به گزارش خبرنگار ایمنا، طرح «ناتوی عربی» و تلاش دولت ترامپ برای متحد کردن کشورهای عرب بر ضد ایران جنجالیترین مسألهای است که در چند روز اخیر برعلیه ایران ارائه شده و به نوعی تلاش سیستماتیک ایالات متحده برای منزوی کردن ایران در منطقه و تبدیل کشورمان به محور دشمنی کشورهای عرب است. در همین راستا، شهروز ابراهیمی، استاد روابط بین الملل دانشگاه اصفهان در گفت و گو با خبرنگار ایمنا به تشریح ابعاد گوناگون این طرح پرداخت که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
آیا تلاش اخیر کشورهای عربی برای مقابله سازمان یافته با ایران حرکتی جدید است؟
خیر، از زمان وقوع انقلاب اسلامی در ایران، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نتوانستند روابط خوبی با ایران انقلابی برقرار کنند، مصداق بزرگ این ادعا نیز تشکیل شورای همکاری خلیج فارس در سال۱۹۸۱ بود که در اصل برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران و به ویژه آرمان صدور انقلاب اسلامی به وجود آمد. بنابراین روابط ایران با کشورهای عربی به طور کلی و با عربستان به طور خاص در دورههای مختلف متشنج بوده و این تشنج تا به امروز همچنان با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس البته به جز قطر و عمان ادامه دارد.
به نظر شما طرح «ناتوی عربی» در مقطع کنونی تا چه حد امکان تحقق دارد؟
آمریکا با تمام کشورهای شورای همکاری خلیج فارس موافقت نامه های نظامی دوجانبه دارد که ریشه آن به بعد از جنگ دوم خلیج فارس (جنگ برای آزاد سازی کویت)بر می گردد. در حال حاضر نیز برعکس دوره اوباما شورای همکاری خلیج فارس و به ویژه عربستان با آمریکا وارد یک دوران ماه عسل با آمریکا شده و در این ماه عسل به دنبال تعمیق روابط هستند.
البته باید یاد آورشد که روابط ایران با عربستان سعودی تابعی از روابط ایران با آمریکا است، با توجه به این که امروزه تنش لفظی در روابط ایران و آمریکا به اوج خود رسیده و عربستان سعودی هم پیرو سیاستهای ضد ایرانی آمریکا است، در نتیجه تنش این کشور با ایران هم زیاد شده است. همچنین باید خاطر نشان کرد کشورهای محافظه کارمصر و اردن هم به دنبال تقویت مناسبات خود با آمریکا هستند؛ بنابراین بعید نیست که با اراده نزدیک طرفین چنین اتحادی شکل بگیرد.
هدف اصلی از چنین ائتلافی بین اعراب و آمریکا چیست؟
دو هدف اصلی از تشکیل ناتوی عربی، یکی سود رساندن به منافع اقتصادی آمریکا از طریق فروش تسلیحات نظامی و و دیگری سود رساندن به منافع امنیتی- منطقهای اسراییل است. البته نکته اینجا است که کشورهای عربی البته به جز عمان (و قطر به طور موقت)، نیز ایران را دشمن اصلی خود می دانند؛ به ویژه عربستان سعودی ایران را مانعی بزرگ بر سر راه جاهطلبیهای منطقهای خود می داند. این کشور اگر چه خود یک تهدید اصلی برای امنیت منطقه است، ولی ایران را مشکل بزرگ منطقه دانسته و با استناد به روابط خوبی که با ایران در دوره پهلوی داشتهاند؛ براین باورند که بسیاری از مشکلات امنیتی منطقه بعد از انقلاب ایران به وجود آمده است.
درهمین راستا، عربستان بارها از آمریکا درخواست کرده که به ایران حمله نظامی کند؛ عربستان سعودی حتی به آمریکا وعده داده که تمام هزینههای این حمله نظامی را پرداخت خواهدکرد. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی نیز ایران را مانع بزرگ جاهطلبیهای خود در منطقه می داند و بعید نیست که بکوشند با تحریک آمریکا برای حمله نظامی به ایران شرایط سیاسی واقتصادی ایران را هم مثل کشور عراق کنند تا حداقل در دو دهه آینده خیالشان درمورد ایران راحت باشد. در چنین شرایطی یک همپوشانی عجیب بین منافع عربستان، اسراییل و آمریکا بوجود آمده که احتمال حمله نظامی به ایران را تا حد زیادی بالا برده است. آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی به چنین حملهای نیاز دارند، پس لازم است با تدبیر و تحلیلهای درست، جلوی بهانه گیریهای آمریکا را بگیریم.
ایران برای جلوگیری ازاین تنشها باید چه راهی در پیش بگیرد؟
این امر درایت و بینش زیادی می طلبد و از این رو ایران نباید اجازه دهد که دستگاه نظامی کشور میداندار صحنه دیپلماسی شود. اگرچه ایران توانمندیهای دفاعی لازم رادارد، ولی به هیچ وجه نباید از جنگ استقبال کرد. هرگونه تهدید مواضع ایران ازسوی کشورهای متحد عرب و درنتیجه هرگونه جنگ احتمالی بلافاصله کمک و پشتیبانی نظامی و اطلاعاتی آمریکا و اسراییل را درپی خواهد داشت. اگر ایران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس وارد فاز نظامی شوند، بدون مساعدت و کمک آمریکا و اسراییل ایران ممکن است توان اضمحلال آنها را داشته باشد، ولی با توجه به این که آنها پشتیبانی آمریکا و اسراییل را پشت سرخود خواهند داشت، این امر به ضرر منافع ایران است.
به نظر شما چه مسائلی سبب شده است تا روابط ایران با کشورهای عرب منطقه به چنین نقطه خطرناکی برسد؟
متاسفانه ایران در طی ۴دهه گذشته در همکاریهای منطقهای موفق نبوده و حال نتیجه این شده است که دور و بر خود را پر از دشمن کردهایم واین پاشنه آشیل ایران است. نکته دیگر اینکه علاوه برسیاست خارجی، در حوزه داخلی هم سیاست ایران برای ایجاد وفاق و همراهیهای ملی موفق نبوده است و بنابراین لازم است در سیاستهای داخلی و خارجی کشور بازنگری اساسی شود.
در داخل باید سعی دولتمردان بر تألیف قلوب باشد، البته نه به عنوان تاکتیک و گذار از بحران؛ بلکه به عنوان سیاستی پایدار، در ۴ دهه گذشته زیستن جامعه همواره در وضعیت بحرانهای امنیتی و شرایط اضطرار بوده و جامعه دیگر خیلی کشش این وضعیت راندارد. کشور نیاز جدی به آرامش و ثبات اقتصادی و اجتماعی دارد. بنابراین لازم است در کنار حرکت به سمت تالیف قلوب کشورهای منطقه، در پرتو بازنگری درسیاست خارجی استراتژی "نخست ایران"را اجرایی کنیم؛ زیرا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
نظر شما