این باره سندی آماده شده است؟

آینده پژوهی در مقیاس‌های مختلفی در حال انجام است؛ در کشور ما از سال ۸۹ ارائه مطالب آینده پژوهانه را از طریق کتاب و مقالات آغاز کردیم، در حال حاضر آینده پژوهی تقریباً حداقل برای مدیران، سازمان‌های دولتی، دانشگاهیان و کسب و کارها شناخته شده است و آرام آرام در حال پیشرفت است، اما  نمی‌توان گفت که به نقطه مطلوب رسیده‌ایم.

قبل از هر چیز باید شیوه‌های مدیریتی مدیران را تغییر و به سمت دیدگاه‌های بلند مدت آینده پژوهانه ببریم؛ البته کسب و کارها و بخش خصوصی که باید متکی به خودشان باشند، شاید اقبال بیشتری نسبت به آینده پژوهی دارند. دوره‌های کارشناسی ارشد و دکترای آینده پژوهی را در شماری از دانشگاه‌های کشور راه‌اندازی کرده‌ایم که جای بسی خرسندی است، بعضی سازمان‌های دولتی مثل سازمان برنامه و بودجه و مرکز آموزش مدیریت دولتی بخش‌هایی برای کار آینده پژوهانه اختصاص داده‌اند؛ گرچه ما هنوز از داشتن آینده پژوهانه خوب رنج می‌بریم و همان مدیران آنچنان که باید و شاید آینده پژوهی را درک نکرده‌اند، اما این حد نیز امیدوارکننده است.

وقتی وزرا برنامه‌های خود را ارائه می‌کنند حرف از آینده و آینده پژوهی می‌زنند، البته آینده پژوهی وارد بسیاری جریانات از جمله فرهنگستان زبان، وارد دانشگاه‌ها شده و می‌توان امیدوار بود که در این راستا موجی به راه افتاده است، اما همچنان این خطر وجود دارد که درک نادرست از آینده پژوهی باعث بعضی مشکلات و موانع شود.

می‌توان گفت از دو دهه پیش آینده پژوهی تبدیل به یک مفهوم جدید شده و مدیران دولتی، مدیران سازمان‌ها و کسب و کارها و دولتمردان همچنان به آن اهتمام دارند، اما این کافی و رضایت‌بخش نیست. ما درصدد هستیم که آینده پژوهی تبدیل به یک نیاز عمومی و نهضت اجتماعی شود و جامعه ما از تفکر کوتاه مدت به سمت تفکر و برنامه‌ریزی بلند مدت برود.

وقتی صحبت از آینده‌پژوهی به میان می‌آید، شاید برای بسیاری این سؤال پیش آید که مگر میتوان آینده را تعریف کرد؟

در ارتباط با این مسئله بسیاری از فلاسفه نیز سخنانی مطرح کردند که برای تشریح این موضوع باید گریزی به مفاهیم فلسفی و معرفت‌شناسی بزنیم. موضوع علم آینده‌پژوهی، آینده‌ای است که وجود ندارد، یعنی ما آنچه را مطالعه می‌کنیم که وجود ندارد و طبیعتاً بر همین اساس به دنبال آن هستیم که بدانیم چه احتمالاتی می‌تواند اتفاق بیفتد. بررسی امکانات از طریق آن چیزی که به آن «معرفت هستی» یا «معرفت جایگزین» می‌گوییم، باید به دنبال آن باشیم که ببینیم چه احتمالات مختلفی می‌تواند اتفاق بیفتد، سپس احتمالات قوی‌تر را شناسایی کنیم. پدر علم مدیریت می‌گوید که بهترین روش پیش بینی آینده، ساختن آینده است و نهایت هدف آینده‌پژوهی ساختن آینده است.

می‌توان گفت که آینده‌پژوهی همان برنامه‌ریزی بلندمدت است؟

شاید این وجه اشتراک باشد، اما روش‌ها فرق دارد. برنامه‌ریزی بلند مدت احتیاج به روش‌های جدید دارد؛ وقتی به عدد و رقم و ریاضیات وابسته هستید نمی‌توانید بلندمدت برنامه‌ریزی کنیم، از این رو تا جایی می‌توانید که ادله و شواهد کمک کند.

حرف زدن از برنامه‌ریزی و تفکر بلندمدت با داشتن روش‌ها و ابزارها در این زمینه بسیار متفاوت است و به همین دلیل شاید یکی از مشکلات مدیریتی ما در جامعه این است که کار بلند مدت نمی‌کنیم. در حال حاضر آمریکا و بسیاری کشورهای دیگر برنامه‌ریزی‌های ۵۰۰ ساله دارند که به آن «برنامه ریزی پابرجا» می‌گویند، البته مدیران در مورد آن صحبت می کنند، اما در عمل کاری نکردند، همه می‌دانند باید بلندمدت کار کرد، اما ابزارها، وسیله‌ها و تکنیک‌های لازم را ندارند.

آینده پژوهی این ابزارها را مطرح و با داشتن بیش از ۴۰ روش مختلف سعی‌ می‌کند که آینده‌های کوتاه مدت و بلند مدت را بررسی کند. وقتی صحبت از برنامه‌ریزی بلند مدت مطرح می‌شود، به این معنا نیست که کوتاه مدت را فراموش کنیم و به همین دلیل آینده پژوهی برای برنامه های بلند مدت و کوتاه مدت ابزار، تکنیک و روش دارد.

آیا معتقد هستید که با توجه به اهمیت این موضوع بهتر است یک مرکز آینده پژوهی به ویژه در شهرداری‌ها راه‌اندازی شود؟

در حال حاضر در کشورهای دیگر یکی از کتاب‌ها در مورد رصدخانه هاست، رصدخانه‌ها فضا را رصد نمی‌کند. عموماً در آینده پژوهی مفهومی وجود دارد که ما بتوانیم عوامل مؤثر بر بقا و توسعه را دائم رصد کنیم که به آن رصدخانه می‌گوییم.

همیشه نیاز داریم برای بررسی محیط وظیفه‌مان یا برای بررسی محیط کارمان به صورت دائم آینده پژوهی داشته باشیم. آینده پژوهی پروژه نیست، بلکه یک فرایند است و باید به عنوان تفکر و نهضت اجتماعی وارد سازمان‌ها شود و ما دائم یک بخش پیشنهادی داشته باشیم.

به طور دائم باید آینده پژوهی انجام شود و مثل یک رادار که مسیر را برای هواپیما و یک کشتی رصد می‌کند، بررسی‌های لازم صورت گیرد، حتما باید هر سازمان شهرداری مرکز آینده پژوهی داشته باشد تا مسائل مختلف را به صورت دائم تحلیل و رصد کند و موضوعات جدید را مورد توجه قرار دهد، مخاطرات و تهدیدها را شناسایی و برای آن برنامه ریزی کند. مدیران نباید منفعل باشند، بلکه باید فاعلانه و عاملانه از قبل بتوانند حوادث را بشناسند حتی خودشان عامل رخداد حوادثی باشند که مطلوب سازمان است.

فعالیت مراکز آینده پژوهی باید از سوی چه مراجعی رصد شود؟

مرکز آینده پژوهی باید زیر نظر مستقیم شهردار یا معاونت برنامه‌ریزی شهرداری تشکیل شود، جایی که بتواند از صلاحیت و اقتدار لازم برخوردار باشد چون اگر در قسمت‌های پایینی قرار گیرد، هیچگاه به توصیه‌های آن اهمیتی داده نمی‌شود. مرکز آینده پژوهی باید چشم بینا و گوش شنوای مدیران ارشد باشد. مدیران آینده پژوهی باید با توجه به نگاه به آینده، برنامه ریزی و شناسایی فرصت‌ها و مخاطرات از جایگاه بالایی برخوردار باشد و نمایندگی در مناطق شهرداری داشته باشد تا اهداف و برنامه‌ها را در مناطق شهرداری محقق کنند و بازوهای آینده پژوهی در مناطق باشد.

فعالیت های آینده پژوهانه باید در چه چارچوبی قرار گیرد؟

باید در یک چارچوب علمی و اجرایی باشد، زیرا هیچ علمی بی‌فایده نیست و هیچ کار نظری بدون عمل نیست، یعنی شناسایی مسائل و چالش‌های کنونی، چالش‌های آینده و نیازهایی که مدیران دارند باید مورد توجه قرار گیرد. یعنی از مدیران بپرسند در آینده چه می‌خواهیم و شهرداری در آینده با چه چالش‌هایی جمعیتی، مردم شناختی، توسعه شهری و زیباسازی مواجه است.

آینده پژوهی به ما کمک می‌کند با دیدن محیط آینده و پیش‌دستانه‌ فرصت‌ها و تهدیدها به دنبال رفع مسائل و مشکلاتی که از گذشته افتاده نباشیم همچنین به مدیران کمک می‌کند پیشاپیش متوجه باشند در آینده با چه فرصت‌ها و تهدیدهایی روبه رو هستند و از اکنون برای آن چاره اندیشی کنند. همچنین به مدیران کمک می‌کند با استفاده از ابزارها و روش‌های آینده پژوهانه چطور بینش و دانش خود را ارتقا بدهند و بتوانند برای آینده بهتر برنامه ریزی کنند و این همان چیزی است که ما نیاز داریم برای اینکه مدیریت به شکل درست تری اعمال بشود و دنبال حوادث نباشیم بلکه حادثه ساز باشیم.

شما بر این باور هستید که آینده پژوهی حاصل سه مجموعه برنامه‌ریزی، شبکه سازی و توجه به آیندههای مختلف است که یکی از مراجع مهم برای آگاهی از مهارت های مورد نیاز، مهارت‌های ۱۰ گانه مجمع جهانی اقتصاد برای مدیران بوده، این مهارت‌ها کدام است؟

مهارت‌های کلیدی ده گانه در افق ۲۰۲۰ شامل مهارت رفع مسئله، تفکر نقادانه، توانایی کار گروهی و مشارکتی، داشتن تفکر خارج از چارچوب و نوآوری و خلاقیت، مهارت مدیریت بر انسان‌ها، مهارت تعامل و ارتباطات، هوش عاطفی، مهارت قضاوت، مذاکره و انعطاف پذیری ادراکی است.

مهارت رفع مسئله در سال ۲۰۱۵ نیز به عنوان نخستین مهارت مطرح شده بود؛ مهارت رفع مساله مبنایی خلاقانه دارد و گویای این واقعیت است که در جهان فردا خلاقیت بیش از تخصص و تجربه واجد اهمیت خواهد بود. تفکر نقادانه یکی از شالوده‌های مدیریت پست مدرن بوده که خواستار نگاه ابطال‌گرا به پدیده‌های در حال ظهور است؛ در واقع یکی از سنت‌های حاکم بر آینده‌پژوهی اروپایی تفکر انتقادی است که شمار قابل توجهی از روش‌های آینده‌نگاری بر پایه همین تفکر استوار است. درباره مهارت خلاقیت باید گفت توانایی رفع مسئله و نوآوری که موتور محرکه سازمان و کسب وکار است، بیش از هرچیز، نیازمند خلاقیت است.

مهارت مدیریت بر انسان‌ها شاهد نزول یک پله‌ای در مقایسه با گزارش پیشین مجمع جهانی اقتصاد بوده، است اما همچنان از مهارت‌های کلیدی است که به نظر می‌رسد بازهم شاهد سقوط بیشتر این مهارت باشیم، البته مهارت مدیریت یاد شده چیزی فراتر از مدیریت منابع انسانی بوده و بیشتر به معنای ارتباطات اثربخش است.

نزول جایگاه این مهارت، ارتباطی معکوس با مجازی شدن همه چیز ازجمله روابط انسان‌ها دارد در آینده و در مدیریت فرانوگرا تمامی سامانه‌ها و نظام‌ها به سوی خودکنترلی حرکت خواهد کرد و مدیریت انگیزش جای فرماندهی را خواهد گرفت. در خصوص مهارت هماهنگی و سازگاری اجتماعی باید گفت سازمان‌ها، افراد و جوامعی ماندگارتر خواهند بود که هوش عاطفی نیز شیوه رویارویی فرد با چالش‌ها و فراز و نشیب‌های زندگی را نشان می‌دهد؛ این مهارت که هوش عاطفی خوانده می‌شود و مهارتی تازه در میان ۱۰ مهارت اصلی است، امکان برقراری ارتباط بهتر با دیگران را فراهم می‌کند.

هوش عاطفی موجبات مسئولیت‌پذیری بیشتر در قبال فرد و جامعه را فراهم ساخته و موجب می‌شود درباره خود و دیگران برداشت و نگرش بهتری داشته باشیم. بررسی دو مهارت قضاوت و تصمیم گیری در کنار یکدیگر دلایل ویژه‌ای دارد چرا که تصمیم‌های ما برخاسته از قضاوت‌های ما درباره افراد و اشیا و موضوعات است. قضاوت‌های ما بر پایه الگوهای شناختی – ادراکی ما شکل می‌گیرد، قضاوت‌های نادرست، تصمیم‌های نادرست را به دنبال دارند. مدیران باید در محیط های دستخوش عدم قطعیت، موضوعات ناشناخته جدید را به درستی درک کنند؛ موضوعاتی که سابقه‌ای نداشته‌اند.

تصمیم گیری در محیط ناشناخته و نوشونده نیازمند آن است که مدیران به هنر ظریف درک مجدد، مجهز شوند. تفاوت مدیران و سازمان‌های موفق و ناموفق در شناخت بهتر محیط و قضاوت درست است و معنا سازی درست محرک‌های محیط همان مهارت قضاوتی است که تصمیم گیری را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

اهمیت مهارت مذاکره بدان جهت است که همزمان با گسترش کسب و کار، جهانی شدن تجارت و پیدایش مفهوم «شهروند جهانی» در عصر گسترش ارتباطات، افراد بیش از پیش نیازمند مذاکره و یا به عبارت روشن‌تر، «مفاهمه» هستند؛ مهارت مذاکره گویای این واقعیت است که ابهام در جهان فردا بیش از هر زمانی گسترش می‌یابد. فعالان حوزه کسب وکار بدون این مهارت در سال‌های آتی، دستخوش چالش خواهند بود. مهارت دهم انعطاف پذیری ادراکی است، در ۱۲ هزارسال تاریخ تمدن بشر، پارادایم‌های ادراکی ما به دلیل پیچیده تر شدن محیط دستخوش تغییر شده و هرکدام از ما ممکن است از یک محرک بیرونی پیام متفاوتی را دریافت کنیم. شناخت درست مسائل در گرو پذیرش ادراکات مختلف و گردآوری آنهاست. مهارت انعطاف پذیری ادراکی به معنای توان بازخوانی و بازاندیشی در ادراکات گذشته و حال و یا برداشت‌های گوناگون است.

گفت و گو از: راضیه کشاورز، خبرنگار سرویس کلانشهر خبرگزاری ایمنا

کد خبر 387797

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.