به گزارش خبرنگار ایمنا، گذر فرهنگی، مانند یک ارگان زنده در بطن شهر است که باید با جریان زندگی مردم و در ارتباط با دیگر مناطق شهر معنا پیدا کند. در گذر فرهنگی، باید همه چیز جاری باشد و شکل روز به خود بگیرد نه آنکه با محدود کردن آن، تنفس فرهنگ دچار انقطاع شود.
امیرعباس محمدی راد ، معاون فرهنگی و عضو هیات علمی دانشگاه هنر اصفهان در این خصوص معتقد است که یک گذر فرهنگی باید زنده و پویا باشد و ماهیت آن در خلال تجربه روزمره زندگی، با وجود تمام عناصر اصیل و متعلق به خودش شکل بگیرد. خبرنگار ایمنا با این استاد دانشگاه که در رشته های هنر های تجسمی دانشگاه هنر مشغول به تدریس است، در خصوص گذر فرهنگی و الزامات آن گفت و گو کرده است که در ادامه میخوانید:
ماهیت گذر فرهنگی چیست؟
هنگامی که از گذر فرهنگی میگوییم، یک مفهوم دو سویه منتقل میشود؛ گذر فرهنگی یک مفهوم فیزیکال دارد که در بافت شهر به عنوان یک محل کاملاً زنده و پویاست. این بخش "فرم" گذرفرهنگی است که انتخاب یک محل به عنوان گذر، باید توسط متخصصین مربوطه و با مطالعه زمینهها صورت گیرد. جهت دوم این مفهوم، به این معناست که گذر فرهنگی، به عنوان یک "پاساژ" یا "گذار" یاد میشود؛ به معنای گذار از یک برهه فرهنگی به بازه زمانی دیگر برای انتقال فرهنگ که توسط یک سخت افزار، که همان خیابان یا محله است وارد بخش نرم افزار که همان فرهنگ است میشویم. این عمیقترین و ماناترین بخش تعریف گذر فرهنگی است.
آیا فعالیتهایی که اکنون در خیابان چهارباغ انجام میشوند، در خور یک گذر فرهنگی هستند؟
برای آنکه در برابر چنین پرسشی قرار بگیریم، باید ما به ازای تاریخی را در نظر بگیریم. هنگامی که کارکرد چهارباغ را در بطن تاریخی خود درنظر بگیریم، در مییابیم فعالیتهایی که در گذشته در این فضا انجام میشده است، نسبت به مقتضیات مردم، مانند دم و بازدم عمل کرده و فعالیتها و احتیاجات زنده روز در تناسب کامل با یکدیگر بودهاند. فعالیتهایی که امروزه در چهارباغ انجام میشوند، نه تنها با گذشته ارتباطی ندارند، بلکه مقتضیات زندگی امروزه ما نیز دستخوش گسست ازگذشته شده است. هنگامی که میخواهیم بخشی از شهر را زنده نگهداریم آن را محدود میکنیم و این موضوع باعث می شود که زندگی فرهنگی را نیز محدود کنیم؛ با اعمال این محدودیتها، در واقع زندگی و فرهنگ زنده و تعاملات آنها راتحدید کردهایم.
عملکرد خیابان چهارباغ به عنوان گذر فرهنگی را چگونه ارزیابی میکنید؟
شهری در ایجاد گذر فرهنگی موفق عمل میکند که تمام روابط فیزیکی و روانی آن گذر در ارتباط زنده و ارگانیک با تمام عناصر شهری قرار بگیرد؛ مثل اتفاقی که در زمان صفویه رخ داد. ما هنگامی که به دنبال اصالت میگردیم، اصالتمان را در بازسازی فرهنگ گذشتگان پیدا میکنیم واین امکانپذیر نیست چرا که کاربری عملی پیدا نخواهد کرد.
در یک گذر فرهنگی باید چه فعالیتهایی انجام گیرد تا بتوان به واسطه آنها فرهنگ را منتقل کرد؟
زمانی اعتقاد بر این بود که فرم یک اثر یا فعالیت، مثل پرفورمنس مهم نیست بلکه نتیجه اهمیت دارد؛ اما امروزه فرم، بیانگر مفاد و دستاوردهای قبل از خود است و گزارشی از زیست فرهنگی و بسا غیر فرهنگی یک مجموعه است. رسالت اصلی هنری مانند پرفورمنس، تحت تأثیر قرار دادن فضاست. ما در طول تاریخ، پرفورمنس هایی داشتیم مانند عزاداریها که هم مردمی و همچنین دارای اصول معنوی بودند؛ اصولی که ریشه در یک جریان فرهنگی استخراج شده از دین دارند.
آیا هنرمندان در انتقال فرهنگ در خلال رویدادهای هنری در خیابان چهارباغ موفق عمل کردهاند؟
اگر هنرمند را سخنگوی فرهنگ در نظر بگیریم که پشت کرسی به نام فرهنگ ایستاده است و میخواهد به زبان روز با افراد ارتباط برقرار کند، باید با خوانش فرهنگ زنده پیش از خود، به زبانی جدید سخن گوید. فرهنگ لایههای مختلفی دارد مانند فرهنگ مستهلک و فرهنگ بیگانه. هنرمند باید بداند کجای پهنه فرهنگی ایستاده است. هنرمند معاصر، به لحاظ زمانی، باید خوانش صحیحی از فرهنگ گذشته و اکنون منطقه خودش داشته باشد. هر قدر نگاه هنرمند به فرهنگ معطوف باشد و بتواند اثری خلق کند که بازخوانی و ترجمه فرهنگ خویش و آشنا به زبان معاصر باشد، اثر برای مخاطب جذابتر خواهد بود. هرقدر خوانش فرهنگ عمیقتر باشد، اثری که ما به ازای آن خلق میشود هم عمیقتر و صحیحتر خواهد بود. هنرمند همچنین باید توجه داشته باشد که آمادگی مخاطب و کاربر فرهنگی نیز اهمیت تعیین کننده خود را دارد.
گذر فرهنگی در کشورهای دیگر به چه صورت هستند؟
ما فرهنگ زندهای داریم که در خلال زندگی روزمره شکل میگیرد و طبیعتاً هم تغییر میکند و هم به روز میشود. فرهنگ دو جهت دارد؛ یکی فرهنگ عام و دیگری فرهنگی است که مهندسی میشود برای ارائه به افرادی که خارج از دایره عام فرهنگ زندگی میکنند. در برخی کشورها، هنگامی که منطقه به عنوان گذر فرهنگی به جهانیان عرضه میشود، دارای اصول مهندسی شده و پیش بینی شدهای است. این گذرها حتی برای آینده نیز پیش بینی شده و تعیین میکنند که چه اتفاقاتی را در آنجا رقم بزنند اما این مهندسی در فرهنگ عامه یک مردم، جواب نمیدهد چرا که فرهنگ عام بر پایه اعتقادات خاصی است که بطن فرهنگ را میسازند. شاید پوسته ظاهری فرهنگ را بشود تغییر داد اما ضرباهنگ تپش واقعی قلب فرهنگ را نمیتوان تغییر داد.
آیا شهر پتانسیل ایجاد یک گذر فرهنگی دیگر را دارد؟
اگر یک گذر فرهنگی، بتواند مقتضیات روزانه مردم را بر طرف کند، فعالیتهایش همپای احتیاجات مردم باشد، شهروندان خود به سمت آنجا کشیده میشوند. گذر فرهنگی باید بخشی از زندگی روزانه مردم شهر را بسازد؛ بالاجبار نمیتوان مردم را به سمت یک خیابان سوق داد. اگر فعالیتهایی که در چهارباغ انجام میشوند، در بقیه سطح شهر هم قابل دسترس باشند، مسلماً افراد نیازی به حضور در چهارباغ را احساس نمیکنند و رفته رفته آن را فراموش میکنند. یک گذر فرهنگی باید زنده و پویا باشد و ماهیت آن در خلال تجربه روزمره زندگی، با وجود تمام عناصر اصیل و متعلق به خودش شکل بگیرد. گذر فرهنگی باید دارای روابط ارگانیک با بقیه ارگانهای شهر باشد؛ همچنین باید با حیات فکری، حیات فرهنگی و حیات فیزیکی مردم شهر، متناسب باشد. با در نظر گرفتن تمام این شرایط و پس از بررسی و مطالعات لازمه، البته که شهر میتواند بازهم گذر فرهنگی داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
نگاهی به رسالت یک گذر فرهنگی
گفت و گو از: نسترن یزدان پناه_ خبرنگار فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما