به گزارش ایمنا، اما «جویباره» اصلیترین هسته اولیه شهر اصفهان است که منشأ آن به حکومت هخامنشی و مهاجرت یهودیان بابل به دستور کوروش بزرگ باز میگردد. این محله تا قرن پنجم هجری قمری به «دارالیهود» معروف بوده است، اما بعدها تغییر نام داد و به «جهانباره» و سپس «جویباره» معروف شد.
«روبن یروشالمی» یکی از کلیمیان اصفهان است که سال ۱۳۲۸ در محله جویباره متولد شد و تنها زمانیکه ۱۲ سال داشت به هنرصنعت فیروزه کوبی وارد شد و ابتدا نزد عمویش «الیاهو» و در ادامه نیز نزد «محمدرضا حکیمان» هنر فیروزه کوبی را آموخت و بسیار خوش درخشید تا آنجا که بسیاری از هنرمندان فیروه کوبی اصفهان بهصورت مستقیم و غیرمستقیم این هنر را از وی آموختهاند. وی اکنون همراه با برادرش «ناصر یروشالمی» ازجمله هنرمندان کلیمی فیروزه کوب در اصفهان به شمار میروند.
فرصتی حاصل میشود و به چهارملک و کوچه شماره یک میرسیم... در خانهای میهمان شدهایم که بخش کوچکی از آن «کارگاه فیروزه کوبی روبن» نام دارد. درست از همین مکان است که آثار فیروزه کوبی فاخر سپاهان با دستان کلیمیان اصفهان شهرۀ آفاق میشوند...
آنچه میخوانید گفتوگوی ایمنا با روبن یروشالمی پیشکسوت هنر فیروزه کوبی اصفهان است.
کدام محله اصفهان متولد شدید؟
محله جهانباره و کوچه حکیم متولد شدم و تا مدت ها آنجا زندگی میکردیم، خانه و کارگاه من و برادرم در آن محله بود و یکی از اتاق های خانهمان را به کارگاه تبدیل کرده بودیم.
همراه با برادرتان به هنر فیروزه کوبی پرداختید؟
من یک سال زودتر شروع کردم و بعد باهم هماهنگ شدیم. ایشان یک سال از من کوچکتر است و مانند من بعد از کلاس ششم فیروزه کوبی را شروع کرد.
چند سال است که در زمینه فیروزه کوبی فعالیت دارید؟
حدود ۵۵ سال است که همراه با برادرم به هنر فیروزه کوبی می پردازم.
از چه سنی هنر فیروزه کوبی را آغاز کردید؟
از سال ۱۳۴۲ یعنی زمانی که کلاس ششم ابتدایی بودم.
چه شد به این هنر روی آوردید؟
آنزمان همسایه ما به نام محمدرضا حکیمان از کشور روسیه به ایران آمده و آثار کوچک و تزئینی فیروزه کوبی در مشهد را دید و بعد از آمدنش به اصفهان کارگاهی دایر کرد. او پیرمردی حدود ۸۰ ساله بود و در کارگاهش ۱۸ نفر برای او کار می کردند. او مرد خیرخواهی بود و عموی من «الیاهو» هم با او زیرکار آثار را میساخت. خانه ما یک خانه هزار متری بود که یک قسمت آن را ما و قسمت دیگرش را عمویم زندگی می کرد. من هم وقتی از مدرسه می آمدم به نزد عمویم می رفتم و کار را یاد می گرفتم.
پدرم «رحیم یروشالمی» در خیابان طالقانی کنونی مغازه پارچه فروشی داشت تا اینکه وقتی من کلاس ششم بودم دزد به مغازه پدرم زد و وضعیت کار او بسیار بد شد و چون مدرسۀ من هم بودجه از خانوادهها می گرفت دیگر از عهده پدرم برنمی آمد که بودجه مدرسۀ من را بدهد به همین دلیل من کلاس ششم را خواندم و دیگر مدرسه نرفتم و به خاطر همین موضوع تا مدتی در خانه بگو مگو داشتیم و من میگفتم که دلم می خواهد به مدرسه بروم؛ آقای حکیمیان صدای ما را شنیده بود و آمد و از من پرسید که میتوانی کار انجام دهی و من هم گفتم بله. من قبلا نزد عمویم کارکرده بودم و بعد که آقای حکیمیان از من خواست یک کار فیروزه برایش انجام دهم حتی بهتر از عمویم کارکردم و پول خوبی هم به من داد. به این ترتیب حدود چهار سال نزد آقای حکیمیان کارکردم و بعد که سن او بالاتر رفت و دست از کار دست کشید و من به طور جدی به فیروزه کوبی روی آوردم. البته آقای حکیمیان کار زینتی انجام می داد، اما من و برادرم به کار بزرگ گرویدیم.
دیگر تحصیل را ادامه ندادید؟
فکرمان این بود که یک سال کار کنیم و بعد دوباره به درس بازگردیم که دیگر نشد.
پس عمویتان هم در هنر فیروزه کوبی فعالیت داشت؟
زیر کار آثار را کار می کردند.
الان کلیمیان دیگر ساکن اصفهان هم به هنر فیروزه کوبی پرداختهاند؟
خیر، من و برادرم تنها افراد کلیمی در اصفهان هستیم که هنر فیروزه کوبی را انجام می دهیم. بیشتر کلیمیان پارچه فروش و لباس فروش هستند.
اعضای خانوادهتان هم هنر فیروزه کوبی را ادامه دادند؟
خیر، هیچکدام متاسفانه ادامه ندادند. من یک دختر و دو پسر دارم که هیچکدام به فیروزه کوبی علاقه ای ندارند و تحصیلات عالیه را ترجیح دادند اما متأسفانه بیکار هستند.
به کارتان علاقه دارید؟
بله کارم را دوست دارم، تازه به آنچه می خواستیم رسیده ایم.
چه خواستهای داشتید که به آن رسیدهاید؟
دوست داشتیم کار زینتی زیبا انجام دهیم که خواستۀ جهانی داشته باشد که خدا را شکر الان چنین شده است. ما در کارمان ابتکار هم داشته ایم و همان ابتکار باعث شده که در کارمان موفق باشیم.
چه ابتکاری؟
ما یک فوت و فن در کارمان داریم که زمان انجام کارمان را بسیارکوتاه می کند و همچنان این فن نزد من و برادرم باقی است و نمی توانم آن را عنوان کنم. البته من از انجام یک کار هم پشیمان هستم.
پشیمان! چرا؟
بله، از این که چرا این هنر را به دیگران یاد دادم پشیمانم چون خیلی از کسانی که این هنر را از ما یاد گرفتند الان دارند در این کار تقلب و یا فیروزه را رنگ می کنند و یا حتی پلاستیک کار می کنند.
پس شما از اینکه هنرتان را انتقال دادید ناراحت نیستید، بلکه از تقلبهایی که دیگران استفاده می کنند گِله دارید؟
بله، من کارم را به دیگران انتقال دادم ولی آنها استفاده نادرست کردند، چرا شن را رنگ کرده به جای فیروزه استفاده می کنند که بعد از دو یا سه سال سیاه می شود و کاملا کار را از بین می برد! کسی که پول می دهد و کاری را می خرد دلش می خواهد آن کار همیشه سالم بماند نه اینکه بعد از مدتی تغییر رنگ بدهد و مشخص شود تقلبی بوده است.
روش تشخیص اثر فیروزه کوبی شدۀ اصل از اثر تقلبی چیست؟
به کارشناس نیاز دارد یعنی کارشناس می تواند اثر تقلبی را خیلی راحت تشخیص دهدف اما خریدار عادی متوجه نمی شود.
شما در آثارتان از چه فیروزهای استفاده میکنید؟
از فیروزۀ صددرصد طبیعی، یعنی ضایعاتی که در نیشابور زیردست فیروزه تراش ها به دست می آید را خریداری کرده و استفاده می کنیم. سختی فیروزه هایی که ما استفاده می کنیم هفت است یعنی سه درجه از الماس کمتر است.
با چه قیمتی میخرید؟
من اولین بار که به مشهد رفتم فیروزه را رایگان به من دادند و گفتند اینها مصرفی برای ما ندارد اما کم کم قیمت رویش آمد و دیگر هر دفعه می رویم باید با قیمت های بالا بخریم. از کیلویی هفت تا تک تومانی به ۲۰ تومان و ۳۰ تومان و هزار تومان رسید و همینطور ادامه پیدا کرد و الان به کیلویی بیشتر از۳۰۰ هزارتومان رسید. البته الان فیروزه خیلی کم شده و من حدود سه سال است که نتوانسته ام فیروزه تهیه کنم و شاید تا اندک زمانی بعد تنها کارِ بازاریِ این هنر باقی می ماند ولی برای کارهای موزه ای فیروزۀ خوب پیدا نمی شود. متأسفانه حالا که ما کارهای موزه ای را شروع کرده ایم فیروزۀ خوب کم شده است.
فقط کارهای بزرگ انجام میدهید؟
بله. کارهای بزرگی که هم کاربردی و هم تزئینی هستند.
صادرات هم داشتید؟
ما هنوز صادرات به خارج از کشور نداشته ایم، اما مشغول بازاریابی هستیم و داریم روی آثار موزه ای کارمی کنیم یعنی آثاری که در جهان یگانه باشند ...
روی آثارتان امضا میزنید؟ امضایتان چیست؟
بله. من و برادرم دو شریک هستیم که به نام هر دویمان "کارگاه فیروزه کوبی روبن و ناصر" امضا می کنیم،
فیروزه کوبی در کارگاه شما چه مراحلی دارد؟
اولین مرحله آن، ساخت ظرف است که ما با استاد علی نیکوبخت کارمی کنیم. بعد فردی بُرشکار، اسلیمی ها و نقوش را در می آورد و روی کار قرار گرفته و لحیم می شود و بعد فیروزه به دست ما می رسد و چیدمان آن را انجام می دهیم و سپس توسط استاد حافظ پرست قلمکاری روی آن انجام می شود و دوباره به دست ما می رسد و تراش، پلی استر و پرداخت می شود.
ازنظر شما چرا نسل جوانِ امروز کمتر حاضر است به صنایع دستی روی بیاورد؟
فیروزه کوبی خیلی مشکل است، خیلی زحمت و خطر دارد. نسل امروز به دنبال کار راحت است و در واقع راحت طلب است، اما تا کسی زحمت نکشد به جایی نمی رسد. نسل بعد از ما به دنبال کارهای راحت است، اما تا کسی زحمت نکشد به جایی نمی رسد.
برای جوانها توصیهای دارید؟
جوانان باید صدقت، پشتکار و علاقه داشته باشند، آنها باید پاک باشند چون کسی نمی تواند در پاکی نفوذ کند. تلاش کنند که به دنبال کار بروند، کار هست فقط کمی تلاش نیاز دارد.
و انتطار شما از مسئولان چیست؟
من یک وام خواستم که با آن موافقت نشد. میگفتند بودجه نیست و همینطور بلاتکلیف مانده است. اگر مسئولان با هنرمندان همکاری کنند عشق به کار در هنرمند بیشتر می شود، این همکاری می تواند به شیوه های مختلفی باشد مثلا مواد اولیه را راحتتر در اختیار هنرمندان قرار دهند.
به گزارش ایمنا، سخن که به پایان میرسد تصویری از روبن و ناصر یروشالمی در کنار مادر پیر خانه ثبت میکنیم و آنگاه «روبن یروشالمی» تاکید میکند:
«کوروش کبیر انسان صلح دوستی بود که ازنظر او همه انسانها یکسان بودند، او آزادی را حق همه میدانست و تبعیضی بین مردم قائل نمیشد و همین خصوصیت، نشان دهندۀ عظمت کوروش بزرگ است. من به همه توصیه میکنم که مانند کوروش بزرگ صلح، دوستی و آزادی را سرلوحه زندگیمان قرار دهیم و مانند او عمل کنیم. ازسویی دیگر ما کلیمیان ۱۰ فرمان داریم که در آن آمده است که خدا را بپرست و بهجز او خدایی را پرستش نکن، بتپرستی نکن، از نام خدا سوء استفاده نکن، دزدی نکن، دروغ نگو، قتل نکن، زنا نکن، چشم طمع به مال و ناموس دیگران نداشته باش و به پدر و مادرت احترام بگذار، همه ما باید این فرمانها را مورد توجه قرار دهیم. اگر همه به آنها عمل کنند در زندگی موفق خواهند شد.»
گفتگو از: شیرین مستغاثی، سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما