انگاره‌های باختین

باختین در میان پژوهشگران با طرح نظریه متن‌های چندصدایی و تک‌صدایی، موضوع گفتگومندی و هم‌چنین مسئله "دیگری" شناخته‌شده‌تر از ویاتشسلاو، ایوانف، مدودف و دیگر قدما یا معاصران هم‌رأی خود است. او رمان را برترین گونه در برخورد با منطق گفت‌وگویی و چندصدایی می‌داند.

به گزارش ایمنا، میخائیل میخائیلویچ باختین؛ فیلسوف و ادیب روسی است که آثار تأثیرگذاری در نقد و نظریه ادبی از او به جا مانده، نظریه های او تأثیر بسزایی بر گروهی از اندیشمندان مثل مارکسیست‌های جدید، ساختارگرایان، پساساختارگرایان و نشانه‌شناس‌ها داشته ‌است. سپیده نوری در مقاله‌ای با عنوان «انگاره‌های باختین» به بررسی چندصدایی و تک‌صدایی از منظر باختین پرداخته است. این جستار را که در ادامه می‌خوانید، پیش‌تر در مجله ادبی الکترونیک «سروا» منتشر شده است.

کسانی که کم‌وبیش با آثار باختین آشنایی دارند به‌خوبی، ارزشمندی این آثار را از دو جهت درک می‌کنند. از طرفی باختین به‌عنوان نظریه‌پرداز منطق مکالمه‌ای در رمان و معرفی عنصر کارناوال شناخته‌شده است و از سوی دیگر تاریخ نگارش این آثار است (سرکوب استالینی) که بر اهمیت و ارزش آن‌ها می‌افزاید.

وضعیتی را که سرکوب سیاسی استالین بر زندگی روشنفکران دوره خود تحمیل کرده بود ازآنجا می‌توان به‌خوبی درک کرد که باختین سه اثر برجسته خود «فرویدگرایی؛ پیش‌نویسی انتقادی»، «مارکسیسم و فلسفه زبان» و «روش فرمگرا در مطالعه ادبی» را بانام دوستان و هم‌نظران خود مدودف و ولوشینوف منتشر می‌کند.

هرچند درباره این‌که این کتاب‌ها از آن باختین هستند یا نه همچنان بحث‌هایی مطرح است اما به جرأت می‌توان گفت که او برای نخستین بار به عنصر کارناوالی و فرهنگ عامیانه توجهی ویژه می‌کند. باختین این عنصر را در آثار رابله موردبحث قرار می‌دهد و او را وارث خنده و سنت کارناوالی می‌داند. هم‌چنین او پس از اسکولدو و ویاتشسلاو، تحت تأثیر گروسمن، رمان‌های داستایوسکی را در دسته رمان‌های چندصدایی قرار می‌دهد.

رمان‌هایی که در آن‌ها صداهای مختلف همچون آوای سازهای مختلف در یک سمفونی به گوش می‌رسند، هیچ صدایی بر صدای دیگر مسلط نمی‌شود و درنهایت این چندصدایی به همنوایی ختم می‌شود، بی‌آنکه هر یک از صداها استقلال خود را در برابر دیگری از دست دهد.

 در انتقادهای میخاییل باختین می‌توان به انتقاد نسبت به نقدهای تک‌صدایی منتقدانی چون اسکولدو در مورد آثار داستایوسکی، رابله و سروانتس اشاره کرد. ازاین‌رو سعی می‌کنیم در کنار معرفی اجمالی آرای باختین با ارائه‌ نظرات مختلف هم‌عصران و مترجمان فرانسوی او، به اصول اولیه منطق مکالمه‌ای او و مسئله‌ای دیگر وفادار بمانیم؛ تلاش می‌کنیم در یادداشت حاضر صدایی را بر دیگر صداها مسلط نکنیم و یادداشت کوتاه اجازه‌ای فراتر از این نمی‌دهد. 

باختین در میان پژوهشگران با طرح نظریه متن‌های چندصدایی و تک‌صدایی، موضوع گفت‌وگومندی و هم‌چنین مسئله دیگری شناخته‌شده‌تر از ویاتشسلاو، ایوانف، مدودف و دیگر قدما یا معاصران هم‌رأی خود است. به عقیده او متنی واجد ویژگی چندصدایی است که بتواند گفت‌وگومندی را در همه‌ وجوه خود بسط دهد. این گفت‌وگومندی ناگزیر، دلالت به دیگری -نسبت به مؤلف- می‌کند. گفت‌وگو در مقابل تک‌گویی می‌ایستد و گفتمانی دست‌کم دو نفره را طرح می‌کند.(ژینو)

 این امر مستلزم پذیرش من «دیگری» است، پذیرش «دیگری» همچون سوژه و نه ابژه. این‌همه تنها زمانی میسر است که شخصیت‌های داستانی امکان استقلال همه‌جانبه در متن داشته باشند؛ خواه استقلال از دیگر شخصیت‌ها خواه از آرای نویسنده و راوی. در ادامه همین مقدمه است که باختین آشکارا شعر را از نثر جدا می‌کند. نثر، دارای طبیعت گفت‌وگومندی و شعر، فاقد آن است. «پیچیدگی شعری در میانه‌ سخن و جهان موجود واقع می‌شود ولی پیچیدگی نثر بین سخن و اداکنندگان آن قرار می‌گیرد.»(تودوروف) 

در مقابل شعر، نثر و از میان همه گونه‌های نثر، رمان در بالاترین سطح منطق گفت‌وگویی و چندصدایی قرار می‌گیرند. باختین، داستایوسکی را خالق رمان چندصدایی می‌داند. گرچه از رابله نیز به خاطر تلاشش در حفظ صدا و فرهنگ عامیانه که در مقابل فرهنگ رسمی کلیسایی و فئودالی است تقدیر می‌کند.

باختین، منطق گفت‌وگویی را توزیع مساوی صداها در متن تعریف می‌کند؛ به‌طوری‌که هیچ صدایی بر صداهای دیگر مسلط نشود و تنها رمان است که این ویژگی را داراست. «رمان گردآوری سبک‌هاست. زبان رمان، نظامی از زبان‌هاست.»(باختین، ۱۹۷۵: ۱۸) 

اما این منطق گفت‌وگویی رمان ریشه در فرهنگی دارد که باختین از آن با عنوان فرهنگ عامیانه و عنصر کارناوالی یاد می‌کند. این بخش از آرای باختین که هم به‌شدت تحت تأثیر رویکرد مارکسیستی است هم بر پژوهشگران مارکسیسم تأثیر گذاشت، شکل‌ها و نمودهای خنده را در مقابل فرهنگ رسمی و خشک و طبقه‌گرا قرار می‌دهد.

کارناوال‌های چندروزه در قرون‌وسطی فرصتی بودند برای شکستن تفاوت‌های مبتنی بر قدرت، ثروت، طبقه و موقعیت اجتماعی. فرصتی برای گفت‌وگوی هم‌سطح و برابر. جایی که رعیت لباس ارباب، ابله لباس شاه و کشیش لباس دهقان می‌پوشید. مهم‌ترین ویژگی کارناوال خنده و گروتسک است؛ اما این خنده چیزی بیش از تمسخری هجوآمیز و سطحی است.

جایی که در آن بازیگر تماشاگر نیز هست و در آن با ارتباطی دوسویه طرفیم. آن‌گونه که کریستوا نیز کارناوال را امری دوسویه می‌داند. به بیانی دیگر افراد کارناوال هم سوژه و هم ابژه‌اند. هم فاعل خنده و هم موضوع آن؛ اما این بخش از فرهنگ عامیانه رفته‌رفته در قرون بعدی و به‌ویژه در عصر رنسانس حذف، طرد و از ادبیات جدی جدا می‌شود.

بنابراین باختین رمان را برترین گونه -در برخورد با منطق گفت‌وگویی و چندصدایی- می‌داند و ریشه‌های آن را در خنده‌ مردم در کارناوال‌های سده‌های میانی می‌یابد. نمی‌توان بدون سخن از فرانسوی‌هایی که باختین را ترجمه و مطرح کردند این بخش از یادداشت را به پایان برد. «باختین هرگز در نوشته‌های خود معرفی نظام‌مندی درباره‌ منطق مکالمه ارائه نمی‌دهد. [...] این نظریه رفته‌رفته شکل گرفت و به‌مرورزمان متحول شد.»(رابو) 

نظراتی که باختین درباره شعر و نمایش ارائه می‌دهد بعدتر به‌ویژه در دهه هفتاد در فرانسه تصحیح و تکمیل می‌شود و شکل جامع‌تری به خود می‌گیرد. از این میان می‌توان به کریستوا اشاره کرد که مفهوم «دیگری» باختین را گسترش داد و آن را روشن‌تر ‌کرد. او هم‌چنین توضیح داد که واژه‌ «گفت‌وگومندی» می‌تواند ازاین‌جهت که قابل‌تقلیل به ارتباط میان راوی و مخاطب، راوی و نویسنده، نویسنده و شخصیت و نویسنده و مخاطب است، نارسا باشد و موجب بدفهمی شود.

اما مفهوم «دیگری» منطق گفت‌وگویی، در ادبیات بسیار گسترده‌تر است و می‌تواند همه‌ متون دیگر را در برگیرد. «گفت‌وگو» هم‌چنین می‌تواند میان گونه‌ای ادبی با گونه‌های دیگر، متنی با متون پیش و پس از خود و ‌سخنی با سخنان پیش و پس از خود برقرار شود. «دیگری» به زیست خود درون ما ادامه می‌دهد. کریستوا و ژنت با تکمیل نظریات باختین و وام گرفتن و گستردن معنای «دیگری» نظریه‌ای را ارائه کردند که امروز به‌عنوان بینامتنیت کریستوایی و بینامتنیت ژنتی می‌شناسیم.

بسیاری از آنان که از راه ترجمه با آثار باختین آشنا شدند گمان می‌کنند که او تنها، منتقد فرمالیسم روسی است؛ اما باختین با نظریات خود؛ حوزه‌های این رویکرد را گسترش می‌دهد؛ تا آنجایی که می‌توان او را یکی از جدی‌ترین فرمالیست‌ها نامید. چنانچه منطق مکالمه‌ای باختین امری زبانی است و به زبان مربوط است و می‌تواند مکان‌مند و زمان‌مند باشد؛ یعنی با وقایع سیاسی اجتماعی پیش و پس از خود در رابطه باشد.

باختین به آن بخش از فرمالیسم روسی معترض است که اثر هنری را به ریخت اثر تقلیل می‌دهد و سویه‌های اجتماعی و بسترهای سیاسی و فرهنگی زمانه‌ی اثر را در شکل‌گیری ریخت خاص آن نادیده می‌گیرد و گاه مطلقا بی‌تأثیر می‌داند. از نگاه باختین، اثر، قابل‌تقلیل به فرم‌های درون زبانی نیست؛ اما هم‌چنین در توضیح منطق مکالمه‌ای خود سعی می‌کند به وجوه درون‌متنی اثر بی‌توجه نماند.

آنجا که باختین از پرداختن به ایدئولوژی نویسنده برای توضیح معنای آن خودداری می‌کند، او را به رویکرد فرمالیستی نزدیک می‌سازد. برخلاف سوسور که بر عنصر لانگ به‌مثابه نظامی کلی که تابع قوانین موجودیتی انتزاعی، بیانی منفرد، پایان‌یافته و تک افتاده از بافت کلامی خود تأکید می‌کند، باختین بیش‌ازپیش بر گفتار تمرکز می‌کند.

بنابراین برای باختین برخلاف فرمالیست‌های روس زبان موجودیتی تعاملی و اجتماعی دارد. فرمالیست‌های روس در تحلیل متن طوری با آن برخورد می‌کنند که گویی متن‌ها واحدهای خودبسنده‌ای هستند و معنی آن‌ها را می‌توان جدا از زمینه‌شان درک کرد؛ باختین این گرایش را رد می‌کند. به نظر او هر کوششی برای فهم گفتار باید اوضاع‌واحوال و فرض‌ها و زمان ادای سخن را در نظر بگیرد.

منابع:
تودوروف، تزوتان. ۱۳۷۷. منطق گفت‌وگویی. داریوش کریمی. تهران: نشر مرکز.

باختین، میخاییل. ۱۳۸۰. سودای مکالمه، خنده، آزادی. محمدجعفر پوینده. تهران: نشر چشمه.

نامور مطلق، بهمن. ۱۳۸۷. پژوهشنامه‌ علوم انسانی. شماره ۵۷. ۴۱۴-۳۹۷.

مقدادی، بهرام. بوبانی، فرزاد. ۱۳۸۲. پژوهش‌های زبان خارجی. شماره ۱۵. ۲۹-۱۹.

Kristeva. Julia, ‘word, dialogue and novel’ in desire in language: a semiotic approach to Literature and Art. 1982, pp.

Bakhtine, Mikhail.1970. La poétique de Dostoïevski. Paris : seuil.

کد خبر 380986

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.