به گزارش ایمنا، پس از مشروطه با گسترش روابط ایران با کشورهای غربی و اروپایی بهویژه فرانسه، ترجمه آثار داستانی در ایران آغاز شد. مطالعه این آثار سبب شد نویسندگان از شیوههای داستانپردازی کهن همچون قصه، متل، افسانه و رمانس به شیوههای جدید داستاننویسی روی بیاورند.
رمانهای تاریخی آغازگر این تحول بودند و پس از آنها نخستین مجموعه داستان کوتاه با عنوان «یکی بود، یکی نبود» به قلم محمدعلی جمالزاده در سال ۱۳۰۰ به تحریر درآمد. باگذشت دههها ادبیات داستانی ایران روبهپیشرفت نهاد طوری که شاهد چهرههای برجستهای چون صادق هدایت، صادق چوبک، بزرگ علوی، سیمین دانشور و هوشنگ گلشیری بود. در این میان هوشنگ گلشیری (۱۳۱۶-۱۳۷۹) از دیدگاه مورخان ادبی تأثیرگذارترین نویسنده معاصر ایرانی بوده است.
اگرچه بسیاری «جننامه» را یکی از قلههای ادبیات فارسی در زمینه رمان میدانند و میتوان آن را از نخستین رمانهای شهری ایرانی محسوب کرد اما گلشیری با انتشار رمان «شازده احتجاب» در پایان دهه ۴۰ به شهرت رسید. شازده احتجاب روایت فروپاشی نظام شاهی و خانی در سنت فرهنگی ایران را روایت میکند. او یکی از نویسندگانی است که پابهپای نوشتن آثار مدرن و تکنیک محور کوشید تا با نوشتن مقالاتی چند پیرامون رمان و شعر؛ مبانی نظری کارش را نیز شرح دهد.
هوشنگ گلشیری همچنین عضو کانون نویسندگان ایران و از بنیانگذاران حلقه ادبی «جُنگ اصفهان» بود. او پیش از انقلاب اسلامی در دورهای چهارساله به دعوت بهرام بیضایی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران استادی کرد و با برگزاری جلسات خوانشهای جمعی سعی در ارتقای سطح ادبیات داستانی ایران داشت.
برای بررسی خصوصیات و ویژگیهای گلشیری بهعنوان یک دوست و همچنین بهعنوان یک نویسنده سراغ «فریدون مختاریان»، دبیر تاریخ و ازجمله دوستان نزدیک هوشنگ گلشیری رفتیم تا این بار گلشیری را فرای داستانهایش بشناسیم. این گفتگو که پیشتر در مجله الکترونیک ادبی «سروا» منتشر شده است را در ادامه میخوانید:
از نخستین باری که گلشیری را ملاقات کردید، بگویید.
تاریخ، من را به گلشیری و همچنین گلشیری را به من وصل کرد. از سالهای قبل از آشنا شدنمان برایتان بگویم تا ماجرا روشن شود. قبل از اینکه گلشیری فعالیت جدی خود را آغاز کند اصفهان بود و محمد حقوقی به دلیل معروف بودن پدر و عمویش در اصفهان شناس بود. ما در دبیرستان ادب باهم همکلاس بودیم و پس از فارغالتحصیلی در دبیرستان ادب باهم همکار شدیم. روزی من به آقای حقوقی پیشنهاد کردم که جایی را برای دورهم نشستن و پاتوق کردن قرار دهیم. حدود سال ۱۳۳۹ بود و ما همینطور که مینشستیم و در قنادی پارک شیر و قهوه میخوردیم، افراد دیگری هم کمکم به ما اضافه شدند؛ از آنها میرعلائی و نجفی را میتوانم نام ببرم. در سال ۱۳۴۰ یک روز در قنادی باز و جوانی باحالت عجیبی انگار که خشمگین بود وارد شد. او به ما نزدیک شد و به آقای حقوقی گفت اجازه میفرمایید؟ از همان قنادی پارک که او را دیدم تا امامزاده طاهر که به خاک سپردمش. یار و موافق ما بود.
چه زمانی متوجه شدید که گلشیری میتواند در ادبیات داستانی فارسی جریان سازی کند؟
ابتدای آشناییمان، گلشیری جزء انجمن شاعران بود و به سمت داستان نرفت. مدتی از آشنایی ما گذشت تا اینکه جلیل دوستخواه ترتیب سفری سه نفره به روستای جرمی که اطراف شهرضاست را داد. در همان سفر به گلشیری گفتم شعرهایش را برایم بخواند، پس از اتمام آنها بلافاصله به او گفتم «تو نویسنده هستی؛ نه شاعر! وقتی دلیل را پرسید به او گفتم به صحنههای شعرت نگاه کن؛ مانند یک نویسنده آنها را توصیف کردی». همانجا بود که من متوجه شدم، گلشیری در ادبیات داستانی ایران طوفانی به پا خواهد کرد.
دغدغههای فکری گلشیری و سبک زندگی او بهعنوان یک نویسنده چگونه بود؟
در درجه نخست هوشنگ گلشیری انسان بسیار خردمند و باهوشی بود. نسبت به مسائل اطراف خود بسیار تیزبین بود و دید سیاسی قوی داشت. از جامعه خود دور نبود و سعی داشت، در داستانهایش جامعه را آنطور که میدید، ترسیم کند. برای گلشیری زمان مفهومی نداشت؛ بسیاری از شبها دیروقت به سراغ من میآمد و باهم از خانه بیرون میرفتیم و داستانهایش را برایم میخواند، چراکه من همیشه گوش شنوایی برای داستانهایش بودم. افتاده و فروتن بود و شوخطبعی خاصی داشت. او از مطالعه غافل نمیشد و ازآنچه تصور کنید بیشتر کتابخوانده بود. به خاطر میآورم همراه با حقوقی به دنبال ضربالمثلهای فارسی میگشت و همین باعث شد تا تز لیسانس خود را بر همین مبنا قرار دهد. طرز فکر و دیدگاه سیاسی اجتماعی او بعدها «جُنگ اصفهان» را تحت تأثیر خود قرارداد، بهطوریکه این نشریه نهتنها در زمان خود بلکه تاکنون هم در حیطه ادب فارسی بسیار خوش درخشیده است. در آخر در جواب باید بگویم که هوشنگ گلشیری هیچگاه منفعل نبود و به عبارت صحیح درزمینه سیاسی گوشهگیری نکرد.
چه کتابها و نویسندگانی تأثیر مستقیم روی گلشیری و آثار او داشتند؟
در ابتدا تمایل او برای خواندن کتاب، بیشتر ادبیات ملل بود و در این میان به نویسندگانی چون آنتوان چخوف و فئودور داستایوفسکی تمایل نشان میداد و در ادبیات داستانی فارسی هم صادق هدایت تأثیر بسزایی روی گلشیری داشت؛ اما در این میان جا دارد اشارهکنیم به ابوالحسن نجفی، مترجم و نویسندهای که بیشترین تأثیر را ازلحاظ داستاننویسی بر هوشنگ گلشیری داشت. مطلبی که نجفی درباره آلن رب گریه نوشت گلشیری را ازاینرو به آن رو کرد، طوری که به جرات میتوانم بگویم «اگر نجفی نبود؛ گلشیری، گلشیری نمیشد».
مقداری از محیط خانه و خانواده او توضیح دهید و اینکه آن فضا چه تأثیری بر گلشیری گذاشت؟
از زمانی که گلشیری جریان فکری مشخصی پیدا کرد فضای خانه برایش دشوار شد. مادر او خانمی بهشدت مذهبی بود و با پدرش نیز مدام بگومگوی پدر و پسری داشتند. خصیصههای اخلاقی مادرش بسیار در زندگی او تأثیر گذاشت؛ اما بهطورکلی هوشنگ گلشیری انسان بسیار باوقار و بااخلاقی بود.
سخن آخر؟
گفتنیها را گفتم، اما این را بگویم و تمام؛ «از گلشیری غافل نشوید». ازنظر من در ادبیات داستانی فارسی تنها نویسندههای که توانست پا جای پا هدایت بگذارد، گلشیری است. هوشنگ گلشیری تنها یک نویسنده نیست، او یک جریان فکری است.
نظر شما