به گزارش خبرنگار ایمنا، سرزمینی که حاکمانش ادعای سوسیالیسم و بهشت طبقه کارگر را دارد، اما همانطور که در کتاب رهبر عزیز نقل شده: «کره شمالی و رهبرانش به شدت از اینکه دنیای بیرون در مورد آنها اطلاعات داشته باشد بیزار است و دست به هر کاری میزند تا مانع این اتفاق شود.» کیم جونگ ایل، دومین رهبر کره شمالی، میگوید: «ما باید کشورمان را در مه غلیظی نگه داریم تا دشمنان چیزی در موردمان نفهمند.» از این رو رازآلود بودن این کشور، کنجکاویها را به خود جلب میکند. یکی از راههای آشکار شدن بخشهای زندگی در این کشور، شنیدن روایتهای مردم کره شمالی است که از کشورشان گریختهاند. روایتهایی بس شوکه کننده...
تنها چیزی که من یاد گرفتم این بود که برای بقای خودم باید دیگران رو شکار کنم. (کتاب فرار از اردوگاه ۱۴ – صفحه ۲۱۰)
شوکه کننده بود؟ این تنها بخش کوچکی از تجربه زیسته شین دو هیوک (신동혁)Shin Dong-hyuk است. کسی که در اردوگاه کار اجباری در کره شمالی به دنیا آمده و تا این لحظه تنها کسی بوده است که موفق به فرار از این اردوگاه و کشور شده است. در جایی دیگر از این کتاب میخوانیم که آزادی در ذهن شین، کلمهای مترادف با گوشت بریان بوده است.
چرا ما ملتی فقیر بودیم؟ اگر رهبر کبیرمان بزرگ بود، چرا مردمش از گرسنگی میمردند؟ اصلاحات چینیها را خوشبخت کرد، چرا حزب ما به تغییری در سیاستهایش نمیاندیشد؟ از اینکه این سوالها مثل چشمه در ذهنم میجوشیدند متنفر بودم. وقتی فکر میکردم از شر یکیشان خلاص شدهام، سر و کله یکی دیگر پیدا میشد. هیچ وقتِ دیگری در عمرم اینقدر سؤال برای پرسیدن از خودم، حزب و رهبر عزیز در ذهن نداشتم. (کتاب رهبر عزیز – صفحه ۲۹)
در اوایل دهه ۱۹۸۰، دولت کره شمالی اعلام کرد که حضور شهروندان معلول در پیونگ یانگ زیبایی شهر را خراب میکند و همه آنان را به روستاها تبعید کرد. (کتاب رهبر عزیز – صفحه ۷۰)
و این یکی، روایتی از زبان یکی از ماموران عالیرتبه ضداطلاعاتی جنگ جین سونگ Jang Jin-sung 장진성)) است که زمانی در در بالاترین سطوح قدرت رژیم کره شمالی فعالیت کرده و از رازهای پشت پرده این کشور آگاهی دارد.
طی سالیان گذشته، کتابهایی از تجربه زیسته و روایتهای پناهجویان از کره شمالی به چاپ رسیده و در سراسر دنیا به زبانهای مختلف ترجمه شده است. ایران نیز از این قائده مستثنی نیست و برخی از این کتابها در داخل به فارسی ترجمه شدهاند. «مسعود یوسف حصیرچین» یکی از این مترجمان است که ترجمه کتابهای «فرار از اردوگاه ١٤» و «رهبر عزیز» از آثار اوست. خبرنگار ایمنا درباره این دو کتاب و ترجمههای آتی، گفتوگویی با مسعود یوسف حصیرچین داشته است که در ادامه میخوانیم:
چرا «فرار از اردوگاه ١٤» و «رهبر عزیز» برای ترجمه انتخاب شدند؟
درواقع من کمی شناخت قبلی نسبت به کره شمالی داشتم اما نه تا این حد، اما پیگیر اخبار وضعیتهای این چنینی بودم. اینطور شد که با شخصیت اصلی فرار از اردوگاه ١٤ آشنا شدم. در یکی از سایتها داستانی درباره این فرد خواندم و برایم عجیب بود که نه تنها چنین شرایطی برای او وجود داشته بلکه تعداد بسیاری از انسانها در چنین شرایطی در اردوگاهها نگهداری میشوند و هیچ اتفاقی هم نمیافتاد، یعنی نه کسی هست که کاری برایشان انجام دهد و نه خودشان میتوانند به وضعیت خودشان کمک کنند. به خاطر همین این ماجرا برای من جالب شد. پس از تحقیق درباره شین دو هیوک و خواندن اخبار مرتبط با او، از طریق سیانان از ترجمه این کتاب در کره جنوبی مطلع شدم و آنجا بود که پی بردم چنین کتابی وجود دارد. پس از تهیه و خواندن کتاب، به نظرم آمد که این کتاب باید ترجمه شود چراکه میتواند شناخت بیشتر و بهتری از کره شمالی به ما بدهد.
زمان چاپ فرار از اردوگاه ١٤، کتابهایی که درباره کره شمالی وجود داشتند بسیار کم بود و میتوان گفت تنها کتابی که از کره شمالی در بازار ایران شناخته شده بود، آکواریومهای پیونگ یانگ با ترجمه بسیار خوب از بیژن اشتری بود که متخصص این سبک کتابها است. اما تفاوتی که این کتاب با کتاب رهبر عزیز دارد، این است که اکواریومهای پیونگ یانگ درباره شخصی است که در کره شمالی به دنیا آمده و تنها ۱۰ سال در یکی از اردوگاههای کار اجباری زندگی کرده و وضعیتش چندان وحشتناک نبوده است. بنابراین فرار از اردوگاه ١٤ را ترجمه کردم زیرا داستان آن متفاوت و بسیار بدتر بود؛ داستان کسی که در اردوگاه کار اجباری به دنیا آمده و شرایط بسیار بدتری را داشته است. شخصیت اصلی داستان شین دوهیوک، کسی است که در پایینترین طبقهی جامعه است؛ آن هم در جامعهای که ادعای جامعه بدون طبقه سوسیالیستی را دارد اما در واقع جامعهای بسیار طبقاتی است که شین از پایینترین طبقهی آن است.
در کتاب رهبر عزیز شرایط تقریباً برعکس این است. در هرم طبقاتی جامعه کره شمالی، خاندان کیم و رهبر کیم در اوج هستند و شاید چند سطح پایینتر آقای جانگ قرار داشته که شخصیت اصلی کتاب رهبرعزیز است. من به این فکر کردم حالا که با ترجمه فرار از اردوگاه ١٤ پایینترین طبقه را به تصویر کشیدهام، با ترجمه رهبر عزیز تلاش کردم آن سوی واقعیت زندگی افرادی که افرادی که در بالاترین سطح -طبق تعریف از جامعه کره شمالی البته- قراردارند را نیز به تصویر بکشم؛ اینکه چرا شخصی در این موقعیت ایمانش نسبت به کره شمالی و رهبر خود متزلزل میشود و فرار میکند؛ باور من بر این بود که کنار هم گذاشتن این دو روایت در کنار هم باید جالب باشد.
آیا قصد ترجمه کتابهای دیگیری در این دست مانند پارک یئون-می فعال حقوق بشر در زمینه مردم کره شمالی را دارید؟
کتاب In Orther to Live از پارک یئون می 박연미)Park Yeon-mi) را مطالعه نکردم و اطلاعی از محتوای کتاب ندارم. کتاب را باید بخوانم. اگر به نظرم مطلب تازهای داشت، در کنار کتابهای دیگری که در لیست برنامههای آتی برای ترجمه در دست دارم، حتماً قرار خواهم داد. اگر نداشت به نظرم بهتر است سراغ کتاب دیگری برم که حرف تازهای را ارائه دهد، چه درباره کره شمالی و چه درباره هرجای دیگری از دنیا. مثال میزنم؛ با ترجمه فرار از اردوگاه ١٤ و رهبر عزیز، هم رأس هرم را نشان دادم و هم انتهای هرم را. بیشتر قصد ترجمه کتاب معروف دیگری را از کره شمالی داشتم که متفاوت از دو کتاب قبلی بود و زاویه دید جدیدی داشته باشد، اما خب زودتر ترجمه شد. آن کتاب درباره مردم عادی در جامعه کره شمالی بود.
کتابهای تازهتری برای ترجمه در دست دارید؟
در حال حاضر با همکاری یک نفر دیگر، به ترجمه یک نمایشنامه مشغول هستیم که کار رو به اتمام است. بعد از آن آثاری را برای ترجمه مد نظر دارم. یکی از کارهایی که در حال حاضر در دست انتشار است مربوط به کره است. یک کتاب دیگر هم هست که البته این بار درباره کره شمالی نیست اما فضای مشابهی را دارد که البته ترجمه شده و برای چاپ در دست ناشر است و امیدوارم که تا پایان امسال به بازار بیاید. کتاب مربوط به زمان جنگ ایران و عراق است و شخصیت اصلی یک دانشجوی عراقی است که به خاطر مسخره کردن صدام به زندان افتاده است. کتاب مربوط به فضای دیکتاتوری صدام و مسائلی از این دست است.
نظر شما