به گزارش خبرنگار ایمنا، نوشتن یک برنامه برای رشد اقتصاد و مشاغل در شهر نیازمند درک پویایی های نهفته و گرایش هایی است که اقتصاد منطقه و شهر را به پیش میراند.
در حال حاضر، اقتصاد جهانی تحت تاثیر یک تحول اساسی قرار دارد. تغییرات اخیر بحرانهای مالی و مسکن، تغییرات گسترده در بخش تولید، و اهمیت فزاینده پایداری محیط زیست و محدودیت منابع، یک انحراف موقت از روندهای گذشته نیستند که پس از آن همه چیز به حالت «عادی» بازگردد بلکه، جامعه ما در حال عبور به سمت یک دوره فناوری- محور در حرکت است که تغییرات حاصل از آن تدریجی و خطی نیست، بلکه این یک نتیجه تجدید ساختار در فعالیت اقتصاد جهانی است.
با گذشت یک دهه از هزاره سوم میلادی، ویژگیهای اساسی خاصی از موفقیت پایدار در اقتصادهای توسعه یافته روشن شده است. مهمترین آنها دانش، پویا بودن، و دسترسی و کارایی در سطح جهانی است.
بازار جهانی به سمت خدمات و کالاهای دانشبنیان میل میکند. امروزه چیزی در حدود ۷۵ درصد از آنچه بار رشد در اقتصادهای توسعه یافته را به دوش میکشد مربوط به همین خدمات دانشبنیان است. نوآوریهای دانش بنیان حالا به سلولهای بنیادین و بخشهای کاملا جدید و در حال شکوفایی بدل شدهاند. کلان داده ها –Big Data- دادههایی با حجم و انواع بسیار زیاد که قابل فراوری با ابزارهای نرمافزاری دیتابیسهای معمول نیست، موتور اصلی نوآوری است که به یک گرایش عمده بدل شده است و سالانه تا ۴۰ درصد بر میزان دادههای تولیدی در صنعت افزوده میشود.
در این میان نقش کلانشهرها غیر قابل انکار است. مناطق شهری واحدهای اولیه اقتصادی هستند که در اقتصاد جهانی رقابت می کنند. داراییهای اقتصادی کشورها در مناطق شهری متمرکز شده است، که نقش فراتر از تناسبی را در ایجاد ارزش اقتصادی ایفا میکنند. نزدیکی جغرافیایی داراییها و عاملان مهم اقتصادی، بهرهوری گروهی و فردی خود را با کاهش هزینههای مبادله و افزایش تعاملات، افزایش میدهد و این خود باعث نوآوری میشود. افراد و شرکتهای ماهر در مناطق شهری نسبت به همتایان خود در خارج از منطقه آنها، بهرهوری و تولیدات بیشتری دارند. به همین دلایل، مناطق شهری در حال تبدیل شدن به هستههای اولیه رقابت در اقتصاد جهانی میشوند.
اقتصادهای منطقهای خاص، پیچیده و پویا هستند. هر منطقه شهری ترکیب خاصی از داراییها دارد، و آن داراییها به نحوی بر هم کنش دارند که برای آن محل منحصر بهفرد هستند و برای عملکرد اقتصادی حیاتی هستند. در نتیجه، مناطق به طور فزایندهای متمایز و خاص میشوند.
مسیرهای رشد اقتصاد منطقهای متفاوت هستند. مناطقی با عملکرد بالا تمایل خواهند داشت که زودتر از رقبای خود پیشی بگیرند و مناطق عقبمانده به عقب رانده میشوند. تغییرات کوچک در مسیر میتواند باعث تغییر بزرگی در این شکاف شود.
■ شهرها، حومهها، و محلهها
از آنجا که بازارها در جغرافیای متفاوت کار میکنند، برنامهریزی رشد اقتصادی اول از همه به تمرکز بر اقتصاد و سپس به جغرافیا نیاز دارد. برنامهریزی خوب باید مرزهای فعالیت اقتصادی را نشان دهد، نه مرزهای سیاسی که شهرها، حومهها، یا حتی ایالتها را از هم جدا میکند. در حالی که تمامی مناطق شهری به طور کلی زمینه جغرافیایی برای همکاری اقتصادی دارد، برای برنامهریزی کردن باید با دقت محلهها، شهرها، و حومههایی که کل منطقه را تشکیل میدهند را در نظر گرفت. دو نکته بسیار مهم را هم باید مورد توجه قرار داد: ۱. همه محلهها، شهرها، و حومهها داراییهای مهمی دارند که گسترش آن روی افزایش بهرهوری و رشد اقتصادی تاثیر دارد. ۲. سرنوشت اقتصادی همه محلهها، شهرها، حومهها، و مناطق شهری به صورت جدا نشدنی با هم پیوند دارد.
رشد اقتصادی شهرها و حومههای آنها بسیار به هم مرتبط هستند، زیرا این مکانها عمدتا بخشهایی از همان اقتصاد هستند. آنها بازار کار و مسکن، روابط تجارتی شرکت با شرکت و زنجیرههای عرضه، الگوهای زیرساختی و مسیرها، فرهنگی، تفریحی، خردهفروشی و سایر امکانات، و موسسات سردسته مثل بیمارستانها و دانشگاهها را به اشتراک میگذارند. شواهد نشان میدهد که به طور کلی، مناطق با کمترین نابرابری درونی بهترین عملکرد را انجام میدهند، زیرا آنها داراییهای خود را بهتر گسترش میدهند. این بینش برای طرح مورد نظر که شامل داراییهای سراسر محلهها است بسیار مهم است.
■ پیامدهای توسعه اقتصاد منطقهای
چرا یک طرح را برای رشد اقتصادی و مشاغل در نظر میگیرند؟ ویژگیهای اصلیاش چیست؟
■ مناطق باید از داراییهای منحصربه فرد و متمایز خود ساخته شوند، یک سایز به تن هرکسی نمینشیند.
■ استراتژیها باید جامع و یکپارچه باشند.
■ به منظور برنامهریزی صحیح برای رشد اقتصادی، نهادهای منطقه باید به طور فعالانه برای اهداف مشخص شده با هم کار کنند.
■ مناطق نیازمند سرمایهگذاریهای قابل انتقال برای توسعه به سوی اقتصاد آینده هستند.
استراتژیهای توسعه اقتصاد سنتی دیگر حتی به اندازه سر سوزنی برای رشد کافی نیستند. رویکردهایی که بر روی داراییهای خاص یک منطقه بنا نمیشود، نمیتواند به اندازه کافی در اقتصاد جهانی امروز جای خود را باز کند. عواملی چون مشوقهای مالیاتی، چندان دیگر برای جذب سرمایهگذار و رشد اقتصادی مناطق اثرگذار نیستند. در مقابل، سرمایهگذاریهای قابل تغییر می تواند هویت و پویایی منطقه را تصریح و دوباره تعریف کند، و آن را به محل پیشرفت بخشهای خاص شرکت ها، کارکنان و بخشهای اقتصاد آتی بدل کند.
به طور خلاصه، هر منطقه باید داراییها، چالشها، و فرصتهای خود را در زمینه محیطزیست در حال تغییر جهانی بررسی کند و مسیر اقتصادی خود را برای دستیابی به رشد اقتصادی پایدار تغییر دهد.
برای توسعه این طرح، الگوهای موفق توسعه اقتصادی سراسر دنیا قابل بررسی است. مجموعه گسترده نمونههای جهانی از مناطق میتلشتاند آلمان گرفته تا تلاشهای رشد اقتصادی ملی سنگاپور و مالزی، قابل مطالعه است. این الگوها مشخص کردهاند که تصمیمات رشد اقتصادی مربوط به منطقه خاصی هستند و از این رو این الگوها مستقیما قابل کپیکردن برای سایر مناطق نیستند، اما عوامل موفقیت این طرحها از اصول کلیدی مشترک پیروی کردهاند.
■ اصول راهنما
درسهای آموخته شده از طرحهای اقتصادی شهرهای موفق یادشده بیانگر این موضوع است که با نگاهی متفاوت از دیدگاههای سنتی نوشته شده و شامل تعدادی از اصول راهنما هستند.
اولا، این طرح به گونهای طراحی شود که مبتنی بر واقعیات، داده محور، و بر پایه نظام عرضه و تقاضای بازار طراحی باشد. توسعه دادن طرحی که موفق باشد شامل موارد زیر است:
■ تحلیل کردن بازار به صورت دقیق به منظور درک اینکه چگونه داراییهای منطقه میتواند بهترین عملکرد اقتصادی را داشته باشد.
م در بردارنده مجموعهای از استراتژیهایی که مستقیما از این تحلیل بازار به وجود میآید و بر نقاط قوت خاص، چالشها، و فرصتهایی که مشخص کرده است متمرکز میشود و نیز قابلیت ترکیب داشته باشد تا یک دورنمای منطقهای یکپارچه را ایجاد کند.
■ ارزیابی ابتکارات مربوطه که در این منطقه در حال انجام است از طریق یک دیدگاه غیرسیاسی، و ترتیب و آرایش دادن آنها به گونهای که فرصتهایی برای هماهنگی، گسترش و بهبود آنها فراهم شود.
■ نظم بخشیدن به استراتژیهای واضح که میتواند به رشدی رهنمون شود که با توجه به آن، ابتکارات نتیجه محور و خاص نیز هدایت شوند.
■ ارزیابی و بازنگری مدام روند به دلیل این حقیقت که توسعه اقتصاد یک اقدام در حال پیشرفت است.
در درجه دوم، طرح یک روند زنده را تداعی کند. برای موفق شدن، تحلیل بازار باید به طور مداوم بهروز شود و برای پیگیری فرصتهای بالقوه عمیقتر شود. لازم است که استراتژیها بر اساس یک پایه منظم ارزیابی شود تا اطمینان حاصل شود که آنها با شرایط منطقهای هماهنگ باقی میمانند. تمام ابتکاراتی که برای اجرای استراتژیهای هدف تدوین شدهاند، باید تحت نظر قرار بگیرند تا اثربخشی آنها تخمینزده شود و سازگاری و بهبود مستمر را فراهم سازد، و فرصتهای جدید را نیز مشخص کند.
در درجه سوم، روند توسعه و اجرای طرح باید جامع، گروهی، و شفاف باشد. برای اطمینان از اینکه این طرح بهدرستی انجام شود، باید آن طرح از سوی مجموعه متفاوتی از سهامداران آگاه و کارشناسان فعال در حوزههای متنوعی از بخشهای مدنی، خصوصی و عمومی در آن طرح هدایت شود. همچنان که پیادهسازی این طرح هم نمیتواند تنها از سوی یک تکنهاد یا یک زیرمجموعه در نهادی شهری برنامهریزی شود. افراد و سازمانها با مهارت و تجربه خاص مرتبط با استراتژیهای مشخص شده در طرح، نیاز است که همگی به شدت درگیر شوند تا تلاشهای اجرایی را شکل دهند و به طور مداوم ابتکارهای جدیدی را طراحی و مشخص کنند.
نظر شما