به گزارش خبرنگار ایمنا، سعید عابدین درکوش در بخشی از کتاب خود با عنوان "درآمدی بر اقتصاد شهری" به موضوع "فقر" میپردازد و مینویسد: جامعه شناسان و انسان شناسان اغلب فرهنگ فقر را بررسی میکنند و پیشنهاد میکنند که مسئله بدبختی و بینوایی چیزی بیشتر از فقر اقتصادی است؛ بنابراین فقر اقتصادی تنها یکی از عوامل بدبختی است.
تعریف کلی از فقر وجود ندارد ولی زیر مجموعههای اصلی آن شامل "فقر مطلق" و "فقر نسبی" میشوند؛ "فقرمطلق" به حداقل سطح معاش اشاره می کند که البته تعریف واضحی نیست به طور مثال حداقل سطح زندگی در یک کشور پیشرفته میتواند برابر با سطح زندگی بالا در کشوری دیگر باشد.
روش "فقر مطلق" یک حداقل درآمدی را تعیین میکند که فقط به مرور زمان به دلیل تغییر در قیمت ها تعدیل می شود اما "فقر نسبی" به قضاوت فرد دراین مورد بستگی دارد که آیا او از امکانات یک حداقل زندگی نسبت به اطراف خود برخوردار است یا خیر.
به اعتقاد درکوش؛ طرفداران این نظریه، معمولا برای اندازه گیری فقر، درآمد خانوارها را با درآمد متوسط جامعه مقایسه می کنند. در این روش اگر رشد اقتصادی باعث افزایش درآمد تمام طبقات درآمدی یک جامعه به یک نسبت شود، فقر نسبی تغییری نخواهد کرد و تنها در صورتی تغییر میکند که توزیع درآمد به نفع گروه کم درآمد تغییر کند.
اکثر اوقات "فقر" به "فقر مطلق" اشاره کرده که خانوادههایی که در گروههای درآمدی پایین تر از حداقل درآمد تعیین شده قرار دارند "کم درآمد" یا "فقیر" تعریف میکند. به طور کلی بالا بردن سهم کارگر از درآمد ملی منجر به کاهش فقر میشود.
توزیع درآمد مبتنی بر عوامل تولید
نظریه توزیع درآمد در اقتصاد بازار مبتنی بر مفهوم بهرهوری است. طبق این نظریه مقدار درآمدی که به مالک هر یک از عوامل تولید تعلق میگیرد برابر خواهد بود با ارزش تولید نهایی آن عامل تولید؛ این مدل برای توزیع درآمد بین افراد به کار گرفته میشود. از نظر اسلام توزیع بر اساس کار و احتیاج و با توجه به اصول کلی مضاربه، مزارعه، مسافات، شرکت، جعاله و... انجام میشود.
این اقتصاددان همچنین خاطرنشان میکند: توزیع شخصی درآمد برای تجزیه تحلیل "فقر" مهمتر است، زیرا این روش بر درآمد فرد که ممکن است از دو قسمت درآمد شغلی و درآمدهای متفرقه باشد تاکید دارد.
دلایل وجود فقر؟
به طور کلی میتوان عوامل وجود فقر را به دو دسته عوامل شخصی و اجتماعی تقسیم کرد. درواقع برخی افراد به دلیل شریط فیزیکی و روحی نامناسب قادر به رقابت در بازار کار نیستند و بعضی دیگر به دلیل نداشتن مهارتهای مختلف نمیتوانند به طور مطلوب وارد بازار کار شوند؛ در واقع این مسئله به اهمیت آموزش در میزان درآمد افراد اشاره میکند.
از نظر اقتصادی مهمترین عامل فقر، نرخ رشد اقتصادی کشور است، بر اساس نظریه صف بیکاری، موقعیت هر نیروی کار در صف بستگی به بهره وری در آن نیروی کار دارد. نیروی کار با کمترین میزان بهره وری در انتهای صف قرار دارد و امکان استخدام آنها بستگی به رشد اقتصادی کشور دارد که متعاقبا موجب افزایش تقاضا برای نیروی کار میشود. افزایش رشد اقتصادی کشور، باعث ایجاد شغلهای جدید شده و ساکنان امکان به دست آوردن شغل را پیدا میکنند و با کسب درآمد باعث افزایش درآمد سرانه شهر میشوند.
نگارنده کتاب "درآمدی بر اقتصاد شهری" ادامه میدهد: اگرچه رشد اقتصادی کشور ممکن است باعث کاهش فقر مطلق شود، الزاما فقر نسبی را کاهش نمیدهد، وجود انواع تبعیض در پرداختها به افراد با بهره وری یکسان مهمترین عامل کاهش نیافتن فقر نسبی است.
سیاستهای مبارزه با فقر
درکوش عامل مهم در از بین بردن فقر را توزیع صحیح منابع و درآمد میداند و در این خصوص، مینویسد: دولت در تعدیل درآمد و کاهش مسئله فقر و در نهایت از بین بردن آن دارای نقش مهمی است که اهمیت این نقش به نظام اقتصادی حاکم بر جامعه بستگی دارد به طوری که در اقتصاد بازار آزاد این نقش به حداقل و در نظام برنامهای این نقش به حداکثر میرسد.
به طور کلی عبارت تعدیل درآمد به سلسله برنامههایی اشاره میکند که مستقیما بر درآمد و یا مصرف افراد تاثیرگذار باشد و چگونگی اجرای آن نیز به اهمیت نقش دولت در نظام اقتصادی هر جامعه بستگی دارد.
معمولا مخارج دولت یا به صورت خرید کالا و خدمات مختلف و یا به صورت پرداختهای انتقالی است. پرداختهای انتقالی از قبیل پرداختهای نقدی به بیکاران، خدمات بهداشتی رایگان، فقط به گروه مشخصی تعلق میگیرد. با بررسی پرداختهای انتقالی دولت، میتوان تا حدودی به میزان کمکهای دولت برای رفع مسئله فقر پی برد.
وی تصریح میکند: طرحهای مبارزه با فقر باید بر افزایش قدرت خرید فقرا تمرکز داشته باشد، به علاوه فقر باید یگانه ضابطه پرداخت کمکهای مالی مختلف باشد و سوم نباید افراد کم درآمد را به کمکهای دولت متکی کند، بلکه باید آنها را به کار و قدرت خودشان تشویق و امیدوار کند.
روش مالیاتهای منفی بر درآمد یکی از این روشهاست که اغلب مورد استفاده دولتها قرار میگیرد. در این روش دولت از درآمدهای بالاتر از حد معینی، مالیات بر درآمد دریافت میکند و به درآمدهای پایینتر از حد معینی هم کمکهای مالی ارائه میدهد. دو شرط مذکور تمرکز بر افزایش قدرت خرید فقرا و انتخاب فقر به عنوان یگانه ضابطه پرداخت کمک را رعایت میکند اما شرط سوم را نه.
بیشتر بخوانید:
نظر شما