به گزارش خبرنگار ایمنا، با ورود رسانهها به زندگی بشر امروز، فرصتها و چالشهای بسیاری پیشروی او ایجاد شده که دانستن راه صحیح استفاده از این رسانهها میتواند دنیایی را در مقابل انسان قرار دهد که بهرههای فراوانی را به زندگی او ارزانی کند؛ برای آشنایی بیشتر با اهمیت رسانهها و شبکههای اجتماعی و نیز شناخت شکل صحیح استفاده از آن در زندگی، با محسن حاجی زینالعابدینی، عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شهید بهشتی گفتوگویی داشتهایم که در ذیل میخوانید:
نقش رسانهها در زندگی تا چه میزان است و آیا میتوان آن را حذف کرد؟
ساختار بدن مطابق چیزی است که برای آن طراحی و ایجاد شده یا در طول زمان در فرایند فراگشت بهوجود آمده مانند فرایند اجتماعی شدن، بسیاری از رفتارهای ما بهخاطر این است که اجتماع به ما دیکته کرده و رسانه نیز یکی از آنها است.
رسانهها حتی به ما میگویند کِی بخوابیم و کِی بیدار شویم ، مانند پخش فینال جام جهانی که مردم سراسر دنیا هنگام پخش آن بیدار و بعد از آن میخوابند، یا در زمان پخش برخی از سریالها رفتار ترافیکی شهر تحت تأثیر قرار میگیرد.
اکنون اگر بچهای از رسانه و شبکههای اجتماعی دور بماند، بخشی از سواد اجتماعی و تجربه زیستی را که باید دارا باشد نخواهد داشت و با دیگر همسالان خود امکان مکالمه و ارتباط ندارد؛ بنابراین نمیتوان بهطور رادیکال تمام شبکههای اجتماعی را از زندگی حذف کرد زیرا این رفتار به نوعی بیمارگونه است بلکه در استفاده از آن نیز مانند بسیاری از چیزهای دیگر باید رژیم گرفته و درست استفاده کرد.
نحوه درست استفاده کردن از رسانهها چگونه است؟ آیا وجود آن در زندگی آسیبزا نخواهد بود؟
بارها شنیدهایم که میگویند از رسانهها استفاده نکنید اما من میگویم بسیار از آن استفاده کنید زیرا نباید فرصت طلایی استفاده از رسانه را ازدست داد بلکه میتوان از رسانهها نیز مانند هر چیز دیگری استفاده مفید کرد مثلا اگر کلسیوم بیش از حد به بدن برسد کجی استخوان می گیریم بنابراین استفاده از رسانهها نیز باید همانند استفاده از مواد غذایی باشد که به اندازه نیاز بدن از آن استفاده میکنیم ، اما اگر همان مواد غذایی بیش از اندازه مصرف شود موجب بیماری میشود.
اصلا نیاز نیست که استفاده از رسانهها را ترک کرد چون برای خیلیها این تلفن همراه تبدیل به یک دفتر کار شده، بلکه راه مناسبتری برای استفاده از آن وجود دارد. برای مثال، یک دایره ترسیم کرده و دغدغههای زندگی خود را در آن بنویسید، حتی میتوان آن را خرد کرد. مثلا اگر تفریح شما فوتبال یا موسیقی یا هرچیز دیگری است از آن نام برده و داخل دایره بنویسید. برای هرکدام از آنها حد و وزنی را مشخص کنید تا لازم نباشد بر یکی از آنها اصرار و از دیگری صرف نظر کنید. هرکس اولویتها و سبک زندگی متفاوتی دارد؛ اما میشود با یک فرمول ساده تعیین کرد هرکدام از آنها چه سهمی را در زندگی ایفا کند.
آیا وابستگی شدید بعضی افراد به ابزار ارتباطی و رسانهها را میتوان طبیعی دانست؟
سندرم دسترسی نداشتن به ابزارهای اطلاعاتی و فناوری به یک امر شایع در عصر حاضر تبدیل شده و گاهی به حدی میرسد که باید به دنبال راه درمانی برای آن بود ، بهطور مثال در کشوری مانند کرهجنوبی کلینیکی برای درمان آن وجود دارد یا تستهایی برای سنجش سطح اعتیاد به شبکههای اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد بنابراین توصیه میکنم به همان اندازه که هر فردی از این رسانهها استفاده میکند، وقتی را نیز برای مطالعه اختصاص دهد.
آیا استفاده از رسانهها انسان را بیش از پیش تنها نکرده است؟
یکی از تفاوتهای انسان با سایر حیوانات در این نکته است که او تنها موجودی است که مغز، دو درصد از وزنش را تشکیل میدهد؛ فرضیهای به نام مغز اجتماعی وجود دارد که معتقد است مغز انسان بزرگ شده تا راه تعامل او با دیگران را تسهیل کند و به نوعی نقطه تمایز انسان با دیگران همین مغز اجتماعی بوده که براساس گفتمان و تعامل صورت گرفتهاست. همراه با پیچیدگی جامعه، روابط اجتماعی پیچیدهتری نیز شکل میگیرد بنابراین انسان باید در طی فرایند رشد مغزی، راهحل هایی برای عبور از پیچیدگیهای روابط اجتماعی پیدا کند که در این مرحله نیاز به ارتباط ایجاد میشود.
این مغز اجتماعی، دهکده جهانی را به وجود آوردهاست؛ مک کلوهان شکل گیری دهکده جهانی را در دهه ۶۰ میلادی اینگونه پیشبینی کرده بود که یک اثر اجتماعی شکل خواهد گرفت که همه تحت آن با یکدیگر در ارتباط بوده و حاصل ارتباطاتی است که بدون ایجاد رابطه چهره به چهره برقرارخواهد شد.
از سوی دیگر انسان موجودی است که بدون ارتباط ممکن است خطرهایی او را تهدید کند زیرا در این دنیای شیشهای و شفاف نمیتوانیم موجودی جدای از سایر موجودات باشیم و این امر چیزی است که بشر امروز از آن فراری بود و زندگی او را تحت تأثیر خود قرار داده است. گاهی تنهایی، طردشدگی و اجتماعزدگی است که به دلیلی مانند رفتار فرد، ناتوانی یا بزهکاری، او از اجتماع طرد و تنها میشود. اما نوع دیگر تنهایی خودخواسته بوده و در بسیاری از جوامع رواج دارد؛ این نوع از تنهایی از چاقی و سیگار برای سلامت انسان خطرناکتر است. تعامل با دیگران بسیار برای سلامت افراد مفید است؛ تحقیقات نشان داده که اگر فردی دو ساعت را با گروهی از دوستان خود به تفریح و شادی بگذراند به اندازه یک ساعت ورزش حرفهای انرژی مصرف خواهد کرد.
یکی از مشکلاتی که دنیای رسانهها برای انسان ایجاد میکند، دورن گرا شدن او است، این روند حتی با رسانهای مانند کتاب هم امکان اتفاق افتادن دارد مثلا ممکن است یک فردی که بسیار اهل کتاب است به دوستانش مدام این جمله را بگوید "من به جای اینکه با تو حرف بزنم، میروم و کتاب میخوانم" هر رسانهای که باعث این اتفاق شود را میتوان عاملی برای تنهاتر شدن فرد دانست. تنهایی یک پدیده ذهنی است ، ممکن است فرد با افراد زیادی باشد اما احساس تنها کند و برعکس؛ پس تنهاتر شدن ما در استفاده از رسانهها به نوع رفتار ما در قبال این شبکه های اجتماعی بازمیگردد.
با این توصیف، آیا افراد میتوانند از طریق شبکههای اجتماعی نیز ارتباط پایداری با سایرین تشکیل دهند؟
در دایره روابط پایدار ممکن است یک رابطه چهره به چهره یا مجازی باشد و حتی برخی در رابطه مجازی موفقتر عمل کنند؛ در رابطه ی مجازی بسیاری هستند که از طریق به اشتراک گذاشتن اطلاعات با سایرین ارتباط برقرار کرده و شخصیت و اعتماد به نفس به دست آورده اند.
یکی از دلایل عمده خجالت، نداشتن اعتماد به نفس است که این امر از نداشتن دانش یا ضعف کلامی ناشی میشود؛ چون فرد اطلاعات مناسب نداشته و نمیتواند آنها را بهصورت منسجم در ذهن خود دستهبندی کند.
آدمهایی که خجالتی بوده و مدیریت بدن درستی ندارند گاهی در مدیریت شبکه در ارتباط با دیگران فوقالعاده خوب عمل میکند؛ من خانوادههایی را میشناسم که ارتباط رودررو برای آنها بسیار مشکل است اما از طریق پیام فرستادن باهم در ارتباط بوده و از این سبک زندگی بسیار هم شاد هستند. بنابراین افراد میتوانند برای چنین ارتباطاتی دانش و مطالعه مناسب را کسب کنند تا با دیگران درست و بدون عقدهها و گرفتاریها ارتباط برقرار کرده و اعتماد به نفس خود را بالا ببرند.
چه توصیهای به خانوادهها میتوان کرد که با ورود رسانهها دچار این تنهایی نشوند؟
در خانههایی که افراد در آن با یکدیگر در چهارچوب احترام حرف میزنند، توانایی یادگیری و عملکردی فرزندان بیشتر است ، در خانههایی که بیش از ۱۰۰ کتاب وجود دارد بچهها توانایی یادگیری بالایی دارند، حتی همین تورق کردن کتابها باعث میشود دایره لغات و معلومات آنان بیشتر شود و از تنهایی انسانی جلوگیری میکند.
یکی از سنتهای غرب کافه نشینی است که ما به همین نحو در ایران قهوه خانهها یا شب نشینی و تعاملات خانوادگی را داشتیم؛ در اروپا این رفتار اجتماعی را هنوز هم حفظ کردهاند وقتی که در خیابانهایشان قدم بزنی، آدمها نشسته و با یکدیگر صحبت میکنند؛ این صحبت کردن رودررو در رفتار، آموزش و آرامش آنها تاثیرگذار است. خانوادهها در گذشته هفتهای چند بار به خانه یکدیگر میرفتند و میتوان آن را برای رهایی از تنهایی احیا کرد.
داشتن سواد رسانهای تا چه میزان در مقابله با آسیبهای شبکههای اجتماعی موثر است؟
اگر غذا به بدن انسان به اندازه کافی نرسد یا اگر غذای نامناسب به بدن برسد، بدن انسان دچار فقر سلولی میشود. اطلاعات نیز به همین شکل است، هرچه حجم اطلاعات افزایش یابد، با اینکه جامعیت بالایی دارد اما مانعیت کمتری داشته و اطلاعات آلوده و پالوده با یکدیگر آمیخته میشوند. اکنون در موقعیتی هستیم که اطلاعات آلوده بسیاری در رسانهها موجود بوده و بسیاری از اطلاعاتی که میخوانیم ، توهم آگاهی است. در فرایند سواد رسانهای اطلاعات را باید ارزیابی کرده، اطلاعات آلوده را از پالوده تشخیص داد و معلوماتی که نیازی از ما را پاسخ نمیدهند، کنار گذاشت. در عصری که مطالعهها انگشتی بوده و انسانهایی با عنوان "انگشت مغز" پدید آمدهاند نشانه ای از مطالعه هدفدار و به قصد دانایی و آگاهی و تأثیر بر رفتار وجود ندارد، درحالی که دانش، از مطالعه دقیق، جهتدار و ایمن به دست میآید.
گفتوگو از: علی یگانه نسب، خبرنگار اجتماعی ایمنا
نظر شما