به گزارش خبرنگار ایمنا، از آنجا که شخصیت اجتماعی مردم یک جامعه در گرو فرهنگ عمومی آن است و هدف، کیفیت و مسیر حرکت به طرف تعالی، یا زوال و عقب افتادگی جامعه به فرهنگ عمومی جامعه بستگی دارد، این موضوع سبب شده تا شورای فرهنگ عمومی ۱۴ آبان برابر با تصویب آیین نامه شورای فرهنگ عمومی را به نام "روز فرهنگ عمومی" نامگذاری کند.
به منظور بزرگداشت ۱۴ آبانماه «روز فرهنگ عمومی» و یادآوری این مفهوم اثرگذار اجتماعی به عنوان عامل مهمی در بهبود روابط انسانی افراد یک جامعه، با «مرتضی رشیدی» معاون اجتماعی سازمان فرهنگی، اجتماعی شهرداری اصفهان در خصوص بررسی ابعاد فرهنگ عمومی، نقشها و عوامل مؤثر بر آن و راههای ارتقاء فرهنگ عمومی به گفت و گو نشستیم؛
لطفاً تعریفی از فرهنگ عمومی ارائه دهید؟
فرهنگ عمومی دارای دو جهت «عینی» و «اعتباری» است که باید هر دو را مدنظر داشت.
تعبیری از مقام معظم رهبری، این دو بُعد فرهنگ عمومی را به شکلی شیوا تبیین کرده است؛ از نظر رهبر انقلاب فرهنگ عمومی دو بخش دارد: یک بخش آن ظاهری و بارز مثل: شکل لباس و شکل معماری است که تأثیر خاصی بر روی ذهن، خلق و خو، منش و تربیت افراد دارد و بخش دیگر مربوط به امور نامحسوس مثل اخلاقیات فردی و اجتماعی مردم، وقتشناسی، وجدان کاری، مهمان دوستی و احترام به بزرگترها است.
فرهنگ عمومی حوزهای از نظام فرهنگی جامعه است که پشتوانه آن اجبار قانونی و رسمی نیست، بلکه تداوم آن در گرو اجبار اجتماعی اعمال شده از سوی آحاد جامعه و تشکلها و سازمانهای غیردولتی (غیررسمی) است.
برخلاف حوزه فرهنگ رسمی که در نهایت، اجبار فیزیکی از آن حمایت میکند، حوزه فرهنگ عمومی عمدتاً بر پذیرش و اقناع استوار است و به عبارت دیگر مفهوم فرهنگ عمومی در کنش متقابل مردم و دولت مفهوم پیدا میکند.
فرهنگ عمومی مؤلفههایی از فرهنگ است که تأثیرات آن عام و فراگیر بوده و عامه مردم در کیفیت آن نقش دارند و از شیوه رفتارهای عمومی مردم یا عرف و عادات و رسوم و زبان ساخته میشود و یا تأثیر مشهود میپذیرد و عموم جنبهها و عرصهها و زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده و عموم مردم نسبت به آنها حساسیت و شناخت دارند.
فرهنگ عمومی، سازندگان و عاملان خاص خودش را دارد که بر بخشی از آنها دولت نظارت میکند، البته نزدیک شدن به فرهنگ عمومی و اصلاح آن از طریق بخشنامه میسر نیست.
فرهنگ عمومی مانند کل نظام فرهنگی، در چهار وجه درونی، روانی، نمادین و نهادی ظاهر میشود؛ از این رو میتوان رگههای فرهنگ عمومی را در همه این جلوهها یافت.
فرهنگ عمومی، در کنار فرهنگ رسمی، در همه حوزههای زندگی اجتماعی، خانواده، حکومت، اقتصاد و آموزش و پرورش و نظایر این حضور دارد، در نتیجه نمیتوان آن را به حوزه مشخصی محدود ساخت.
آموزش در نظام و ارتقاء فرهنگ عمومی چه نقشی دارد؟
فرهنگ دستاورد انسان است و توسعه انسانی که از ارکان توسعه همه جانبه و پایدار است، همانا توسعه فرهنگ به شمار میرود؛ لذا توسعه و ارتقاء فرهنگ و شکلگیری انسانی فرهنگی جز با تعلیم و آموزش میسّر و ممکن نخواهد بود.
مراکز آموزشی و نهادهای آموزشی، مهمترین گذرگاه انتقال فرهنگ از نسلی به نسلی دیگر هستند، یعنی جریان فرهنگپذیری و جامعهپذیری از طریق مراکز و نهادهای آموزشی انجام میپذیرد.
همچنین مراکز آموزشی و نهادهای آموزش محور میتوانند با ارتقاء و پرورش حوزههای شناختی، ارزشی، و گرایشی انسانها موجبات رشد فرهنگ و نظامهای درونی فرهنگ را میسّر میسازند، از این رو توسعه فرهنگ عمومی، ارتباطی تام و دو سویه با آموزش و نظامهای آموزشی دارد.
چنانچه نظام آموزشی چه در مدارس و چه در سطح جامعه برای تمام افراد در تمامی ردههای سنی به روز بوده و از انسجام و برنامهریزی مناسب در حوزه محتوای آموزشی و شکل صحیح برخوردار باشد، طبیعتاً میتواند این وظیفه مهم را به درستی انجام دهد.
هر اندازه که این نقش به فراموشی و غفلت سپرده شود یا نظام آموزشی یک جامعه از انسجام و برنامهریزی لازم برای تأمین این هدف برنیاید، به همان میزان منجر به خسارت فرهنگی خواهد شد.
باتوجه به فعالیتهای اداره توسعه فرهنگ شهروندی در اصفهان، سطح فرهنگ شهروندان تا چه اندازه ارتقاء یافته است؟
آنچه که بر اساس برنامههای پژوهشی برآورد میشود، قطعا در کوتاه مدت تبلیغات شهری در تغییر الگوی رفتاری شهروندان تاثیر گذار است.
به عنوان مثال با توجه به سرد بودن هوا و اطلاع رسانی اداره شهروندی نسبت به ایمنسازی دودکش و بخاری منازل یا محلهای کسب، رعایت این موارد ایمنی از سوی شهروندان پُررنگتر شده است؛ یا وقتی در بخش تفکیک پسماند تبلیغات شهری انجام میشود، به وضوح تغییر رفتار محسوسی در شهروندان مشاهده میکنیم و این نشان می دهد که علیرغم دغدغههای فراوانی که مردم دارند، یک اطلاع رسانی میتواند مردم را در جهت رعایت آنچه خود را پایبند آن میدانند، بیشتر مصمم کند، اما تغییر رفتار در بلند مدت نیازمند یک همافزایی بین نهادی بوده که شهرداری یکی از آنها است.
نهادها و ارگان های مختلفی که در شهر وجود دارند و مشخصا درحوزه فرهنگ و رفتارهای اجتماعی دخیل هستند، باید دیدگاهی همسو و هدفگذاری ثابتی داشته باشند و با یک هدفگذاری سازماندهی شده حرکت کنند تا نتایج مطلوب حاصل شود.
برای تقویت فرهنگ شهروندی چه برنامههایی در نظر دارید؟
آنچه مهم بوده و باید بین شهروندان مورد توجه قرار گیرد، این است که تمام شهروندان که مسئولان شهر نیز بخشی از آن به شمار میروند، خود را در حوزههای مختلف به خصوص مباحث فرهنگ شهروندی مسئول بدانند.
در واقع وقتی هر فرد، خود را مسئول اتفاقهایی که در شهر می افتد، بداند، الگوی رفتاری متناسبتری خواهد داشت و رفتار و حس مسئولیتپذیری خود را متناسب با یک شهر ایدهآل تنظیم و برنامهریزی خواهد کرد.
معتقدم وقتی یاد بگیرم زباله ای را که در مقابل خود دیدیم از روی زمین برداشته و به سطل زباله بیندازیم، بی شک زباله ای بر روی زمین نخواهد ماند؛ این تغییر رفتار زمانی اتفاق میافتد که هر کدام از ما به عنوان یک شهروند در برابر اتفاقها، رویدادها و کنشهای اجتماعی بیتفاوت نباشیم.
بیشک با کمک مردم و مسئولیتپذیری بیشتر آنها در شهر به سمت شهری آبادتر و مسئولیت پذیر تر حرکت خواهیم کرد.
تمام برنامههای معاونت اجتماعی شهرداری اصفهان تمرکز بر ارتقاء فرهنگ شهروندی داشته و تلاش میکند برنامههایی برای زیستپذیرتر شدن شهر که تمام بخش های مختلف شهرداری را در بر میگیرد، داشته باشد. تلاش می کنیم شهروندانی داشته باشیم که هر چه بیشتر در برابر کنشهای مختلف شهر، مسئولیت پذیر باشند.
به اعتقاد من "زیستپذیری" شهر تکلیفی بر عهده شهرداری و "مسئولیتپذیری" تکلیفی بر عهده شهروندان است چرا که در نهایت حاصل این زیستپذیری و مسئولیتپذیری میتواند بسترساز شهری عالی و عاری از هر گونه معضل و مشکل اجتماعی باشد.
ارتقاء فرهنگ شهروندان با انجام چه روشهایی بیشتر تاثیرگذار بوده است؟
بیشک تدارک دیده شدن محتوای آموزشی مناسب و بسترسازی جهت ارائه این محتوای آموزشی متناسب با جنس مخاطب مد نظر، تاثیر به سزایی در موضوع فرهنگسازی خواهد داشت.
بنا بر تجربه من و سایر همکارانم در مجموعه معاونت اجتماعی شهرداری اصفهان، در هر یک از موضوعات رفتاری و مرتبط با شهروندان اگر نیاز به کار فرهنگی و ارتقاء فرهنگی وجود داشته باشد، ارائه آموزشهای مثمر ثمر در قالبهای متنوع همچون تبلیغات شهری، اجرای ویژه برنامههای آموزشی، تدارک دورههای آموزشی و... میتواند تاثیرگذار باشد.
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که هر چه قدر این محتوای آموزشی در قالبهای جدیدتر و متنوعتر به صورت غیرمستقیم در ذهن مخاطب القاء شود، بیشک ماندگاری بیشتری نیز خواهد داشت. هر چه قدر این آموزشها در سنین پایینتر در اختیار افراد قرار گیرد، تأثیرگذاری به مراتب بالاتری خواهد داشت.
تجربه به ما ثابت کرده در هر کدام از موضوعات شهری که ارتقاء فرهنگی و ارائه محتواهای آموزشی را برای رده سنی کودک و نوجوان عملیاتی کردهایم، نتایج بهتر و راندمان کاری بالاتری را شاهد بودهایم.
نقش رسانههای گروهی، خانواده یا نظام آموزشی در فرهنگسازی را چگونه ارزیابی میکنید؟
رابطه متقابل فرهنگ و رسانه ریشه در تاریخ بشر دارد به گونهای که میتوان گفت: فرهنگ و رسانه دو همزاد بشر و از مقتضیات زندگی اجتماعی انسان بوده و هست.
درطول تاریخ انسان برای انتقال پیام خود، رسانهها را به کارگرفته و فرهنگ خود را نیز با آن گسترش داده است و برای ارتباط با همنوعان خود از زبان که دستگاه پیچیده ارتباطی است، کمک میگیرد و این زبان خود را در اشکال مختلفی نشان میدهد.
زبان و دستگاههای ارتباطی یا همان رسانه، در بستر فرهنگ تجلی پیدا میکند، به عبارتی این فرهنگ است که زمینه اصلی ارتباط را فراهم می کند.
فرهنگ و رسانه در ارتباطی متقابل، ترکیبی به نام انسان اجتماعی را شکل میدهندکه به کنش ارتباطی با دیگران میپردازد.
انقلاب ارتباطات دردنیای جدید، مولدتحولات فرهنگی نیزبوده و رسانه به همراه خود، فرهنگ جدیدی را تولید کرده است؛ این فرهنگ خاص، پویا، تداومی وکاملاجدید بوده و باعث همگرایی فرهنگی شده است.
در مجموع میتوان گفت که رسانه با توجه به همهگیربودن و ضریبنفوذی که در سطح جامعه دارد، در حساسسازی شهروندان نسبت به یک موضوع، اصلاح یک رفتار و افزایش فرهنگ عمومی و شهروندی در موضوعات مختلف تأثیرگذار خواهد بود.
در خصوص نقش خانواده باید گفت که کوچکی نهاد خانواده، نشانة کم اثر بودن آن در ساختن فرهنگ آینده فرزند نیست بلکه بالعکس، بزرگترین تأثیر در پیریزی فرهنگ، آداب، رسوم، اعتقادات، ارزشها، هنجارها و ناهنجاریهای بعدی فرد را باید در این چهار دیواری جست وجو کرد.
آموزش و فرهنگ سازی نیز دو مؤلفه مهمی هستند که در محیط خانواده تا حد زیادی شکل میگیرد، اگر مدیران شهری با اجرای برنامههای آموزش محور خود قادر باشند آموزشها و محتواهای آموزشی مناسبی را در اختیار والدین قرار دهند، قطعاً از این راه امکان فرهنگسازی و بهبود و ارتقاء فرهنگی برای والدین و فرزندان میسر خواهد شد.
تقویت فرهنگ عمومی به چه عوامل و ابزاری نیازمند است؟
این سؤال را میتوان جمعبندی سؤالات قبلی دانست؛ اگر تقویت فرهنگی و به نوعی فرهنگسازی را از سنین کوچکی آغاز کنیم، محتوای آموزش مناسب برای آن تدارک ببینیم، برنامههای عملیاتی مستمر و ادامهدار و نه به صورت دفعی و مقطعی برای انتقال آن محتوای آموزشی انتخاب کنیم و در این راه از تمامی ارکان موجود همچون رسانه، خانواده، نظام آموزشی و امکانات و بسترهای شهری بهره ببریم، بیشک در این راه موفق خواهیم بود.
به عنوان یک نکته ضروری باید گفت که تشکلها و سازمانهای مردم نهاد در ارتقاء سطح فرهنگ عمومی نقش بسزایی را ایفا میکنند.
در خصوص نقش سمنها و تشکلها باید تاکید کنم که سمنها نقش کاتالیزور (تسهیلکننده) را در جامعه ایفا و به عنوان رابط، شکاف میان دولت و مردم را پُر میکنند.
در این راستا باید با تقویت سازمانهای مردم نهاد، مشکلهای فرهنگ رفع شوند؛ این تشکلها به دلیل اینکه وابستگی خاصی به جبهههای سیاسی و دولت ندارند، میتوانند به راحتی با مردم ارتباط برقرار کنند و در گسترش فرهنگ قابل قبول و پذیرفتهشده و همچنین در مسیر کاهش آسیب های فرهنگی بکوشند.
یکی از اقدامهای پسندیدهای که از دیرباز در ایران مرسوم بوده، موضوع ایجاد تعاونیها و سازمانهای مردم نهاد است که باید از این تشکلها در راستای تقویت بخشهای گوناگون جامعه به ویژه فرهنگ عمومی و مهار معضلهای فرهنگی استفاده کرد.
گفت و گو از: راضیه کشاورز- خبرنگار سرویس شهر خبرگزاری ایمنا
نظر شما