به گزارش خبرنگار ایمنا، "جعفر نجیبی" هنرمند مجسمه ساز ایرانی، متولد سال ۱۳۳۲ در شهرستان خوی واقع در استان آذربایجان غربی است. وی هنرجوی هنرستان هنرهای زیبای تهران و فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بوده است و اکنون نیز استادیار دانشگاه نیشابور است.
هفت دلفین، لکلکها، مجسمه های بسیجی و مجسمههایی بهشکل سیب، تنها قطرهای از اقیانوس هنر استاد نجیبی است که بر پهنه شهر خوی ترنم کرده است. وی سردیسهای افرادی چونخواجه حافظ شیرازی، استاد دهخدا، محمد معین، جهانپهلوان تختی، کمالالدین بهزاد، رضا امیرخانی، شهید نجاتاللهی و چندین سردیس از بزرگان ایران را با دستان هنرمند خود ساخته و پرداخته است و بسیاری از مجسمههای شهری از این هنرمند نیز در سایر کشورها نمایش داده شده است. وی قرار است به سفارش شهرداری اصفهان مجسمه شهید حسین خرازی را نیز خلق کند.
آنچه میخوانید گفتوگو با "جعفر نجیبی" مجسمه ساز پیشکسوت ایران است که آثار وی در فراتر از این کشور پهناور نیز نام یافتهاند.
تعریف هنر از نگاه شما چیست؟
من بیشتر خصوصیات انسانی را هنر میدانم. وقتی که انسان در زندگی به خود میرسد و تفکری از آفرینش پیدا میکند(که البته این آفرینش و نیرو را از خداوند میگیرد) باید آن تفکرات را به جامعه انعکاس بدهد. از نگاه من، به طور کلی، هنر به معنی انسانیت است.
علاقه به مجسمهسازی از چه زمانی و از کجا در شما آغاز شد؟
پدر من قناد بود، من از کودکی و نوجوانی هرگاه با او به قنادی میرفتم با خمیر شیرینی، پرنده و موجودات زنده میساختم. بعد از آن به هنرستان هنرهای زیبا رفتم و کار مجسمهسازی را به صورت حرفهای دنبال کردم.
نخستین اثر خلق شده توسط شما چگونه ساختید؟
حدود ۴۵ سال پیش یعنی سال ۱۳۵۲ که در هنرستان هنرهای زیبا مشغول به تحصیل در رشته مجسمهسازی شدم، اولین آثار را با گل رس ساختم و پس از آن به تدریج با انواع متریال شروع به کار کردم.
کار کردن با کدام مواد اولیه لذت بیشتری برای شما دارد؟
کار کردن با گِل، حس لذتبخشتری دارد، اما در مورد ماندگاری، نگهداشتن گل مشکل است مگر اینکه پخته و به سفال تبدیل شود. موادی مانند فلز، برنز، سنگ و بتن در مواقعی که حجم و ماندگاری اهمیت دارد استفاده خواهند شد. در مجسمههایی که شهرداریهای هر استان سفارش میدهد، از بتن گلاسه یا فایبر گلاسه استفاده میشود.
انتخاب سبک مجسمههای شما بر چه اساسی است؟
بسیاری از انواع مجسمهها، با طرحیِ بداهه خلق میشوند. افرادی که مجسمهسازی را به صورت آکادمیک فرامیگیرند غالبا به دو دسته تقسیم میشوند. دستهای فیگوراتیو و رئال و دسته دیگر نیز تجریدی و فرمگرا هستند. کارهای من بیشتر بداهه و اسطورهای است. بداهه از این نظر که از فرم فلزاتی را که در اطراف خود میدیدم، استفاده میکردم تا آثاری را بسازم. به فرض مثال، از دوشاخه ماشین رنو و سپر وانت نیسان، برای ساخت موجودات اساطیری استفاده شدهاست.
حمایت خانواده تا چه میزان، در موفقیت شما تاثیر گذار بوده است؟
پدر من، فردی مذهبی بود. مجسمهسازی در آن زمان به عنوان امری حرام، تلقی میشد که پدر من نیز باتوجه به گرایش مذهبیاش بر این امر معتقد بود. اوایل انقلاب مجسمهسازی به صورت فیگور، حرام بود و اجازه کار کردن در این زمینه نبود، اما پس از فوت امام خمینی(ره) طراحی سکه بهار آزادی به سفارش بانک مرکزی ایران را کار کردم که باعث شد فضا یکمقدار بازتر شود و با برداشت از اسطورهها و کار دفاع مقدس و مشاهیر فرهنگمان، سبک فیگوراتیو رونق گرفت و مجسمهها یکی پس از دیگری در شهرها نصب میشد.
جنس مجسمههای نصب شده شما در اصفهان چیست و در چه مکانهایی نصب شده است؟
مجسمههایی که در اصفهان دارم، از برنز، بتن و یا آهن است. مجسمهای روبه روی بوستان ملت، درحاشیه زاینده رود با عنوان مجسمه متفکر است که ارتفاعی سه متری دارد. مجسمه دیگر، مجسمه تختی است که اکنون، در ورزشگاهتختی اصفهان نصب شده است. یکی دیگر از مجسمههایم در اصفهان پرتره یکی از مشاهیر دوران صفویه است که در پارک هنرمندان دانشگاه هنر اصفهان نصب شده است.
آثار نصب شده شما در شهرهای مختلف دیگر چه هستند؟
مجسمه سردیس وحشی بافقی در بافق، مجسمه امیرکبیر در تبریز و مجمسه سردیس شمس تبریزی در مقبرۀ او، مجسمه سردیس شهید نجاتاللهی روبروی وزارت علوم تهران، مجسمه سردیس دکتر محمد معین در منطقه ۹ شهرداری تهران(که متاسفانه برنز آن به سرقت رفت) نصب شده است. البته آثار دیگری هم هستند.
وضعیت مجسمه سازی در ایران و گرایش جوانان به این رشته چگونه است؟
در طول سالهای تدریس، حدود ۲۰۰ الی ۳۰۰ نفر فارغ التحصیل رشته مجسمهسازی به بازار کار وارد شده که از این تعداد ۲۰ الی ۳۰ درصد آنها علاقهمند به این رشته و در آن موفق بودند. بعضیها با عدم تفکر درباره طراحی مجسمه که از جمله مهم ترین عوامل موفقیت است در این راه شکست میخورند. رشته مجسمهسازی در ایران تا مقطع کارشناسی بیشتر نیست و کسی که بخواهد کارشناسی ارشد این رشته را بخواند، باید به کشورهای اروپایی یا ترکیه سفر کند. ولی در مجموع، کشور ما به این رشته و درجهت زیباسازی فضای شهری نیاز دارد. علاوه بر زیباسازی، آثار ماندگاری خلق خواهند شد که به فرهنگ این کشور اعتبار میبخشد مانند مجسمه فردوسی استادصدیقی که شاگرد کمالالملک بودهاند در تهران نصب شده است. جامعه مجسمهسازی ایران جوان است و باید رفته رفته پختهتر شود.
علت ناامیدی جوانان در رشتههای هنری و ازجمله مجسمهسازی چیست؟
چند عامل باعث میشود تا انتظارات جوانان و هنرجویان آنگونه که باید برآورده نشود. اولین علت آن بحث آموزش در دانشگاهها است که ضعیف است و گاهی برخی آموزشها از هنرجو دریغ میشود. علت دیگر خانوادهها هستند که بهجای تشویق فرزندان، ذوق آنها را کور میکنند و مدام با تکرار جملههایی مانند هنر آینده ندارد... یا هنر درآمد ندارد و غیره، انگیزه جوانان را از بین میبرند. همه هنرمندان موفق میدانند که هنر میتواند، درآمدزایی بسیاری داشته باشد. درصورتی که سبک کاری خود را به بهترین نحو و با خلاقیت و هنر هرچه تمامتر به نمایش بگذارند آن وقت است که به او و برای مکانهای متفاوت، سفارش کار میشود.
نظر شما درمورد برخورد مردم با آثار هنری در ایران چیست؟
فرهنگ جامعه ما نسبت به هنرِ دست بیتفاوت است، به عنوان مثال به جای خرید یک تابلوی نقاشی، از یک کار چاپی به عنوان کادو استفاده میکند. برخی دلالهای جامعه، اثر هنری را از هنرمند خریداری میکنند و پس از مرگ او، با قیمتهای چندبرابری میفروشند. مانند تابلوهای سهراب سپهری که در زمان حیات بیش ترین قیمت تابلوهایش ۱۳ تا یک تومانی بود، اما پس از مرگش، تابلوی او را پنج میلیارد فروختند. اگر سرمایه گذاری در آثار هنری با شناخت همراه باشد، بهتر از سرمایهگذاری در سایر زمینههای اقتصادی مانند دلار و طلا و ملک است. این شناخت را کسانی چون رسانههای تصویری و تلویزیون در اختیار مخاطب قرار میدهد.
و این نگاه نسبت به مجسمهسازی چگونه است؟
مردم کشور ما راجع به شناخت هنر ضعیفاند و پدر و مادرها رشتههای هنر را جز شاخههای ضعیف تحصیلی میدانند و این تفکر را دارند که افرادی که در تحصیل دروس تخصصی ضعف دارند به رشتههای هنری روی میآورند. ولی هنر، درحقیقت روح جامعه است و این رشته باید روح جامعه را تقویت کند. کشورهای اروپایی، کودکان را از همان مقطع مهدکودک با هنر آشنا میکنند و اگر کسی وارد رشته هنری شود به عنوان تدریس تحقیقی آن را ادامه میدهد.
بخشی از مجسمهها کارهای تولیدیاند که در راستای کارآفرینی، هنرمند ماکت مجسمه را به تولیدگر میفروشد و آنها از روی قالب به صورت سری کاری میکنند.
از نظر صنایع دستی، ایران قدرت بسیار بالایی در طراحی و تولید دارد، اما متاسفانه باوجود فرهنگ غلط خرید محصولات خارجی، به این بدنه ضربه خواهد خورد. خانوادهها باید به آثار هنری بها بدهند و به جای تهیه یک جعبهشیرینی که برای میزبان خود در مهمانیها میبرند، یک قطعه صنایع دستی تهیه کنند. جوانان برای دادن کادو به یگدیگر از صنایع دستی استفاده کنند تا این عادت کمکم ایجاد شود و به فرهنگ همگانی تبدیل شود.
هنرمند باید بیشتر به خلاقیت آثار خود فکر کند یا بازار هدفی که قرار است محصولش در آنجا عرضه شود؟
ما دو نوع هنرمند داریم، عدهای اتفاقاتی که در جامعه میافتد را نمیبینند و بیشتر به زیبایی کارهایشان فکر میکند، اما عده دیگر، از اتفاقات اطراف خود الهام میگیرند اتفاقاتی نظیر جنگهای خاورمیانه، داعش، فقر، کلاهبرداریها و خصلتهای حیوانی انسانها که نسبت به هم دارند بر هنر آنها تاثیر بسزایی میگذارد.
و اصفهان را چگونه شهری میبینید؟
من شهر اصفهان را خیلی دوست دارم. اصفهان مهد هنر ایران است و علاقهای که به آن دارم باعث شده تاکنون چندین اثر در این شهر کار کنم. این شهر، هنرمندان شاخصی را به جامعه تحویل داده است و به همین سبب احترام خاصی برای اصفهان و علاقهمندان به هنر در اصفهان قائلم. فکر میکنم در اصفهان، هر خانوادهای حداقل یک هنرمند دارد. به همین دلیل علاقه زیادی داشتم تا اطلاعات و تجربیات خود را در اختیار جوانان مستعد و علاقهمند اصفهانی قرار دهم.
گفتوگو از: نجمه بهنامنیا، خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما