به گزارش خبرنگار ایمنا، ساعت ۱۰ صبح بود که در سینما پردیس چهارباغ برایشان باز شد؛ کسانی که شور و ذوق یک روز در سینما فیلم دیدن را می توان در تک تک حرکاتشان احساس کرد با پروانه ها همراه شده بودند تا فارغ از تفاوتشان اینک همرنگ جماعت شوند.
در همین دنیا زندگی می کنند اما، بیشتر آنها به دلیل مشکلات و سختیهای موجود در جامعه خانه نشین میشوند، حال جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوانان داستان آن ها را جور دیگری روایت می کند. چه معلول چه بدون معلولیت، اینجا حرف مشترکی میان کودکان است. همه کودکان در کنار هم به تماشای فیلم کودکان و نوجوانان مینشینند و از تماشای این فیلمها لذت میبرند. برای نابینایان توضیح اضافهای برای توصیف صحنه میدهند و برای ناشنوایان در فیلمها زیرنویس میگذارند تا کودکان بتوانند در کنار یک دیگر، با مفهوم برابری حقوق کودکان آشنا شوند و از جشنواره لذت ببرند.
گویی حال دنیایشان رنگی دیگر گرفته است؛ پروانه های امید از دورترین نقطه ذهنشان رسیده اند تا بگویند هنوز هم می توانند ادامه دهند؛ هنوز هم می توانند پیله خود را بگشایند و به پروانه ها ملحق شوند.
چراغ های سالن خاموش می شود تا فیلم آغاز شود با این حال برای برخی از این کودکان تاریکی معنایی ندارد چرا که هیچ گاه روشنایی را احساس نکرده اند؛ در دنیای آن ها بودن و با آن ها فیلم دیدن لذتی دیگر دارد گویی شوق آن ها به جان آدمی تزریق می شود. آرام صحبت می کند که صدایش حواس جمع را پرت نکند "اگه چشام تو تاریکی نبود منم یه بازیگر می شدم درست مثل کلاه قرمزی..." در دنیای تحولات امروزی شاید این آرزویی چندان دور نباشد!
یک سانس دیگر تمام می شود و صدای دست های بلند کودکان شاد سالن را پر می کند و یک روز دیگر از جشنواره برای کودکان کم توان جسمی و ذهنی به پایان می رسد. پروانهها میزبان کودکان شدند بی آنکه میان آن ها تفاوتی بگذارند؛ برای همه کودکان سوغات آوردند و شادی را در میان تمام کودکان پخش کردند.
امسال کودکان فارغ از معلولیتهای جسمی برای تماشای فیلم و انیمیشن دور هم جمع میشوند و هرکدام که از سینمای پردیس خارج میشوند لبخند بر لب دارند؛ لبخندی که حاکی از رضایت است؛ رضایتی که در چشمان معصوم کودکانه شان نیز برق می زند. لبخندی که کاش در "نصف جهان" شهر دوستدار کودک تمام سال تکرار شود.
نظر شما