خدمت مهم سیل به جامعه ملتهب  ایرانی

رییس حزب ندای ایرانیان شعبه اصفهان به نقش اساسی همدلی در جامعه اشاره می کند و معتقد است وجود همدلی می تواند ما را از غفلت نسبت به مشکلات عدیده جامعه ایران نجات و با نشان دادن سرنخ ها در مسیر درست رفع مشکلات کشور قرار دهد.

محمد کیهانی با اشاره به درس‌های سیل اخیر در کشور برای مردم، مسئولان و نخبگان ایرانی، در یادداشتی برای ایمنا نوشت:

« کاهش تولید در کشور و در پی آن بروز معضل جدی بیکاری در خانواده‌های ایرانی، عدم رشد اقتصادی قابل توجه و مشکلاتی که به دنبال دارد، چالش های جدی و متعدد در سیاست های منطقه ای و بین المللی، نابسامانی بازار ارزهای خارجی و در یک کلام مشکلات عدیده اقتصادی، در کنار مشکلات اجتماعی چون شکاف بین نسلی، مهاجرت گسترده جوانان، چالش در هویت فرهنگی و ملی و مهمترین آن تهدید امید اجتماعی، همچنین مشکلات سیاسی داخلی از قبیل ناتوانی جناح های مختلف سیاسی در تعامل با یکدیگر و حصول توافق پایدار بر سر چگونگی اداره کشور و... ، به اینها اضافه کنید مشکلات زیست محیطی فراوان و دست آخر خشکسالی بلندمدت سالیان اخیر و بلافاصله بارش های شدید و غافلگیر کننده و در پی آن سیل بی سابقه و ناگهانی در اکثر استان های کشور.

به راستی چرا با انبوهی از مشکلاتی مواجهیم که هر کدام برای سخت شدن زندگی مردمان یک جامعه کافی است؟ چه ارتباطی میان مشکلات این روزهای ایران که برخی از آن ها ذکر شد وجود دارد و چه راهکاری می تواند وجود داشته باشد؟ حلقه مفقوده کجاست و سرنخ گم شده این کلاف سردرگم را چگونه می توان یافت؟ اغلب بی توجه از کنار این معضلات عبور می کنیم بی آنکه به جنبه های پنهان آن دقت کنیم تا شاید ریشه آنها را در یابیم. بیایید این آخری را بررسی کنیم: سیلی شدید و مخرب در استان هایی از کشور.

از سال ها قبل چاره اندیشی و تدبیر جهت جلوگیری از سیل احتمالی صورت نگرفته است. چند روز و بلکه چند هفته قبل از وقوع سیل، هواشناسی کشوری در این خصوص هشدار داده و ابراز نگرانی می کند، اما مردم و مدیریت بحران کشور با بی توجهی و بی تفاوتی از کنار آن عبور می کنند. بارش های شدید آغاز می شود و در حالی که همه ایران تنها نظاره گر ماجرا بودند، استان های غربی کشور را آب می برد! ماجرا تمام نشده است.

به عنوان یک فعال اجتماعی معتقدم واکنش های پس از حادثه بسیار حائز اهمیت بود. رفتارهای نمایشی برخی از مسئولان و جدیدا سلبریتی ها با گرایش‌های فکری مختلف آغاز شد. با بیل و کلنگ در آب رفتن ها و انتشار فیلم هایش از یک سو و عدم هماهنگی میان دستگاه های دولتی و مردمی در چگونگی مدیریت بحران از سوی دیگر. عدم ورود به موقع  همه دستگاه های حاکمیتی برای کمک به سیل زدگان از یک سو و عدم توجه مردمی که در مناطق پر خطر بودند به هشدارها و بی احتیاطی های مکرر آنها از سوی دیگر. (شاید همه ما صحنه عبور خودرویی از یک جاده پر خطر در کنار رودی که در حال طغیان است و یا صحنه ای که یکی از رانندگان در شیراز هموطنانش را که از ترسِ سیلاب سراسیمه اتومبیل‌های خود را ترک می‌کردند را به تمسخر می‌گیرد را در ذهن هایمان داشته باشیم!) عدم وجود مدیریت واحد و مستقل و حرکت ها و اقدامات ناهماهنگ و باری به هرجهتِ دستگاه های حاکمیتی از یک سو و عدم واکنش مناسب سایر مردم کشور به مقوله سیل از قبیل: سرزنش ها و تحقیرهای بی دلیلِ مدیریت کشور، عدم اقدامات عملی مورد نیاز سیل زدگان و اکتفا به نظاره کردن اوضاع در شبکه های اجتماعی از سوی دیگر.

این ها آن چیزی بود که در روزهای ابتدایی سیل شاهد آن بودیم، اما سوال اینجاست که چه اتفاقی رخ داد که در روزهای پس از آن کمی اوضاع بهتر شد؟ از رفتارهای نمایشی کاسته شد و اکثر دستگاه های حاکمیتی به کمک سیل زدگان شتافتند. هماهنگی میان آنها بیشتر و مدیریت واحد شکل گرفت؟! نیروهای مردمی بهتر عمل کردند و شهروندان سایر شهرها نیز واکنش های فعالانه تر نشان داده و در یک کلام امور اصلی سامان گرفت تا به بازگشت زندگی به استان های گرفتار در سیل امید داشته باشیم؟

بهتر است از زاویه ای دیگر به مساله بپردازیم. چه تفاوتی میان سیل شیراز و واکنش های مردم و مسئولانش با سیل در دیگر نقاط کشور وجود داشت؟ آیا به نظر نمی رسد آنچه در شیراز و مردم آن مشاهده کردیم، نمایش بی نظیر اثر وجود همدلی درجامعه است؟ آیا به نظر نمی رسد آنچه در روزهای ابتدایی سیل استان های غربی نبود، اما رفته رفته تقویت شد نیز همان حس همدلی بود. حس همدلی میان تک تک افراد و نهادهای درگیر.

شاید به نظر کلیشه ای و سطحی به نظر برسد، اما به هیچ وجه اینگونه نیست. همدلی در سال های اخیر لق لقه زبان ما شده است، اما هیچ کس و هیچ روانشناس، جامعه شناس یا روشنفکر دلسوزی در جامعه ما برنخاست و نگفت که همدلی یک مفهوم عمیق روانشناسی و اجتماعی است که در درون هر فردی می تواند وجود داشته باشد و باعث بروز واکنش های مثبت اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی از سوی او در جامعه گردد. هیچ کس نگفت همدلی چیست و چرا با همدردی نباید اشتباه گرفته شود.

همدردی احساس ناراحتی از ناراحتی دیگران است و در بهترین حالت تنها یک احساس انسان دوستانه عاطفی و منفعلانه است، اما همدلی نه از جنس احساس که از جنس تجربه و درک است. تجربه درک احساسات و افکار و شرایط فرد یا اجتماع دیگری از دیدگاه آن فرد یا اجتماع و نه از دیدگاه خود ما.

همدلی از درون ما می جوشد تا رفتار شایسته تری از خود در موقعیت ها و مسئولیت های مختلف بروز دهیم نه از سر اجبارهای عرفی یا حاکمیتی و نه از سر نمایش و کسب شهرت و محبوبیت و نه حتی برای اینکه برای مصائب دیگران تنها ناراحت شویم. همدلی اشتیاق و کشش بی حد و حصر برای ایفای نقش مثبت و موثر در افراد بوجود می آورد. آری هیچ کس نگفت جامعه ایران سال هاست که از نبود حس همدلی رنج می برد و مشکلات عدیده ما پیش و بیش از هر دلیل دیگری ناشی از کم رنگ شدن حس همدلی در تمام بخش ها و افراد بوده است؛ چرا که همدلی است که رفتارها و مجموعه کنش-واکنش های مدنی، اجتماعی و حتی حاکمیتی را شکل می دهد. جامعه ای که در آن حاکمیت و نهادهای مختلف آن نسبت به مردم تحت امر خود و برعکس مردم نسبت به حاکمیتشان و همچنین نسبت به یکدیگر حس همدلی دارند، مشکلاتی که در ابتدا ذکر شد در آن یا اصلا بوجود نمی آید و یا اگر به وجود آمد به سرعت رفع خواهد شد.

به هر روی فاجعه سیل و برخوردهای صورت گرفته در واکنش به آن از سوی مردم و به خصوص بخش های مختلف دولتی و حاکمیتی به ما یادآوری کرد که هرکه هستیم و هر نقطه که قرار داریم، باید حس همدلی را در خود و در جامعه خود تقویت نماییم. این حس گویی از میان ما رخت بر بسته بود؛ همدلی است که باعث برخورد مثبت و افتخار آمیز مردم شیراز با مقوله آسیب‌های سیل می شود، همدلی است که مانع رفتارهای نمایشی و پراکنده و بی هدف از سوی دستگاه های دولتی و نظامی می شود، همدلی است که باعث می شود شهروندان یک جامعه به جای نظاره گری و همدردی در شبکه های اجتماعی با ویرانی های سیل و مردم آسیب دیده به کنش های موثر و مفید روی آورند؛ و در نهایت همدلی است که می تواند ما را از غفلت نسبت به مشکلات عدیده جامعه ایران نجات دهد و با نشان دادن سرنخ ها، ما را در مسیر درست حل مشکلات کشور قرار دهد.

فاجعه سیل گرچه مخرب، ویرانگر و تلخ بود، اما به همه ما و به خصوص به نخبگان ایرانی یادآوری کرد که رفع مشکلات امروز جامعه از دریچه ای جز تقویت حس همدلی در جامعه اعم از حاکمیت و مردم نمی گذرد. باشد که پند گیریم.

ما اکثر العبر و اقل الاعتبار- نهج البلاغه- حکمت ۲۸۹».

کد خبر 373602

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.