مرجان جلوه نژاد، کارشناسی ارشد «معماری خودکفا» از دانشگاه IAAC بارسلوناست. او در سالهای اخیر تمام تلاش خود را معطوف به طراحی فرایندها و راهکارهایی کرده که شهروندان را درگیر حل مسائل شهری نماید. در خصوص شهرهای آینده با وی به گپ و گفتی کوتاه نشستیم.
■ شما در بارسلونا که یکی از شهرهای پیشرو در حوزه معماری و نیز آموزش معماری در اروپاست، در رشته «معماری خودکفا» تحصیلکردهاید. معماری خودکفا چیست و چه نسبتی میتوان میان معماری خودکفا و شهر آینده و ازجمله شهر هوشمند برقرار کرد؟
معماری خودکفا نگرش متفاوتی به معماری در دنیای امروز است. در این مفهوم، کار یک معمار فراتر از طراحی یک پلان و کاربری است و معمار قبل از اینکه خود را بهتمامی درگیر طراحی پلان یک ساختمانِ پیشفرض همچون آپارتمان، بیمارستان، مدرسه یا ازایندست کند، سعی در پیدا کردن پتانسیلها و امکانات محیط در حل مسائل شهری میکند.
در این روش معمارها بر تأثیر پررنگ ساختمانها بر تشدید یا تضعیف مشکلات شهری اعم از ترافیک، کاهش بارندگی، آلودگی هوا یا کمآبی و یا حتی تأثیر آن بر مشکلات اقتصادی و اجتماعی ازجمله تشدید حس انزوا، افسردگی و ناامنی بر شهروندان آگاهاند و میدانند وجود و یا نبود یک ساختمان (چه خوب طراحیشده باشد و چه بد) بر همسایگی و روابط شهری محیط خود تأثیر میگذارد. پس قبل از اینکه وارد مباحث تخصصی طراحی ساختمان شوند، محیط و زمینه (به قولی سایت پلان) آن ساختمان را مورد بررسی قرار میدهند تا بتوانند از پتانسیلها و امکانات آن فضا استفاده و با طراحی درست حداکثر تأثیر را در کنترل و مهار مشکلات آن منطقه شهری بگذارند.
فرض بگیرید یک زمین شهری بین یک کارخانه بسیار پرسروصدای قدیمی و یک محلهی مسکونی (بیرونق به علت سروصدا و آلودگی کارخانه) قرار دارد که شهرداری میخواهد از آن زمین استفاده اقتصادی و شهری کند. اگر مبنای نگرش ما معماری به سبک متداول باشد معمار باید آن زمین را طبق دستور شهرداری (فرضاً) به یک مجتمع مسکونی تبدیل کند که با هزینههای گزاف عایق کردن و مشکلات دائمی آلودگی و صدا، هرگز آن مجتمع به یک پروژه موفق شهری بدل نمیشود و چهبسا خریدار نداشته و سالها خالی از سکنه بماند؛ اما یک معمار خودکفا مسئله را اینطور حل میکند: سروصدای کارخانه و هر نو ع پسماند و آلودگی میتواند توسط یک سری اِلمان شهری که به شکل مجسمه یا نیمکت طراحی و ساخته میشوند، به برق تبدیلشده و به محله مسکونی برای تأمین برق کمک کند. بدین ترتیب با طراحی یک فضای شهری که سروصدای طاقتفرسای کارخانه را گرفته و تبدیل به برق میکند نهتنها ارزش زمین را کاهش نداده بلکه برای محله مسکونی برق و یک فضای شهری زیبا ایجاد میکند که باعث رشد قیمت زمین محله مسکونی شده و برای آن قسمت از شهر انرژی، رونق اقتصادی و فضای همزیستی شهری فراهم آورد.
بدین ترتیب یک معمار میتواند با طراحی خود برای یک محله رشد، رونق، انرژی پاک و زیبایی به ارمغان آورد یا برعکس آن را به یک متروکه بیرونق بدل کند. به تعبیری میتوان گفت معمارها نقش پزشکان یک شهر را دارند و با تجویز یک ساختمان هدفمند میتوانند تا حدی شهر را از بند ضعفها و مشکلات زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی رها سازند.
■ معماری خودکفا، در دنیای امروز چه جایگاهی دارد؟
معماری خودکفا امروزه بهآرامی دارد به مبحث غالب در عرصه معماری بدل میشود و نقد معماری را در مسیر خود تغییر میدهد. زمانی برای شهرهای عمده جهان مایه مباهات بود که معماران فرم گرا مثل زاها حدید و فرانک گری را متقاعد کنند ساختمانی عظیم و پستمدرن برایشان دراندازد. حالا معماری خودکفا نقدهای جدی بر معماری فرم گرا وارد کرده است که ذهنیت جهانی را نیز به یک تجدیدنظر واداشته و این آغاز یک گرایش نو در معماری آینده است.
■ در خصوص شهرهای آینده و یا شهر هوشمند که این روزها انعکاسهایی در میان مدیران شهری ایران نیز یافته چه دیدگاههایی وجود دارد و طرز تلقی از آن چیست؟ آیا شهر هوشمند میتواند مسائل شهری ما را حل کند؟
یک نکته را نباید فراموش کرد که وقتی از «شهر آینده» صحبت میکنیم لزوماً به معنای «شهر هوشمند» نیست بلکه شهر هوشمند یکی از مدلهای متنوعی است که برای شهر آینده متصور است. برای نمونه مفاهیمی چون «شهر پاسخگو»، «شهر ساختگرا» و ... را هم داریم که چهبسا در موقعیت کنونی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ما به نسبت شهر هوشمند، مدلهای به نسبت کاربردیتری برای ما باشند.
در شهر هوشمند از اینترنت و دیتاهای محلی استفاده میشود تا به شهروندان، بازاریان، دانش آموزان، هنرجویان، پزشکان، معلمان و در کل سایر اقشار جامعه کمک کند که در سریعترین و آسانترین روش با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و کارهای روزمره خود را جلو ببرند. بدین ترتیب که در یک شهر هوشمند بهطور مثال یک شهروند بیکار بهراحتی با پست موقعیت و سابقه خود در اپ کاریابی شهر که به صنایع و شرکتهای شهر وابسته است، تمام فرصتهای شغلی مناسب خود را در شهر پیدا میکند. یک محقق برای پیدا کردن مقاله موردنیاز خود قبل از سر زدن به کتابخانهها، با جستجوی آن در اپ کتابخانهها، کتابخانه مورد نظر خود را پیدا میکند. یک بیمار قبل از بستری در بیمارستان از موقعیت و اتاق خود و کادر پرستاری اطمینان حاصل میکند. راننده یک آمبولانس بعد از سوار کردن بیمار تصادفی، بدون نیاز به هرگونه تماس یا هماهنگی، نزدیکترین بیمارستانی که آمادگی پذیرش بیمار دارد را پیدا میکند و در کل همه بیمارستانها، صنایع، بانکها و ... در شهر برای پیشبرد اهداف و بالا بردن سطح کیفیت و خدمات خود، توسط اپلیکیشنها و حسگرهایی که بهطور ویژه طراحیشدهاند با یکدیگر در ارتباط خواهند بود.
این روابط بسیار گسترده و پیچیده هستند و نمیتوان همه بازتابهای هوشمندسازی یک شهر را در چند کلمه خلاصه کرد. تنها میتوانم تأکید کنم که برای رسیدن به یک شهر هوشمند با روابط کاملاً طراحیشده، لازم است ابتدا همه نهادهای خدماتی و اقتصادی تحت پوشش این سیستم مبادله اطلاعات قرار گیرند و طراحی شوند در سطوح اولیهاش عمدتاً نهادهای حیاتیتر چون بیمارستانها، اورژانسها و ادارات و مدارس را بهطور شبکهای پوشش دهد. تمام بیمارستانها باهم، مدارس با مدارس، کتابخانهها با کتابخانهها و همگی بر بستری از اپلیکیشنها. مثلاً اورژانسی که به کمک یک فرد سانحه دیده شتافته با اپلیکیشنهایی که بتواند اتاق عمل و جراح را پیش از رساندن شخص به بیمارستان رزرو و امکانات آن را بسیج کند. در شهر هوشمند وسایل قادرند توسط حسگرها، دیتاها را از محیط گرفته و آپشنها و گزینههای مختلف پیش روی شما قرار دهند. درواقع در شهر هوشمند فرض بر این است که تا حدودی همه مسائل بنیادی شهری حلشده و حالا در این نقطه که ایستادهایم، دادهها و اطلاعات و نیز فنّاوری چگونه میتواند زندگی شهروندان را بهتر کند.
■ منظور شما از اینکه در شهر هوشمند فرض بر این است که دیگر مشکل شهری چندانی وجود ندارد چیست؟
خیلی از وجوه شهر هوشمند برای شهرهای ما که با مشکلات عدیدهای دستبهگریبانیم اولویتی ندارد. وقتی شما در شهرتان مسئله محیطزیست، بیآبی، خشکی رودخانه، آلودگی هوا، اماس، بیکاری، رکود اقتصادی و ازایندست موارد دارید آیا میتوان گفت دغدغه اصلی شما در این شهر پیدا کردن نزدیکترین کتابخانه ایست که کتاب محبوب شما را دارد؟
باید بگویم هرچند شهر هوشمند بسیاری از مسائل را حل و زندگی شهروندی را تا حد زیادی آسانتر میکند ولی شهر اصفهان قبل از رسیدن به آمادگی برای هوشمند سازی نیاز به حل بسیاری از مسائل و مشکلات پایهای اقتصادی و زیستمحیطی خود دارد.
وقتی آمستردام در سال 2009 دستورالعمل رفتن به سمت شهر هوشمند را اجرایی کرد، شاخص AQI این شهر تقریباً روی 25 قرار داشت، یعنی آنها تمام سال هوای کاملاً پاک دارند. درآمد سرانه آنها حدود 50 هزار دلار سالانه است و مشکل بیکاری وجود ندارد و به لحاظ امنیت آنها ششمین شهر امن در جهان هستند. خب این عادی است که حالا به سمت این حرکت کنند که لامپهای پیادهروهای شهرشان بر مبنای حجم تردد افراد در ساعات مختلف شب بهطور هوشمند کمنورتر یا پرنورتر شود.
■ پس بهزعم شما شهر هوشمند چندان به درد شهرهای ما لااقل در شرایط فعلی نمیخورد. همینطور است؟
ببینید قطعاً خوب است که ما در یکروند بلندمدت وارد بسترسازی برای رسیدن به شهر هوشمند شویم و باید هم برای زیرساختهای درمانی و آموزشی لااقل چنین شود ولی در شرایط فعلی ما که مسائل پایهایتر و فوریتری داریم باید ضمن حرکت به سمت شهرهای آینده بتوانیم برای آن مسائل هم راهحلی بیابیم. همانطور که گفتم قالبها و مدلهای متنوعی مطرح است که میتوانند با تکیهبر دادهها و فناوریهای نو، شهرهایی بهتر را برای آینده مهیا کنند و مدل شهر هوشمند تنها یکی از آنهاست. مدل «شهر ساختگرا» به نظر من مدلی راهگشا برای شهرهای ما است. در شهر ساختگرا شما اطلاعات و دادههای ساخت تجهیزاتی که در سایر شهرها برای حل مسائل شهریشان ابتکار و ساختهشده است را میگیرید و در شهر خود آن تجهیزات را میسازید. این پلتفرمی است که از سوی شماری از شهرهای اروپایی و آمریکایی برای اشتراکگذاری این نوع ساختها ابداعشده و بهسرعت نیز در حال رشد است. مثلاً در یک شهر اروپایی که به این پروژه شهر ساختگرا پیوسته فیلتری برای نصب بر خروجی اگزوز خودروها ساختهشده و شما در این شبکه شهرهای ساختگرا دادههای مختصات و متریال این فیلتر را با یک ایمیل گرفته و با بهرهگیری از فنّاوریهای روز مثلاً پرینت سهبعدی این فیلتر را میسازید و بعد در شهر خود آن را وارد مرحله تولید انبوه میکنید. این مدل به اقتصاد شهر تحرک میبخشد، شغل ایجاد میکند و نیز حل مسائل اولیه ازجمله آلودگی هوا را نیز به شکل مستقیم و غیرمستقیم در دستور کار قرار میدهد.
نظر شما