به گزارش خبرنگار ایمنا، فرهنگدوستان اصفهانی، شنبه شب _هشت دی ماه_ در مرکز آفرینشهای ادبی قلمستان، در کنار نوای موسیقی فواره کوچک میان محفل صمیمی خود، میزبان نوای گرم انس کیشویچ، شاعر کروات بودند. او که به تازگی مجموعهای از اشعارش تحت عنوان «سپیده که سر زد» به فارسی ترجمه و منتشر شده است، پس از گذراندن چند روز در تهران و شیراز، به اصفهان آمد تا علاقمندان به فرهنگ را در این شهر نیز محظوظ از ادبیات دلنشین خود کند.
کتاب «سپیده که سر زد» با ترجمه ابتهاج نوایی و ویراستاری میمنت میرصادقی در ایران به چاپ رسیده است. ترجمه آثار کیشِویچ به فارسی، توسط نوایی، حدود ۱۸ سال تداوم داشته است. او که همراه با انس کیشویچ به ایران آمده بود و مسئولیت ترجمه صحبتهای او را نیز برعهده داشت، پیش از آمدن شاعر کروات به بیان نکاتی پرداخت.
ابتهاج نوایی، دندانپزشک ایرانی مقیم زاگرب، با بیان اینکه مدت ۳۰ سال است که در کرواسی زندگی میکند، در شرح مختصری از خود میگوید: «عضو انجمن مترجمین ادبی کرواسی و همچنین رئیس انجمن دوستی کرواسی و ایران هستم و این خوشبختی را داشتهام که در سال ۱۹۹۵ با کیشویچ و اشعار او آشنا شوم.»
کیشویچ شاعری است که خیلی زود در یوگسلاوی سابق مشهور شد و به سرعت خود را در رسانهها مطرح کرد، چیزی که به عقیده مترجم فارسی آثار او، «آنقدر هم برای کیشویچ اهمیت نداشته، اما سبب شده تا در تمامی محافل بالکان از او دعوت شود تا پای شعرخوانیش بنشینند.»
شباهت شگفتانگیز شاعر کروات و شاعران معاصر ایران
نوایی درباره اشعار این شاعر کروات میگوید: «به عنوان مترجمی که هر شعر انس را بارها و بارها با تامل خوانده، میتوانم بگویم که شباهتهای بسیار شگفتانگیزی میان اشعار او و شاعران معاصر ایران به ویژه اشعار سهراب سپهری و فروغ فرخزاد، وجود دارد.»
او معتقد است که اشعار کیشویچ، «لطافت طبع سهراب سپهری، شجاعت فروغ فرخزاد در بیان تابوها، واقعیتگرایی احمد شاملو و کمگویی هوشنگ ابتهاج» را با خود دارد و ادامه میدهد: "این افتخار بزرگی است برای من که با ترجمه آثار شاعری از اروپا و ارائه آن به زبان فارسی در میهنم ایران، این واقعیت را نشان میدهم که هر واژه میتواند پلی میان مردمان باشد.»
انس کیشویچ معتقد است که «کار ما این نیست که شعر بخوانیم، بلکه باید به رسایی پیام طبیعت پی ببریم،» زیرا به باور او، «تنها شعر اصیل، بزرگ و شکوهمند را خود طبیعت است که میخواند.» از این رو است که به گفته ابتهاج، «انس در یکی از شهرهای ساحلی کرواسی دوستی قدیمی دارد که درخت زیتونی با عمر ۱۵۰۰ سال است و ارتباط او با این درخت، شگفتانگیز است.»
با ادبیات فارسی بزرگ شده ام
هنگامی که موعد صحبتهای انس کیشویچ فرا میرسد، حاضران با اشتیاق فراوان او را تشویق کرده و او نیز، چند کلمهای را شکسته اما به شکلی جالب، فارسی صحبت میکند. کیشویچ ابتدا میگوید: «در اینجا، این احساس را دارم که برای دومین بار زبان گشودهام؛ اولین بار زمانی بود که در کودکی با زبان مادری خود شروع به صحبت کردم و دومین بار، امروز و اینجاست که با زبان مادری شعر، که همان زبان فارسی است، سخن میگویم.»
او از خاطرات کودکیاش میگوید و اضافه میکند: «زمانی که پنج سال بیشتر نداشتم، پدرم اشعار خیام، حافظ و سعدی را برایم میخواند و به همین دلیل میتوانم بگویم که با ادبیات فارسی بزرگ شدهام. اکنون نیز، به واسطه تلاشهای ابتهاج است که اینجا حضور دارم و سرودههای من، به کسانی که در ایران به شعر علاقه دارند، نزدیکتر شده است.»
انس از وقایع حضور چند روزهاش در ایران برای حاضران روایت کرده و در خلال این روایتها، ایرانیان را مردمانی مهماننواز و با فرهنگ توصیف میکند. با هر لبخند او نیز، اصفهانیهای حاضر در سالن تشویقش میکنند و برای او دست میزنند.
بالاخره، کیشویچ به خواندن شعرهایش با زبان کرواتی مشغول میشود و پس از پایان خوانش هر کدام از آنها، ابتهاج برگردان فارسی آن را بیان میکند. انس در آغاز شعری را میخواند که مضمون آن به دوستی و صمیمت تشویق میکند و نشانگر صلحطلبی و لطافت طبع شاعر آن است.
پس از آن، جملهای را از مادرش نقل میکند و میگوید: «زمانی مادرم این جمله را به من گفت و در خاطرم ماند. بعدها در یک جُنگ شعر آن را بیان کردم و همان موقع یادداشت و در سراسر دنیا پخش شد. سرانجام، یک روز آن را در کتابی از سخنان بزرگان، در کنار جملات نیچه و داستایوسکی یافتم و بسیار شگفت زده شدم.» مضمون جمله ذکر شده این است: «فلاکت انسانها زمانی از بین میرود که هر انسان، فلاکت دیگری را فلاکت خودش نیز قلمداد کند.»
انس کیشویچ همچنین شعری را میخواند که ۵۰ سال پیش سروده و توصیفی از وضعیت یوگسلاوی سابق پیش از آغاز جنگ است: «همه، مثلا خوشحال / همه، مثلا آسوده / همه، مثلا خشنود / و تو هم، مثلا خوشحال / زندگی ادامه دارد، مثلا در صلح / پرندهها، مثلا آزادند / آینده، مثلا روشن به سان کف دست»
تقدیم شعر کیشویچ به اصغر فرهادی
آنچه که حاضران در محفل را بسیار سر ذوق میآورد، علی رغم اینکه اکثریت قریب به اتفاق آنان چیزی از زبان کرواتی سر در نمیآورند، شیوه خوانش پر شور کیشویچ است. او که صدای دلنشینی هم دارد، کلمات را گاه با فریاد، گاه آرام و حتی گاهی آمیخته با حزن ادا میکند که تاثیرگذاری آنها بیشتر شود.
کیشویچ همچنین شعری به نام «جدایی نادر از سیمین» را به اصغر فرهادی تقدیم میکند. او میگوید: «ایده این شعر زمانی به سراغم آمد که فیلم را دیدم. در بخشی از آن فیلم، زمانی که پسر به پدر پیر خود کمک میکند، از او میپرسند: این که تو را نمیشناسد، چرا به او کمک میکنی؟ و پسر در جواب میگوید: او مرا نمیشناسد. من که میشناسمش.»
اما پایان بخش شعرخوانیهای انس کیشویچ، سرودهای بود که او آن را «آینه ایرانیان» توصیف کرد: «آدمهایی هستند که از واژهها توانمندترند / از طلا، از نفرت و توانمندتر از قلب خود / آدم خوب پیدا میشود هنوز / آدمهایی تسلیم در برابر خوبی / آدمهایی پایدار در برابر بیداد / اما این آدمها شنیده نمیشوند / نور هم شنیده نمیشود، اما میدرخشد»
به گزارش ایمنا، انس کیشویچ، نویسنده، شاعر و بازیگر کروات، در سال ۱۹۴۷ در یوگسلاوی متولد شد. او نخستین مجموعه اشعار خود را در سال ۱۹۷۴ منتشر کرد و در سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۶ نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. اکنون، مجموعهای از سرودههای کیشویچ به زبان فارسی و در کتابی تحت عنوان «سپیده که سر زد» با ترجمه ابتهاج نوایی دردسترس است.
نظر شما