به گزارش ایمنا، حضرت امام علی (ع)، امام اول شیعیان، نه تنها برای مسلمانان بلکه برای بزرگان همه ادیان شخصیتی است قابل احترام با اندیشههای تأمل برانگیز و برجسته. به مناسبت ۱۹ ماه رمضان روزی که مظلومیت امام علی (ع) در تاریخ اسلام جاودانه شد در مطلب زیر سخنانی میخوانید از اندیشمندان مختلف جهان درباره حضرت علی (ع). بیش از همه در این میان سخنان جرج جرداق به چشم میخورد. جورج سمعان جرداق نویسنده، شاعر و نمایشنامهنویس لبنانی تعلق خاطر عظیمی به این شخصیت بزرگ داشته است که البته این نکته در جملاتی که پیش رو دارید متبلور خواهد بود.
مادام دیالافوا ـ سیاح فرانسوی ـ گوید: " احترام علی (علیه السلام) در نزد شیعه به منتهی درجه است، و حقاً هم باید این طور باشد؛ زیرا این مرد بزرگ علاوه بر جنگها و فداکاریها که برای پیشرفت اسلام کرد، در دانش، فضایل، عدالت و صفات نیک بی نظیر بود، و نسلی پاک و مقدس هم از خود باقی گذارد. فرزندانش نیز از او پیروی کردند، و برای پیشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) کسی است که همهٔ بتهایی را که اعراب، شریک خدای یگانه میپنداشتند شکست، و وحدت و یگانه پرستی را تبلیغ کرد. علی کسی است که تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود. علی (علیه السلام) کسی است که تهدید و نویدش قطعی بود. " مادام دیالافوای مسیحی " در ادامهٔ این بحث، خطاب به خود چنین میگوید:
چشمان من! گریه کنید و اشکهای خود را با آه و ناله من مخلوط نمایید! و برای اولاد پیامبر (صلی الله علیه و آله) که مظلومانه شهید شدند، عزاداری کنید ".
ژنرال سرپرسی سایکس ـ از مشاهیر خاورشناسان انگلیسی ـ میگوید: " او [علی بن ابیطالب (علیه السلام)] از میان خلفا به شرافت و بزرگواری نفس مشهور، و به غایت مراقب حال زیردستان خود بود. القائات فرستادهها و نمایندهها در او تأثیری نداشت. به هدیههای آنان ترتیب اثر نمیداد، با حریف مکار و غدار خود معاویه ابداً طرف نسبت نبود که برای رسیدن به مقصودی که داشت سختترین جنایات را مرتکب شده و رذلترین وسایل را برای پیشرفت خودش بر میانگیخت. دقت و مراقبتهای خیلی سخت او [علی (علیه السلام)] در امانت و دیانت باعث شده بود که اعراب حریص که تمام امپراطوری را غارت کرده بودند از وی ناراضی باشند. لیکن صداقت، صحت عمل، دوستی کامل، ریاضت، عبادت از روی صدق، خلوص یا تجرد، وارستگی، آداب و خصایل محمودهٔ قابل توجهی که در او وجود داشت حقیقتاً صورت قابل ستایشی به وی داده بود. این که اهالی ایران در او مقام ولایت قائل شده و او را به اصطلاح سرپرست حقیقی و مربی الهی میدانند واقعاً این قاعده قابل تحسین و شایان بسی تمجید است. اگر چه مقام و مرتبهٔ او خیلی بالاتر از اینها است ".
جانین ـ شاعر آلمانی ـ گوید: " علی (علیه السلام) را جز آن که دوست بداریم و شیفته او باشیم چارهای نداریم؛ زیرا جوان شریف و بزرگواری بود، وجدان پاکی داشت که از مهربانی و نیکی لبریز بود، و قلبش مملو از یاری و فداکاری بود، و از شیر شرزه شجاعتر بود، ولی شجاعتی ممزوج با رقت، لطف، دلسوزی، مهر و عاطفه ".
پروفسور استانسیلاس گوریارد فرانسوی گوید: " معاویه از بسیاری جهات برخلاف قواعد اسلام رفتار کرده است، چنان که با علی بن ابی طالب (علیه السلام) که پس از پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بزرگترین، شجاعترین، پرهیزگارترین، فاضلترین، و خطیبترین افراد عرب به شمار میرفت، در افتاد ".
جرجی زیدان ـ نویسنده و دانشمند مسیحی عرب ـ گوید: " معاویه و دوستانش برای پیشرفت مقاصد فردی خود از هیچ جنایتی دریغ نداشتند، اما علی (علیه السلام) و همراهان او، هیچ گاه از راه راست، و دفاع از حق و شرافت، تخطی و تجاوز نمیکردند ... ".
جرجی زیدان: " اگر بگویم مسیح از علی (علیه السلام) بالاتر است عقلم اجازه نمیدهد، و اگر بگویم علی (علیه السلام) از مسیح بالاتر است دینم اجازه نمیدهد ".
بارون کاردایفو ـ دانشمند فرانسوی ـ گوید: " علی (علیه السلام) مولود حوادث نبود، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود؛ اعمال او مخلوق فکر و عاطفه و مخیلهٔ خود اوست؛ پهلوانی بود در عین دلیری دلسوز و رقیق القلب، و شهسواری بود که هنگام رزم آزمایی، زاهد از دنیا گذشته بود. به مال و منصب دنیا اعتنایی نداشت، و در حقیقت جان خود را فدا نمود. روحی بسیار عمیق داشت که ریشهٔ آن ناپیدا بود و در هر جا خوف الهی او را فرا گرفته بود ".
ایلیا پاولویچ پطروشفسکی مورخ و خاور شناس روسی گوید: " علی (علیه السلام)، پروردهٔ محمد (صلی الله علیه و آله) عمیقاً به وی در امر اسلام وفادار بود. علی (علیه السلام) تا سر حد شور و عشق پای بند دین، صادق و راستگو بود. در امور اخلاقی بسیار خرده گیر بود. هم سلحشور بود و هم شاعر، و همهٔ صفات لازمهٔ اولیاء الله در وجودش جمع بود ... ".
بارون کارادوو ـ مورخ و محقق فرانسوی ـ گوید: " علی (علیه السلام) آن شجاع هبی همتا و قهرمان یکه تازی بودکه پهلو به پهلوی پیامبر میجنگید. و به اعمال برگزیده و معجزه آسایی قیام نمود؛ در معرکهٔ بدر، بیست ساله بود که با یک ضرب دست، یکه سوار قریش را دو نیم کرد؛ در احد شمشیر پیامبر (ذوالفقار) را به دست گرفت و بر سرها، خود (کلاهخود) میشکافت و بر تنها جوشن میدرید، و در یورش بر قلعههای یهود خیبر، با یک دست دروازه سنگین آهنین را از جای کند، و آن را بالای سر خود سپر ساخت. و اما پیامبر (صلی الله علیه و آله)، او را بسیار دوست میداشت و به او بسی وثوق داشت. روزی به سوی علی (علیه السلام) اشاره کرد و گفت: " من کنت مولاه فعلی مولاه ".
جرج جرداق ـ نویسندهٔ مسیحی عرب ـ میگوید: " علی بن ابی طالب (علیه السلام) ـ در منبر، با آرامش خاطر و اعتماد کامل به خویشتن و سخن عادلانهٔ خود، میایستاد و سخن میگفت: او بسیار زیرک و سریع الادراک بود. و راز دل مردم، هو س ها و خواستهای درونی آنان را به خوبی میدانست. دلی داشت مالامال از مهر، آزادی، انسانیت و فضیلت، ... علی بن ابی طالب (علیه السلام) با راستی و راست گویی در زندگی شناخته شد و امتیاز یافت ".
" واقعاً سزاوار است که در جهان امروز، آتش افروزان جنگ، عوامل و مسببان بدبختیهای ملتها و افراد، به سخنان و کمک قهرمان اندیشهٔ عربی، بزرگ مرد وجدان انسانی علی بن ابی طالب (علیه السلام) گوش فرا دهند و آنها را حفظ کنند و در مقابل گویندهٔ بزرگ آن سخنان، سر تعظیم فرود آوردند."
جرج جرداق در جای دگر کتابش مینویسد: " در نظر من، فرزند ابوطالب (علیه السلام) نخستین مرد عرب بود که با روح کلی، یار و همنشین بود؛ علی (علیه السلام) شهید عظمت خود شد؛ او در حالی جان سپرد که نماز را در میان دو لب داشت، او با دلی سرشار از عشق خدا در گذشت. تازیان (عربها) قدر و مقام راستین وی را نشناختند تا آن که از همسایگان پارسی آنان مردمانی برخاستند که گوهر و سنگریزه را به خوبی از یکدیگر باز شناختند ".
جرج جرداق کلام رسایی درباره عدالت امام علی (علیه السلام) دارد: " قتل فی محرابه لعدالته " علی (علیه السلام) به خاطر عدالت خویش در محراب نمازش کشته شد ".
جرج جرداق: " آبهای عالم؛ آب حوض، آب استخر، آب دریاچه و آب اقیانوس قابلیت تلاطم را دارد، ولی چیزی که متلاطم نشد، دریای وجود علی (علیه السلام) بود که هیچ کس و هیچ چیزی نتوانست آن را متلاطم کند ".
جرج جرداق: " علی بن ابی طالب، در خرد، یگانه بود، او قطب اسلام و سرچشمهٔ معارف و علوم عرب بود، هیچ دانشی در عرب وجود ندارد، مگر آن که اساسش را علی علیه السلام پایه گذاری کرده، یا در وضع آن، سهیم و شریک بوده است ".
جرج جرادق: " ای دنیا چه میشود اگر تمام نیروهای خود را فشرده سازی، و در هر زمان مردی چون علی را، با خرد و قلب و زبان و ذوالفقارش بیاوری. اگر چه علی (علیه السلام) چون امویان بر مردم حکومت نکرد و رسالتش برای چنان حکومتی نبود، اما حکومت بر دلهای مردم پاک سیرت را از دست نداد. ویژگیهایی که او به عنوان یک انسان نمونه و والا داشت، این شایستگی را به وی داد که بر دلها سلطنت کند ".
جرج جرداق ـ ادیب و نویسنده مشهور لبنانی ـ گوید: " علاقه علی (علیه السلام) نسبت به مردم، و محبت و دوستی مردم نسبت به علی (علیه السلام)، گواه آن است که بزرگوار حقیقی، کسی است که دوستدار نیکی باشد و در راه آن شهید شود، علی (علیه السلام) همان شهید بزرگوار است ".
جرج جرداق: " آری علی (علیه السلام) در گذرگاه تاریخ به عنوان امام حق و نیکی، همانند کوهی استوار قرار گرفته، به گونهای که حوادث کوبنده و بادهای سخت، آن را متزلزل نمیکند. آنان که با علی بن ابی طالب (علیه السلام) دشمنی میکردند هم خود گمراه شدند و هم دیگران را گمراه ساختند و سرانجام سربه زیر خاک فرو بردند و خاموش شدند و از آنها نام و نشانی، جز لعن و نفرین اسنان های آگاه باقی نماند.
وجدان پاک انسانها، آنها را از بین رفته و ذلیل میشمارد، اگر گناه و زشتی و تبه کاری، در پیشگاه وجدان انسان، ارزش داشته باشد آنها هم ارزشی دارند ".
جرج جرداق: " علی بن ابی طالب (علیه السلام) شعلههای فروزان در دلها، و حرارتی نیرو بخش در جانها، و منطقی شفابخش در عقلها است. او مستند شناخته و معتقد است که پیامبر (صلی الله علیه و اله) اسلام وصیت کرده، و حتی از صحابه، قلم و دوات خواسته که حضرت علی (علیه السلام) را به جانشینی خود کتباً منصوب کند. ولتر از اجرا نشدن این وضعیت متأسف است و میگوید: آخرین ارادهٔ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) اجرا نشد"، زیرا او علی (علیه السلام) را به جانشینی خود منصوب کرده بود، و حال آن که پس از مرگش، عدهای ابوبکر را برگزیدند ".
جبران خلیل جبران میگوید: " من معتقدم که فرزند ابوطالب نخستین عرب بود که با روح کلی، رابطه برقرار کرد. او نخستین شخصیت از عرب بود که لبانش نغمهٔ روح کلی را در گوش مردمی طنین انداز نمود که پیش از او نشنیده بودند ... او از این دنیا رخت بر بست در حالی که رسالت خود را به جهانیان نرسانیده بود. او چشم از این دنیا پوشید مانند پیامبرانی که در جوامعی مبعوث میشدند که گنجایش آن پیامبران را نداشتند، و به مردمی وارد میشدند که شایستهٔ آن پیامبران نبودند، و در زمانی ظهور میکردند که زمان آنان نبود. خدا را در این کار حکمتی است که خود داناتر است ".
کارلایل ـ فیلسوف بزرگ انگلیسی ـ میگوید: " ما را نمیرسد جز آن که علی (علیه السلام) را دوست بداریم و به او عشق بورزیم، چه او جوان مردی است بس عالی قدر و بزرگ نفس، از سرچشمهٔ وجدانش خیر و نیکی میجوشید، از دلش شعلههای شور و حماسه زبانه میزد، شجاعتر از شیر ژیان بود ولی شجاعتی ممزوج با لطف ورحمت و عواطف رقیق و رأفت ... در کوفه کشته شد، شدت عدلش موجب این جنایت گردید، چنانکه هر کس را ماند خود عادل میدید، پیش از مرگش دربارهٔ قاتل خود گفت: و اگر زنده ماندم خودم نمیدانم [با ضارب چه کار کنم] و اگر در گذشتم کار به دست شما است، اگر خواستید قصاص نمایید در برابر یک ضربت تنها زنید، اگر در گذرید به تقوا نزدیکتر است.
واشنگتن ارونیک ـ محقق و نویسنده آمریکایی ـ میگوید: " علی (علیه السلام) از برجستهترین خانوادههای نژاد عرب، یعنی قریش بود. او دارای سه خصلت بزرگ: شجاعت، فصاحت، و سخاوت بود. روح دلیر و شجاع او بود که او را شایسته عنوان (شیرخدا) نمود، لقبی که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به او عطا فرمود".
دکتر بولس سلامه ـ ادیب و حقوق دان بزرگ مسیحی ـ میگوید: " علی (علیه السلام) به مقامی رسیده است که یک دانشمند، او را ستاره درخشان آسمان علم و ادب میبیند، و یک نویسنده برجسته، از شیوه نگارش او پیروی میکند، و یک فقیه، همیشه بر تحقیقات و ابتکارات او تکیه دارد. علی (علیه السلام) در قضاوتهای خود استثنایی قائل نمیشد، و به طور مساوی آنچه را که شایسته بود حکم میکرد، و تفاوتی میان ارباب و بنده نمیگذاشت. علی (علیه السلام) همواره از وضع رقت بار یتیمان و فقیران بسیار متأثر و غمگین میشد ".
لامنس ـ خاورشناس معروف بلژیکی ـ میگوید: " برای علی (علیه السلام) این بس است که تمام اخبار و معارف اسلامی، از او سرچشمه میگیرد، او حافظه و نیروی شگفت انگیزی داشته است. همه علما و دانشمندان، اخبار و احادیث خود را برای وثوق و اعتبار به او میرسانند. علمای اسلام از مخالف و موافق، از دوست و دشمن، مفتخرند که گفتار خود را به علی (علیه السلام) مستند کنند؛ چه گفتار او حجیت قطعی داشت و او دروازهٔ شهر علم بود، و با روح کلی پیوستگی کامل داشت ".
نظر شما