نظمی چونان هندسه‌ در هنر خاتم

یکی از هنرمندان عرصه هنر هندسی خاتم، اسدالله شاه‌میوه است که سالها از ترکیب چندضلعی‌های منظم با تعداد اضلاع متفاوت پنج، شش، هفت، هشت و یا ۱۰ ضلعی و با استفاده از مواد اولیه گوناگون در رنگ‌های مختلف آثار فاخری را خلق کرده است.

به گزارش ایمنا، هنر خاتم سازی یکی از هنرهای دیرنیه ایران است که از ترکیب ضلعی های منتظم حاصل می شود و هنر موزاییک چوب لقبی است که به آن داده شده است. هنری که مانند بسیاری از هنرهای دیگر در دوران صفوی و به سبب حمایت های شاه عباس به اوج رونق خود رسید اما این روزها از حال خوش روزگار دراز خود فاصله گرفته است. اسدالله شاه میوه یکی هنرمندان نام آشنای عرصه هنر خاتم سازی است که فروردین‌ماه ۱۳۲۱ در یکی از محله های خیابان فروغی اصفهان متولد شد و تقریبا حدود ۶۵ سال است که در صنایع دستی و به خصوص رشته خاتم سازی که رشته تخصصی او است فعالیت دارد و در این رشته نشان درجه یک هنری معادل دکترای هنر را از وزارت فرهنگ و ارشاد دریافت کرده است. از خیابان باغ گلدسته به بازار هنر اصفهان وارد می شویم و ابتدای بازار، حجرۀ «صنایع دستی موزه» نام آشنایی است. وارد می شویم...

آنچه می خوانید گفتگو با اسدالله شاه‌میوه پیشکسوت هنر خاتم سازی و رئیس شورای بازار هنر اصفهان است.

استاد شاه میوه با اشاره به فعالیت های خود می گوید: «حدود۵۰ سال است که ریاست شورای بازار هنر اصفهان را به عهده دارم، ضمن اینکه به عنوان کارشناس و مشاور در حوزه صنایع دستی شناخته می شوم. ازجمله فعالیت های اخیر من نیز مدیریت و نظارت بر انجام امور مربوط به صنایع دستی درب های حرم امام حسین(ع) است که آن ها را آقای فرشچیان طراحی و من اجرا کرده ام.»

وی به بیش از ۵۶ کشور دنیا سفر کرده است و اولین مکانی که از آن بازدید می کند موزه است، وی در این خصوص می گوید: «من اعتقاد داردم که نوع آثار موزه ای و موزه داری در کشورها اهمیت بسیاری دارد و بر اساس همین تجربه سفرها و دیدن موزه ها است که نسبت به احیای دو ساختمان در اصفهان و تبدیل آن ها به موزه ها اقدام کردم، به طوری که احیای بخشی از ساختمان قدیمی هنرستان هنرهای زیبای اصفهان و تبدیل آن به موزه اولین فعالیتم در این زمینه بود که با نظر موافق ریاست وقت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان انجام دادم، همچنین تبدیل بخشی از ساختمان پیشین اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و هنرهای سنتی اصفهان به موزه صنایع دستی، یکی دیگر از فعالیت های من درخصوص احیای بناها و تبدیل به موزه بوده است.»

شاه میوه در تعریف واژۀ استاد می گوید: «من هنوز هم استاد نشده ام چرا که استادی با تخصص و دانشگاه رفتن فرق دارد. اگرچه من مدرک معادل دکترا دارم اما دانشگاه نرفته ام. کلمه استاد چیزی است که برای همه کاری خوب است و به درد همه می خورد یعنی به من می گویند استاد، به یک بنا هم می گویند استاد یا به هر فردی که در هر رشته ای تخصص دارد استاد می گویند! مثلا در قدیم افرادی که از هنرستان هنرهای زیبای اصفهان فارغ التحصیل می‌شدند چون زیرنظر استادان مجرب آنجا کار یاد گرفته بودند به واقع استاد از آن هنرستان خارج می شدند. اما اگر بخواهم بگویم که در چه زمانی در رشته خاتم سازی مستقل شدم و در این صورت کلمۀ استاد را از آن زمان بکار ببریم باید بگویم که من از سن ۱۲ سالگی به کار خاتم وارد شدم و تقریبا ۱۸ ساله بودم که در خانه و به صورت مستقل کار می کردم.»

این استاد پیشکسوت خاتم سازی با بیان اینکه در این هنر از تجربۀ اساتید بسیاری بهره برده است، تصریح می کند: «من در خاتم سازی استادان زیادی داشتم، آن زمان که ما خاتم ساز بودیم همه استادان به تمام مراحل هنر خاتم اشراف کامل داشتند و همه کارهایش در یک مکان انجام می‌شد، با الان فرق داشت که خاتم متفرق شده و هرکس یک کاری از آن را انجام می دهد. من از استادانم می توانم به استاد فضل الله خیامیان، مهدی ناطق، آقای ترکان و عبدالحسین صفامهر اشاره کنم همچنین در تهران هم نزد استاد جلال شیرازی کار کردم که همه کارهای خاتم را خودش به تنهایی انجام می‌داد و یادم است که من با چه مکافاتی رفتم پیش ایشان و خواهش کردم تا من را قبول کرد چون کارش، تخصص خودش بود و همه‌ی جنس های خودش را به سفارت انگلیس می‌داد. الآن هر یک از استادان خاتم یک رشته از آن را انجام می دهند مثلا یکی استخوان می بُرد، یکی مثلث می بُرد، یکی گل بندی می کند و... البته درست است که خاتم سازی خیلی سختی داشت و الان ساده تر شده اما به نظر من بهتر نشده چون کسی که مثلااستخوان می بُرد نمی فهمد به چه دردی می خورد، این افراد ممکن است در رشته خودشان خیلی خوب باشند ولی چیزی از خاتم نمی فهمند.»

این هنرمند درخصوص رضایتمندی خانواده اش در ورود وی به هنر خاتم می گوید: «قدیمی ها اصلا به این موضوع کاری نداشتند که بچه ها چه شغلی را دنبال کنند، فقط دنبال یک آدم خوب می گشتند تا پسرشان نزد او بروند، یک بقال، نجار، یا هر کس دیگری. مثل الان که در چه دانشگاهی اسم بنویسند و نزد کدام استاد بروند، نبود. من هم شانسی رفتم نزد یک خاتم ساز بسیار خوب و اصلا خانواده ام از من نمی پرسیدند استادت خوب است و چه می کنی. در واقع امروز با سابق متفاوت است.»

وی ادامه می‌دهد: «تکنولوژی مفید است و خیلی به درد خاتم می‌خورد اما به شرطی که از اول تا آخر مراحل خاتم سازی در یک کارگاه انجام شود اما الان خاتم ۷۲ رشته است که هر کدام در یک مکان انجام می‌شود و هر کس یک کارش را انجام می‌دهد و تولید زیاد و کیفیت کم است و مشتری هم خاتم خوب را از خاتم با کیفیت پایین تشخیص نمی‌دهد، درحالی که خاتم هایی که از قدیم هستند هنوز خاتم های خیلی خوبی هستند اما الان خاتم را می‌سازند ولی سریع طبله می‌شود و علت آن این است که خاتم چند رشته شده است و این درست نیست. الان تفننی شده و از روی عشق و علاقه انجام نمی‌شود و به همین دلیل است که بازارش خراب شده است.»

استاد شاه میوه درخصوص استفاده از خلاقیت و ابتکار در خاتم سازی می‌گوید: «من همیشه خیلی سعی داشتم کارهای خیلی خوبی بسازم و ابتکاراتی داشته باشم. من کارهایی ساختم که هیچ کس از این کارها انجام نمی داد. من هیچ وقت کار تجاری انجام ندادم.»

وی با اشاره به تعریف هنر و هنرمند، ادامه می‌دهد: «برای خیلی ها می توان واژۀ هنرمند را بکار برد ازجمله برای آوازه خوان، موسیقیدان، نقاش و بسیاری دیگر، اما هنر اگر از جنبه عشق و علاقه باشد هنر می‌شود و جاودانه می‌ماند و اگر ظاهری باشد مثل مُد می‌ماند که بعد از مدتی کنار می‌رود ، چون تفننی است و اصالت ندارد. عشق به کار و نداری است که به هنر می‌انجامد، فقر به هنر منتهی می‌شود. هنرمند باید زحمت بکشد اگر زحمت بکشد به اهدافش می‌رسد. اغلب هنرمندان با فقر زندگی کرده‌اند تا توانسته‌اند هنرمند شوند. در هر کاری باید علاقه باشد، زندگی هم باید با علاقه همراه باشد و هنر هم همینطور است. به نظر من عشق یعنی زندگی و اگر گسی به زندگیش علاقه داشته باشد همیشه موفق است، کارهای هنری هم به همین صورت است. خدا بیامرزد آقای علاقمندان همیشه به این مغازه می‌آمد؛ او خط شناس بود، قلمزن بود، به موسیقی خیلی علاقه داشت و نت های موسیقی را می‌شناخت، آواز می‌خواند و همیشه از زندگی حرف می‌زد و به زندگی عاشق بود.»

این هنرمند می‌گوید: «من شاگردان زیادی در رشته خاتم داشته‌ام که الان دنبال کارهای دیگری رفته‌اند، چون اوضاع خاتم خراب شده است. من در دانشگاه علمی کاربردی هم درس می‌دادم البته درس بازرگانی را تدریس می‌کردم و نه هنر خاتم سازی. چون بازاریابی اهمیت زیادی دارد، این موضوع مهم است که بدانیم کدام کشور به کدام صنایع دستی علاقه دارد. سفرهای زیادی به کشورهای مختلف داشتم و مثلا می دانم کره جنوبی پارچه قلمکار آبی را می خرد و امکان ندارد پارچه قلمکار قرمز را بخرند اندازه اش هم حتما باید یک متر در ۸۰ سانتی متر یا ۸۰ در ۶۰ سانتی متر باشد چون پارچه قلمکار با این اندازه را روی میزهایی با این اندازه ها می گذارند و جز این از قلمکار استفاده دیگری نمی‌کنند. از طرف دیگر چین به پارچه قلمکار قرمز رنگ علاقه دارد و رنگ آبی این پارچه را نمی‌خرد و یا در فرانسه به پاپیه ماشه علاقه دارند. ما در دانشگاه روی این موضوع کار می‌کردیم.»

شاه میوه ادامه می دهد: «یک روز در هفته خواهرخواندگی ایران و چین جلسه ای داشتیم و من از مدیر موسسه چینی که کارش صنایع دستی بود سوالی کردم که چرا صنایع دستی شما اینقدر ارزان است؟ گفت نه ارزان نیست، شما فکر می کنید که ارزان است. گفت ما مواد اولیه مان از جنسِ ساختۀ شما گران تر است و آن فکری که ما می کنیم شما نمی‌کنید. ما می‌آییم در یک ناحیه می‌گردیم ۷۰ یا ۸۰ دختر و پسری که دانشگاه می‌روند و روزانه دو یا سه ساعت وقت اضافه دارند را پیدا می‌کنیم و بعد در آن محل یک تعاونی احداث می‌کنیم مثلا تعاونی گلدوزان، بعد به این دخترها و پسرها گلدوزی را آموزش می دهیم و بعد از اینکه کار را کاملا یاد گرفتند به آنها چرخ صنعتی و مواد اولیه را می‌دهیم و از آنها می‌خواهیم با آن مواد اولیه جنس مورد نظر ما را تهیه کنند و اولِ هفته جنس ساخته شده را از آنها تحویل می‌گیریم و دوباره به آنها مواد اولیه می‌دهیم که تا هفته بعد اثر دیگری بسازند. بعد می‌آییم در مرکزمان و نگاه می‌کنیم که مثلا تهیه یک روتختی گلدوزی شده برای ما ۱۰۰ دلار شده اما ما این را به دنیا ۸۰ دلار می‌فروشیم. پرسیدم که ۲۰ دلار ارزان تر می‌فروشید و ضرر می‌کنید؟ گفت نه ما ضرر نمی‌کنیم همین که توانسته ایم در این ناحیه این ۸۰ دختر و پسر از خانه هایشان بیرون نیایند و ترافیک نشود و به دنبال مواد مخدر نروند و دعوا نکنند و هوا را آلوده نکنند یا هر اتفاق ناگواری را موجب نشوند همین ها برای ما ۵۰ درصد سود داشته است. اما اگر در ایران کسی بخواهد صنایع دستی یاد بگیرد اول تعزیرات می آید، دوم اماکن، سوم دارایی چهارم بانک می‌آید و نمی شود کار کرد.»

رئیس شورای بازار هنر اصفهان با اشاره به مشکلات صنایع دستی می گوید: «من ۳۰ سال پیش به چین رفتم و وضع بسیار نامناسبی داشت اما درهای کشورش را باز کرد به همین دلیل اکنون دنیا را گرفته اند! اما ما درها را بسته ایم و مشکل داریم و این مشکل به این زودی ها حل نمی‌شود ما نمی‌خواهیم در دنیا زیر بار کسی برویم اما باید فکری کرد. وقتی توریست نیاید فایده ای ندارد. هزاران کارگاه تعطیل شده است درحالی که زمانی هفته ای یک تُن طلا از اصفهان به دبی می رفت و شمش را می گرفتند و دوباره می ساختند اما الان جای ما را چینی ها و هندی و پاکستانی ها گرفته اند. صنایع دستی‌شان هم به روز است درحالی که یکی از مشکلات ما این است که صنایع دستی‌مان به روز نیست. اگر صنایع دستی ما به روز بود ما می توانستیم با همین خاتم ۱۰ نوع کار انجام دهیم که مردم بخرند یعنی مطابق با نیاز مردم کار تهیه کنیم. با دنیا رفت آمد نداریم که ببینیم دنیا چه چیزی را می خواهد. مثلا ظروف مینایی ما همه تشریفاتی و برای تزئین روی دیوار است درصورتی که ۴۰ سال قبل همه اینها کاربرد داشت و مثلا گزخوری مینا داشتیم که گز داخل آن بود یا چای‌خوری مینا داشتیم که برای چای خوردن استفاده می‌شد. حالا آنقدر مثلا بشقاب مینا را نازک می سازیم که وقتی آن را برمی گردانم کج می شود و فقط به درد ویترین می خورد. چطور چینی ها می فهمند ما چه چیزی می خواهیم!؟ بازاریابی خیلی مهم است. در تلویزیون فرانسه چیزی نیست که از آثار و فرهنگشان نشان داده نشود اما ما در سرخط اخبارمان چه موقع پل خواجو و سی وسه پل و صنایع دستی را نشان داده‌ایم!؟ درحالی که همه دنیا در تلویزیون و رسانه هایشان هنر و فرهنگ و صنایع دستی شان را تبلیغ می کنند.»

شاه میوه گران‌تر شدن مواد اولیه را به عنوان مشکل در صنایع دستی تلقی نکرده و تصریح می کند: «مثلا قلمزنی که بخواهد کار تجاری بکند از بالارفتن قیمت مواد اولیه ناراحت می شود، اما هنر چرا باید تجاری شود!؟ مثلا مس کیلویی ۲۰ تومن بوده و حالا ۱۰۰ تومان شده که خوب هنرمندی با کار هنری فاخر روی این مس که می خواهد آن را مثلا پنج میلیون بفروشد قیمت آن مواد اولیه دیگر برایش چیزی نیست. آنهایی که می خواهند مس ارزان باشد می خواهند اثر تجاری تولید کنند، این افراد در کار هنری مایه ندارند اگر مایه داشتند حتی با گران شدن مواد اولیه هم مشتری دارند. آنها که این حرف را می زنند می خواهند با چین رقابت کنند درحالی که نمی شود، در هنر نمی شود با هر چیزی رقابت کرد و کار خوب همین الان هم مشتری دارد.»

وی با بیان اینکه خاتم سازی در گذشته یک تعاونی داشت که دیگر فعال نیست، می افزاید: «چون خاتم را خراب کردند و آن را به صورت دستی نساختند دیگر از چشم مردم افتاده است. اگر کسی بخواهد خاتم بخرد و از من در این خصوص سوال بپرسد به او می گویم کجا می خواهی بروی و هوای آن منطقه شرجی و مرطوب است یا خیر که اگر مرطوب بود به آنها می گویم خاتم نخرند چون وقتی آن خاتم طبله کرد و خراب شد از چشم ما ایرانی می بینند اما اگر عیب پیدا نکرد خوششان می آید و یا مثلا در کشورهای عربی چون گرم و مرطوب است خاتم به درد نمی خورد. باید بدانیم اثر کجا می رود یا چه چیزی از خاتم ساخته شده است مثلا الان با خاتم گلدان هم ساخته اند روی مس! که درست است که زرق و برق دارد اما کیفیت ندارد. الان صنایع دستی ازجمله خاتم را مثل سوپری از یک فروشگاه می خرند و این درست نیست، خاتم و دیگر صنایع دستی چیزی نیستند که در هر مغازه ای ارائه شوند و باید روی این موضوع فکر کرد.»

شاه میوه می گوید: «الان سوریه هم کار خاتم می کند که طرحش فرق دارد اما ساخت و سازش با ایران یکی است و با چوب های مشکی و صدف کار می کنند که یکی از پرمصرف ترین کاربرد خاتم در سوریه روی تنبک است.»

استاد شاه میوه می گوید: «چهار فرزند دارم که به خاتم علاقه دارند و کارشناس این کار هستند ولی انجام نمی دهند. من اگر بگویم جوانان به هنر روی بیاورند ، پولی در هنر نیست که به آن بپردازند، اما امروز دو چیز به درد می خورد یکی آموختن زبان انگلیسی و دیگری کامپیوتر است و دنیا در این دو چیز می چرخد و هرکس این دو چیز را بداند به همه چیز می رسد. امروز دیگر زمان پرداختن به هنر صرف نیست باید به امور دیگر بپردازد و در وقت اضافی خود به هنر بپردازد. امروز آدم اگر هنر هم نداشته باشد باید هنرشناس باشد که اگر چنین باشد به هنر علاقه بیشتری پیدا می‌کند. هنر با صنعت فرق می‌کند و وقتی تکراری باشد صنعت است.»

وی تصریح می کند: «من روی آثارم امضا نمی‌گذارم و مُهر یا برچسب خاتم سازی شاه میوه را بر پشت اثرم می‌گذارم چون خاتم امضا ندارد یعنی چیزی نیست که روی آن امضا کنیم.»

شاه میوه به رونق خاتم سازی در گذشته اشاره کرده و می‌گوید: «ما قبلا با آقای ذوفن قاب های ۸۰ در ۱۰۰ سانتی متر می‌ساختیم که ایشان قلمزنی می‌کردند و من خاتم کار می‌کردم و بعد این آثار را به بیروت در لبنان می‌فرستادیم که عروس خاورمیانه بود، چقدر مشتری داشتیم به طوری که من در هفته تمام تلاشم را می‌کردم دو کار آماده می‌کردم و آقای ذوفن هم دو کار تهیه می‌کرد اما بعد همه چیز تمام شد.»

شاه میوه با اشاره به واژۀ خاتم می‌گوید: «خاتم‌سازی خیلی سختی دارد اما ختم هنر نیست چون تکرار است. خاتم مثل یک صنعت می ماند که تکرار می‌شود اما سختی دارد. البته الان که همه‌اش ماشینی شده و این سختی مربوط به خاتم سازی در قدیم بود که همه اش با دست انجام می‌شد.»

به گزارش ایمنا، اصفهان شهر جهانی صنایع دستی نام گرفته است و در هر کوی و برزنش هنر و هنرمند است که آثار فاخرشان زبانزد دنیای هنر امروز و دیروز شده است. در این میان هنر خاتم سازی یکی از هنرهای شهر نیمۀ جهان است که در دوران صفویه با حمایت شاه عباس به اوج خود رسید و اگرچه روزگاری دراز با سختی بسیار همراه بود و تمام مراحل آن در یک کارگاه انجام می‌شد، امروزه با ورود تکنولوژی تاحد بسیاری از دوران سختی خود فاصله گرفته است؛ اما هنرمندانی که در این رشته هنر می آفرینند و نه کار تجاری صرف، همچنان در کار خود دقیق و چونان نظم هندسه های خاتم فعالیت می کنند و آنان که همچون سایر رشته های هنری به تولید انبوه فکر می کنند چه با وجود تکنولوژی و یا عدم آن قطعا از هنر فاصلۀ بسیار دارند. قطعا هنر خاتم مانند سایر رشته های هنری اصفهان به توجه بیشتر مسئولین نیاز دارد و در این میان ارتباط هرچه بیشتر با دنیای خارج، بازاریابی و تبلیغات صحیح در شناخت و توسعه صنایع دستی در جهان ازجمله خاتم سازی تاثیر بسیار دارد.

گفت‌و گو از: شیرین مستغاثی، سرویس فرهنگ و هنر ایمنا

کد خبر 365638

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.