به گزارش خبرنگار ایمنا، رسالت آب همیشه هدیه دادن زندگی بوده و آدمی چه هدیههایی که از دست او گرفته و میهراسد از روزی که چشم باز کند و نبیند مانایی و طراوت این مخلوق زیبای خداوند را.
خداوندی که خود نیز آب پاکی را ریخت روی دستهایمان و نگذاشت خیال دیگری درباره چرایی بودن این عنصر یکتای جهان خلقت کنیم و گفت "جعلنا من الماء کل شیء حی" تا بدانیم اگر حتی دلمردگی و پژمردگی کوچکی نیز دیدیم دوای درد آن آب است.
این روزها اما؛ نه فقط گرفتار یک دلمردگی کوچک، که اسیر یک بی روحی بزرگ شدهایم، آن هم در دل سرزمینی که تا بوده، تمدن بپا کرده و روی پای خود ایستاده و خوب میدانیم اگر آب نبود، اثری از آثار آن هم نبود؛ زایندهرود ایران و بستر پر خیر و برکتش چندسالی است که به بدترین حالت ممکن از یاد برده که باید جاری باشد، زنده بماند و زندگی ببخشد.
این مرثیه عریض و طویل با خبر جاری شدن موقتی آب زایندهرود کمی این روزها ساکت شده و نه تنها سر ذوق آمدن مردمی که هوای سرد این شبها نیز آنها را از کنار رودخانه نشستن منصرف نکرده بلکه امید را به زندگی جماعت بزرگی از مردم کمی آن طرف تر از شهر اصفهان نیز بخشیده است.
مردم شرق اصفهان که معیشت و هویت آنها گره خورده با کشاورزی و کشاورزی آنها گره خورده با آب زایندهرود و این گره روی گره زنجیره زندگیشان را تشکیل میداد، به لطف مدیریتیهایی که میخواست با دندان باز کند این گره را چند سالی است دیگر زندگی سابق را ندارند.
این گذشتهای که از آن حرف به میان است مربوط به زمان زیادی از گذشته نیست بلکه یکی دو نسل گذشته شرق اصفهان به خوبی یاد دارند که کافی بود چند متری زمین کنده شود تا آب مورد نیاز برای کشاورزی که شغل اصلی آنان است دم دست باشد.
حال که آب برای مدتی کوتاه از مبدا جاری شده و میخواهد زمینهای تشنه شرق را سیراب کند، خالی از لطف نیست که حکایت لبخند شوق مردان کشاورز این خطه را بخوانیم.
آنها از دستهایی که برای حمایت نیست میگویند "پارسال هرکس دفترچه داشت به او یک میلیون تومان میدادند، به بعضی از ما که زمین زیادی نداشتند حتی همان یک میلیون را هم نمیدادند، در حد پانصد هزار تومان بود خسارتشان. از خیلی از شهریها که بپرسی میگویند ما با حقوق کمتر از سه میلیون تومان نمیتوانیم زندگی کنیم، پس ما چه بگوییم که حتی هزار تومان هم درآمد نداریم؟ خسارتی که سال گذشته با زحمت زیاد و دفترچه گرفتن میگرفتیم، همان را هم امسال به ما ندادند."
دیگری از روزهایی که کشت و زرع این ناحیه برو و بیا داشت و چرخ زندگی میچرخید و از همه مهتر آب هرچقدر اراده میکردند بود، روایت میکند " در این زمینها باید چغندر، پنبه، گندم و خیلی چیزهای دیگر کاشته شده باشد اما آب نبوده که بکاریم؛ از وقتی گفتند قرار است آب بفرستند، زمینها را آماده کردیم و بذر پاشیدیم تا وقتی که آب آمد شروع کنیم تا حداقل برای اولِ تابستان سال بعد محصول داشته باشیم."
او به چند درختی که کنار زمینهایش بود اشاره میکند و میگوید "تمام این منطقه درخت میوه بود اما آب که به آنها نرسید، همه خشکید، به دنبال آن ما هم بیکار شدیم. حالا هرکسی تعدادی گوسفند دارد که اسم آن را هم نمیتوان دامداری گذاشت چون آنقدر خوراک دام گران شده که اصلا نمیتوانیم گوسفند زیادی نگه داریم، آب هم نبوده که خودمان بکاریم."
این مردان خوب آنقدر صمیمیت در آستین دارند که از دور هرکسی را میبینند که سمت زمینشان میآید از تراکتور پیاده شده و با لبخندی که شاید هرکس دیگری بود زیربار یک دهم این سختیها تا مدتها فراموش میکرد، به استقبال مهمان میآیند، یکی از همین کشاورزان اینگونه پا از رکاب تراکتور برداشته و از امیدی که به آمدن آب در او زنده شده میگوید "تو راه کانالها را دیدی؟ این همه کانال ساختند که آب تا زمینهای کشاورزان برسد، تا چند ساعت دیگر آب به زمینهای ما هم میرسد، من ۳۰ جریب زمین دارم ولی نمیشود با این آب هم حتی همه آن را کشت کرد؛ درست است که همیشگی نیست اما بارهم خدا را شکر، خوشحالیم از اینکه بالاخره به زمینهایمان آب میرسد تا هرچقدر که شد کشاورزی کنیم برای بعد از عید که موقع برداشت است."
این حرفها گوشهای از بیم و امید کشاورزان صحرای "رجان" در نزدیکی ورزنه و یکی از مناطق خسارت دیده از خشکسالیهای شهرستان اصفهان بود و خیلی بیشت از آنچه گفته شد، در چشمهای خیره شده به آب نهفته است که بالاخره امروز به مراد حقیقی خود رسید و میتواند بیست روزی با این مهمان عزیزش سر کند.
کشاورزان اصفهانی بیش از هر زمان دیگری خود را تنها میبینند، آنها از شهرنشینان اصفهانی گلایه میکنند که در کنار آنها لب به اعتراض به این بیعدالتی باز نکردند، از اینکه هرچقدر نماینده از میان خود انتخاب میکنند راه به جایی نمیبرند و از اینکه هیچ قدمی از هیچ مسئولی نه تنها برای جبران خسارتهایشان نمیبینند بلکه همت چندانی برای آغاز رویهای جدید در زندگی خود نیز احساس نمیکنند.
آنها میتوانستد سوژه خیابانهای اصفهان نباشند و تجمعی در هیچ جای نصف جهان از آنها ثبت نشود اما این مردم که آنقدر حیا در زندگیشان موج میزند که تا کارد به استخوان زندگیهاشان نرسد، اعتراض و سر ستیز با کسی ندارند، چارهای جز این راه برای شنیدن حرف خود نیافتهاند؛ پس همه آنهایی که حرف از جنگ آب میزنند بدانند اگر کسی این کشاورزان را از حقآبه شرعی و قانونی خود منع نکند، اینگونه جنگها در حد یک افسانه باقی خواهد ماند.
گزارش از: علی یگانه نسب - خبرنگار سرویس اجتماعی ایمنا
نظر شما