به گزارش ایمنا، این که هیچ وقت اجازه نداشتیم به چرخ و فلک چرخ خیاطی دست بزنیم و همیشه باید چشم میدوختیم به دست مادربزرگ که میچرخد و میدوزد کمی سوزناک بود، اما دنیای خیاطی را از همان چرخ خیاطی قدیمی شناختیم...
اکنون بیشتر از دو دهه از دنیای اتاق خیاطی مادر بزرگ گذشته است و چرخ خیاطی دستی او در زیرزمین خانه خاک میخورَد و امروز دیگر حسرت چرخاندن دستهاش به دل کسی نمینشیند چرا که تکنولوژی، هنر خیاطی را به سمتی سوق داده که تنها با حرکت یک کلید میتوان دوخت را آغاز کرد.
در دنیای پر از هنرِ امروز شاید خیاطی دیگر آنطور که باید بهچشم نمیآید، اما خیاطی هنری است که وجود آن الزامی است و با پیشرفتهای امروز گویی دیگر مهم نیست که اولین چرخِ چرخ خیاطی را چه کسی چرخاند... جالب است بدانید که در سال ۱۸۳۰ میلادی شخصی به نام "بارتلمی تیمونیه" که خیاط فرانسوی فقیری بود، موفق شد با ابتکار خلاقانۀ خود چرخ خیاطی را ابداع کند که بسیار شبیه چرخهای خیاطی امروزی بود.
حکایت اولین چرخ خیاطی در ایران نیز بسیار جالب است چرا که این چرخ توسط "مظفرالدین شاه" سفری طولانی را طی کرد و از آبها گذشت و همراه با یک خیاط قفقازی به ایران آمد، اما سالها طول کشید تا این اختراع جدید جای دوخت و دوز به روش سنتی را گرفت و فراگیر شد... این اختراع با خیاط قفقازی هم نتوانست جای خود را در دل مردم باز کند اما سرعت و سهولت کار بالاخره توانست چرخ خیاطی را به زندگی ایرانیان وارد کند و از یک وسیلۀ از آب گذشته به یک کالای جدی در خانه تبدیل شود.
حال خوش نشستن پشت چرخ خیاطی...
چرخ روزگار ما را به طبقه آخر پاساژ تخت جمشید در اصفهان آورده است تا با صدای چرخ خیاطی همراه شویم و بدانیم چه بر سر این هنر آمده است هنری که روزگار سختی را با نخ و سوزن داشت اما پر طرفدار بود، اما امروز فقط چرخ خیاطیها است که رشد میکنند و هنر خیاطی روز به روز خستهتر میشود...
وقتی به "کت و شلوار دوزی باباکوهی" وارد می شویم بهانه ای پیدا می کنیم که باز هم سری به تاریخ بزنیم "نخستین کت و شلوارها در دوران حکومت احمدشاه از فرنگستان به تهران آورده شد و به این ترتیب مردان با دیدن این نوع لباس نسبت به آن علاقه نشان دادند. کتهای آن زمان، کتهای بلند و شلوارهایی با فاقهای بلند بود که تا بالای شکم را میپوشاند. با ورود کت و شلوار به تدریج عبا کنار گذاشته شد و طولی نکشید که با روی کار آمدن پهلویِ اول کت و شلوار در قانون متحد الشکل (قانونی در مجلس ملی برای یکسان پوشیدن مردم وضع شد که شامل کت و شلوار و کلاه پهلوی بود) به تصویب رسید و استفاده از سایر لباسها ممنوع شد."
پیچ و خم تاریخ در مغازه باباکوهی میان چرخ خیاطی پیشرفتهاش گم می شود، چرخی که وقتی پشت آن مینشینید لذت خیاطی را حس میکنید...
اسدالله هدایت می گوید: "امروزه خیاطی بسیار آسان شده، در گذشته برای زدن یک جا دکمه باید نخ را چهار لا میکردند و آن را میدوختند، اما امروز در کمتر از سه ثانیه میتوان این کار را انجام داد."
لذت خیاطی را در خیاطخانه باباکوهی تجربه می کنیم و با یک دکمه سریع و آسان جا دکمهای را روی یک تکه پارچه بر جا می گذاریم و شاید یک روز نیز پشت چرخ راستا دوز هم بدون ترس بنشینیم و با لذت یک پارچه گل گلی را بدوزیم، البته در کت و شلوار دوزیِ "هدایت" خبری از پارچههای گل گلی نیست، اما چرخ راستا دوزش حس خوبی به انسان می دهد.
او میگوید: "هر مشتری ما یک بُرش دارد، یکی قوز دارد، یکی شکم و یکی باسن دارد که این باعث میشود نحوه برشها متفاوت شود و ما چون تک دوزی هستیم روی پارچه میکشیم و برش می زنیم."
خیاطی کنار یک خیاط زبردست پر از استرس است حتی اگر یک جا دکمه ساده باشد... میان همین خیاطی کردنها و صدای چرخ خیاطی، هدایت ادامه میدهد: "از سال پنجم دبستان خیاطی را شروع کردم، دوره هم ندیدم و از روی دست استاد میدیدم و سعی میکردم یاد بگیرم. هر آنچه امروز میدوزم از تجربههای دیروز من است. متاسفانه امروز دورههای آکادمیک نتوانست جای تجربه را پر کند و بسیاری از کارآموزان را میبینم که هیچ آموزشی ندیده اند."
چرخ روزگار بر مراد خیاطان نمیچرخد
کمی آن طرفتر نیز حشمت الله رفیعیان سالها است که متر را در دست میگیرد، قد و قامت مشتری را اندازه گیری میکند و کت و شلوارها را بر قامت مردان کوک میزند و حال، گویی روزگار آنچنان هم بر وفق مراد تک دوزانی چون رفعیان نیست چرا که میگوید: "هنر خیاطی رشد چندانی نداشته است، از طرفی هم مردم بودجهای ندارند که برای دوختن لباس در خیاطی صرف کنند."
کت و شلوارهای اندکِ آمادۀ پِرو از دل پر درد این خیاط چیره دست حکایت دارد، خیاطی که خود را شاگرد "حبیب سترکی" بهترین خیاط اصفهان میداند و میگوید: "زمانی خیاطی حرفۀ شاخصی بود، اما وقتی پای تولید به میان آمد اوضاع تغییر کرد، البته تولید ایران تعریفی ندارد. در اروپا بُرش بر اساس کلاسیک است، اما امکانات در کشور ما وجود ندارد و به دلیل نداشتن شرایط مادی مناسب، مردم برای رفع تکلیف لباسهای چینی را میپوشند و در نهایت از خیاطی استقبال نمیکنند."
رفعیان پشت میز بزرگ میان مغازۀ جمع و جورش میرود، میزی که از رخسار آن مشخص است که بُرش پارچههای زیادی را بر تن خود دیده است. او میگوید: "خیاطی شغل سختی است که دقت زیادی را طلب می کند. در گذشته بُرشها بر روی قاعده بود و زمانی که هنوز تولیدیها پا به عرصه نگذاشته بودند ما شبهای عید تا نیمههای شب کار میکردیم."
خاطرات این خیاط تا دهههای ۵۰ هم سفر میکند... روزگاری که در خیاط خانهاش برای هر دست لباس فقط ۱۰۰ تومان مزد دوخت میگرفته است. رفیعیان میگوید"ما خیاطی را از پادویی شروع میکردیم و استادهایمان هم به راحتی کاری را از ما قبول نمیکردند، من نزدیک به ۱۰ سال پادویی کردم، پارچه ها شکافتم تا یک کت دوز ماهر شدم."
خیاط "خیاطی زیگموند" با بیش از پنج دهه تجربه، آموزش آکادمیک را بیفایده میداند و ادامه میدهد: "آموزش باید با عمل همراه باشد. یادم است که یکی از کارگرهای شلوار دوز برای اینکه مدرکی داشته باشه به یک آموزشگاه رفت و آنجا یک شلوار را آنقدر خوب دوخت که کسی که استاد آن آموزشگاه بود به او گفته بود میتوانی یک شلوار هم برای من بدوزی! واقعا اگر این خیاطان را در یک تولیدی گرد هم جمع میکردند قطعا میتوانستند بهره کافی را از هنر و تجربهشان ببرند اما متاسفانه خیاطی در تک دوزیها رو به فراموشی است."
به گزارش ایمنا، تاریخ ثابت کرده است که هنر خیاطی روز به روز دست در گردن تکنولوژی انداخته تا قدمی بزرگ و رو به رشد برای پیشرفت این هنر بردارد، اما اینجا گویی تکنولوژی هم نتوانسته خیاطی را به مرز رشد برساند و هنر خیاطی کم کم از قالب هنر بودن خود خارج میشود و فقط صنعتی میماند که دیگر روح ندارد، همان روحی که مادربزرگ هنگام دوختن لباسها با چرخ خیاطی دستیاش در آنها میدمید...
گزارش از: رویا سادات مویدی، خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما