به گزارش خبرنگار ایمنا، از سوی گروه هنری "سونره" با همکاری مجله فرهنگی هنری بخارا، شب "سیدمحمدعلی جمالزاده" بعد از ظهر یکشنبه _۲۱ مردادماه_ در عمارت سعدی اصفهان برگزار شد.
دو کولر بزرگ آبی اما بیآب و پنج پنکه توان خنک کردن سالن نسبتا کوچک عمارت سعدی را ندارد، چه خوب شد زودتر آمدیم تا در ردیفی بنشینم که اندک نسیم گرم این کولر امان نشستن بدهد. سعدی اگر بود نمیدانم چه حکایتی میآورد... به هر روی، حالا در سالن عمارت سعدی نشستهایم تا شب محمدعلی جمالزاده را در اصفهان و در ادامه شبهای بخارا زیست کنیم. این چهارمین شب از شبهای بخارا در اصفهان است.
در آغاز جلسه، فیلمی از پدر داستان نویسی ایران زمین، محمد علی جمال زاده پخش میشود که در واقع آرشیوی از عکسهایِ مجموعه ایرج افشار است.
پس از این فیلم، سیاوش گلشیری منتقد و داستان نویس معاصر، درباره تاثیر داستان نویسی امروز ایران از محمدعلی جمالزاده میگوید: ما پس از این نویسنده و کتاب "یکی بود یکی نبود" با داستان نویسی مدرن ایران مواجه و پس از آن با کلیت ساحت قصه آشنا میشویم. یکی بود یکی نبود را از همین منظر میتوان خواند که هم داستان خوب دارد و هم داستان متوسط و ضعیف، اما چرا باید جمال زاده را با توجه به تکنیک و فرمِ داستان امروز خواند؟ به نظرم پاسخ در زبان داستان است. جمالزاده با تسلط بر کنایهها و ضربالمثلها این وجوه زبانی را وارد داستان و زبان شخصیت ها را داستانی میکند.
وی ادامه میدهد: اگر "فارسی شکر است" را بهترین داستان این مجموعه بدانیم علاوه بر زبان، او برای ما موقعیت هم میسازد، موقعیتی تمثیلی که با همین زبان ساخت و پرداخت میشود.
گلشیری میگوید: جمالزاده زبان را به کارکردی برای شخصیتپردازی قرار داده است. او از زبان عامیانه استفاده کرده و سعی دارد زبان را از کلمات غیر فارسی پاک کند. زبان داستانی او با توجه به طبقه اجتماعی و جنسیت نیز ساخته میشود. داستانهای او دارای پیرنگ ساده و گاهی بدون پیرنگ و گاه خاطره است که بعدها بهرام صادقی نیز از خاطره نویسی و گزارش نویسی در فرم داستانهایش استفاده کرد.
وی میافزاید: او بر خلاف نویسندگان مکتب اصفهان از فضاهای ذهنی دور است و سعی میکند داستانش را ساده روایت کند. در ادبیات امروز دیگر قرار نیست داستان نویس آیینه تمام نمای زمانه خود باشد و خیلی اوقات سعی در عینی کردن ذهنیات و ذهنی کردن عینیات دارند، این نکته را در مکتب اصفهان به خوبی میتوان جُست و بیش از همه در بهرام صادقی و گلشیری نمود دارد.
بعد از سخنان سیاوش گلشیری سخنرانی محمود دولت آبادی نویسنده معاصر و خالق رمان "کلیدر" که سال ۸۵ با حضور سفیر سوئیس ایراد کرده را به تماشا مینشینیم که با استاد خواندن جمالزاده به نامهای از او به خودش اشاره دارد و میگوید "جمالزاده در یکی از نامههایش به من نظم و دقت عمل را یادآوری کرد و این از تربیت اروپائیش نشات میگرفت، اما من در پاسخ نوشتم، من نظم خودم را در بی نظمی می یابم و شخصیت منظمی ندارم. نامههای استاد به من نشان از روحیه پرشور و نشاط و شاد او دارد. از یاد نبریم که جمالزاده در مهمترین سالهای تاثیرپذیری یعنی پیش از نوجوانی ایران بوده است."
سپس سخنرانی سفیر سوئیس پخش میشود که بیشتر بر حضور او در این کشور، فرهنگ سوئیسی و اصلاحگری جمالزاده بر زبان فارسی تاکید دارد.
در انتهای این فیلم، علی دهباشی مدیرمسئول و سردبیر دو ماهنامه فرهنگی و هنری بخارا میگوید: جمالزاده ۱۰۶ سال زندگی کرد. یک بار آقای باستانی پاریزی حساب کرد که قلب آقای جمالزاده چندبار تپیده، اما دستگاه ماشین حساب نتوانست حساب کند. پدر جمالزاده از رهبران مشروطه بود، واعظی که چنان بر علیه استبداد مبارزه میکرد که محمدعلی شاه دستور اکید بر گشتش را داده بود و در آخر پدرش را بر اساس دستور محمدعلی شاه لایِ جرزِ در دفن کردند.
دهباشی با اشاره به حضور جمالزاده در خارج از کشور میگوید: او در برلین به عنوان جوانترین عضو گروه انقلابی کمیته مِلیّون در مجله کاوه فعال بود. در دیداری که در ژنو با او داشتم متوجه شدم در همان ساختمان برلین که مجله کاوه در می آمد اهل علم و فضل و تحلیل گرد میآمدند. جمالزاده سعی میکند داستانی برای عرضه بنویسد و "فارسی شکر است" را در سال ۱۹۲۱ به عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی مینویسد.
دهباشی در ادامه به علاقه جمالزاده به اصفهان و ایران اشاره کرده و میگوید: جمالزاده مرتب به من گوشزد میکرد که به اصفهان برو، نام محلات را میآورد و میپرسید این محلات چگونهاند؟
وی ادامه میدهد: چند سال پیش رییس پلیس تهران با رییس دانشگاه تهران جلسهای درباره کمبود خوابگاه گذاشتند. ما ۹۰۰ میلیون تومان از صندوق جمالزاده برای ساخت این خوابگاه هزینه کردیم و نام خوابگاه، "دختران جمالزاده" شد.
وی می گوید: او ۷۰ سال پیش به اصفهان آمد تا به عنوان نماینده سازمان بین المللی کار در ژنو وضعیت کودکان کار را بررسی کند. او کتاب "سر و ته یک کرباس" را به اصفهان، شهر پدریاش تقدیم کرده است و خاطرات کودکیاش را در این کتاب آورده است. او اصفهان کودکیاش را در اصفهان نامه با خرافات، تعدد زوجات، ارواح خبیثه و فقر ت وصیف میکند.
دهباشی خاطرنشان میکند: کتابی نبود که در ایران منتشر شود و او تهیه نکند و نخواند. او بی تعصب هر متنی را میخواند. با اینکه دولت آبادی را هرگز ندیده بود ۳۶ نامه در مکاتباتش را در ارتباط با کلیدر به محمود دولت آبادی نوشت. اصفهان افتخار کم ندارد، اما به قول اخوان، جمالزاده از نوعی دیگر است. متاسفانه شهرداری و شورای شهر اصفهان و یا حتی دانشگاه اصفهان تاکنون اقدامی برای نامگذاری خیابان، یا دپارتمانی در دانشگاه نکرده اند.
این جلسه با یک فایل صوتی از محمدعلی جمالزاده که خاطرات مشروطه را مرور میکند به پایان میرسد.
نظر شما