به گزارش ایمنا، شعیبی در فیلم «دارکوب» به سراغ موضوع داغ، جذاب و پرکششی چون اعتیاد رفته است. ازآنجاکه اعتیاد مقولهای ملموس و دغدغهی بخش قابلتوجهی از جامعهی کشور است، ظرفیت مناسبی را برای روایت قصه در گونههای مختلف سینمایی مهیا میسازد.
«دارکوب» با ورود آنی به زندگی فلاکتبار، تلخ و سیاه معتادان، مخاطب را خیلی سریع درگیر قصهی خود میکند. انتخاب لوکیشین و فضاسازیهای خوب و مستند گونه، چهرهپردازی مناسب و پرداختن به موضوع اعتیاد زنان، در کنار بازی خوب بازیگران بهویژه سارا بهرامی و شادی کرم رودی ازجمله عوامل جذاب شدن «دارکوب» در ۲۰ دقیقهی ابتدای فیلم است.
آنچه شعیبی در آغاز فیلم خود گرد هم آورده تا مخاطب را به تماشای فیلم ترغیب کند، دیری نمیپاید و پس از گذشت نزدیک به ۳۰ دقیقه از زمان فیلم، نتیجهای معکوس میدهد و از آنجا به بعد روندی کسلکننده و حتی عذابآور به خود میگیرد.
آزاردهنده بودن نیمی از فیلم، با دیالوگهای بیمحتوا و پرسه زدن در لوکیشین ها و فضاسازیها شکل میگیرد. این اتفاق به نحوی در فیلم رخ میدهد که احساس میکنیم، دست کارگردان برای شاخ و برگ دادن و ایجاد افتوخیزهای منطقی و مرتبط با قصه، خالی بوده و او برای تأثیرگذاری پایان داستان، تنها سعی کرده تا این فضای میان ۳۰ دقیقهی آغاز فیلم تا ۱۰ دقیقهی پایانی را پر کند!
هدر رفتن موضوع پرکششی مانند اعتیاد زنان، کمآوردن قصه در مقابل زمان ۹۰ دقیقهای فیلم، همچنین فضا و زمانی که به سارا بهرامی برای ایفاگری نقشش دادهشده، احتمالاتی را به ذهن متبادر میسازد:
طرح اولیهی قصه بهصورت جدی وارد فرآیندِ نگارش فیلمنامه نشده است. این موضوع ازآنجا سرچشمه میگیرد که ایدهی فیلم دنیای وسیعی از ریزهکاریها و اتفاقات را شامل میشود، اما فیلمنامه بر مواردی تکیه دارد و به جلو میرود، که هم قابل پیشبینی هستند و هم از پیچیدگی خاصی سود نمیبرند.
در طول فیلم شاهد آن هستیم که بازی درخشان سارا بهرامی، سوار بر قصهی فیلم است. در اینجا میتوان گفت که قصهی فیلم نهتنها در مقابل زمان خود، که در برابر کاراکتر داستان هم کم میآورد. درخشش یک بازیگر اگرچه که میتواند کل فیلم را تحت تأثیر قرار دهد و بهرامی نشان داده که توانایی آن را دارد، اما در «دارکوب» نامتوازن بودن قدرت فیلمنامه در مقابل بازی سارا بهرامی به سمتی میرود، که انگار «دارکوب» بیشتر بستری برای درخشش بهرامی است.
در ادامهی مورد دوم نکتهی دیگری که باید گفت این که بیننده پس از دیدن «دارکوب»، بیشتر سارا بهرامی و بازی درخشانش را به یاد میآورد نه قصهی فیلم را!
سالهاست که دغدغه و نیاز اصلی هنرهای نمایشی کشور بهویژه در مدیوم سینما و تلویزیون، کمبود قصه و فیلمنامه های خوب عنوان میشود و هرچه که بهپیش میرویم بیشتر این کاستی را حس میکنیم. در حال حاضر بازیگران، کارگردانان، آهنگسازان و دیگر عوامل فیلمسازی کشور به استانداردهای خوبی در این حرفه رسیدهاند و شاهد درخشش آنها در آزمونهای بینالمللی نیز هستیم. اما آنچه در میان همین درخششها بیشتر به چشم میآید، فقر و کمبود در نگارش قصه و فیلمنامه است. این ضعف موجب میشود تا قدرت کارگردان، بازیگر، طراح صحنه و ... بازهم در سایهی این خلأ مهم قرار گیرند.
نظر شما