به گزارش خبرنگار ایمنا، در بخش اول گفتوگو با "منصور حافظ پرست مودّت"، وی از هفت سالگی و ورودش به هنر قلمزنی سخن گفت و از پدر و مادری که هر دو در هنر سرآمد بودند. از استاد حسین حافظ فرقان تا پدرش استاد رجبعلی حافظ پرست که اول و آخر قلمزنی را از وی آموخت. از اینکه در کنار قلمزنی به کار در بانک اشتغال داشت و وقتی از او میپرسیم اگر اکنون امکان انتخاب داشت کدام را برمیگزید، او تاکید میکند که فقط و فقط قلمزنی را... از تداوم سبک قلمزنی دوران صفوی سخن گفت و "بُرادهبرداری" که تخصص وی است و در نهایت حضور جوانان در حرفه قلمزنی را موجب افتخار خواند.
آنچه میخوانید بخش دوم گفتوگوی خبرنگار ایمنا با "منصور حافظ پرست مودّت" پیشکسوت "قلمزنی" است.
در این چند سال هنرجو هم داشتهاید؟
من چون مدتی در منزل کارمی کردم و بعد هم بیشتر در کارهای ستادی بودم و در شرکت تعاونی و اتحادیه و دانشگاه حضور داشتم، فرصت نداشتم که شاگردان زیادی را به صورت مستقیم داشته باشم اما حدود ۵ نفر با من کار میکردند و الان هم کم و بیش درحال کار هستند.
اما در دانشگاه چندین نفر را آموزش دادم و هرکس از من آموزشی بخواهد و سوالی بپرسد اصلا هیچ نگران این نیستم که فردا شبیه کار من را انجام بدهد، فقط دلم میخواهد اگر خواست شبیه کار من را انجام بدهد بیاید از خودم بپرسد که میخواهد این کار را بکند که در این صورت باز هم کمک میکنم اما اگر بخواهد به اصطلاح به صورت مخفیانه یا دزدکی تقلید کند ناراحت میشوم، دلم میخواهد از خودم بپرسد و با خودم هماهنگ کند تا به او کمک کنم. چندین سال است که در دانشکده صنایع دستی دانشگاه هنر اصفهان نیز در دورههای پاییزی به دانشجویان آموزش میدهم.
از نظر شما استقبال جوانان از هنر قلمزنی را چگونه است؟
من خوشبختانه در میان صنایع دستی، قلمزنی را رو به جلو میبینیم و جالب این است که الان خانمهایی در رشته قلمزنی وارد شدهاند که بسیار استاد هستند و کار میکنند و قابل احترام هستند. قلمزنی یکی از صنایع دستی بسیار سخت است و به هنرمند اجازۀ خطا نمیدهد، یعنی اولین خطا همان آخرین خطا است و هنرمند باید سعی کند که خطا نکند و در بیشتر موارد نمیشود خطا را اصلاح کرد و با این وجود جوانها از آن استقبال کردهاند، درنتیجه هنر قلمزنی رو به جلو است، برخلاف برخی از رشتههای صنایع دستی که یا درحال سکون و یا رکود خیلی شدید هستند و یا رو به افول میروند؛ اما جوانها بهخوبی از این هنر استقبال کردهاند و امیدوارم آنها از سایر رشتههای صنایع دستی نیز استقبال کنند و آنها را نیز توسعه دهند.
توصیه شما به جوانان چیست؟
من همیشه در قلمزنی به دنبال کار متفاوت بودهام و باتوجه به اینکه ارتباط من با رشتههای صنایع دستی خیلی بالا است تنها توصیهام به جوانها این است که در هر کاری که هستید متفاوت باشید و از رومزگی خارج شوید، حتی روابط کلامی ما هم باید متفاوت باشد. راز موفقیت انسان در تفاوت است. ما به این فکر نمیکنیم که همانطور که خودمان از روزمرگی خسته میشویم مخاطبمان نیز خسته میشود و دلش میخواهد یک روز که بیرون میآید یک چیز متفاوتتر ببیند. چیز متفاوت بازار، بهتری دارد و مردم بیشتر از آن استقبال میکنند ولی متاسفانه این عادت در مردم وجود دارد که مردم بهروزمرگی عادت کردهاند.
تنها توصیه من به جوانها این است که در هر چیزی متفاوت باشند. وقتی صبح از خانه بیرون میآیید باید چشمتان بگردید و چیزهای تازه را ببینید معنی ندارد که آدم سرش را زیر بیندازد و برود و بیاید. ما باید از روزمرگی بیرون بیاییم و به اطرافمان نگاه کنیم. هر روز دنبال چیز جدید و یک کار نو باشیم و مخاطبمان را از خستگی بیرون بیاوریم و هم خودمان نشاط بیشتری پیدا کنیم. حتی روابط کلامیمان باید در هر روز متفاوت باشد، این می تواند راز موفقیت ما در هر کاری باشد.
اساتید در گذشته کمتر تمایل به آموزش هنرجویان بودند، علت را در چه میدانید؟
علت عمدهاش مسئله مادی بوده است، اما من معتقدم اگر توکل به خدا باشد قطعا آن کسی که چارهسازی میکند خدا است نه بنده های خدا... آنها میترسیدند درآمدشان را از دست بدهند به همین دلیل کمی در آموزش بُخل داشتند.
آثار شاخص بسیاری خلق کردید، نمونهای را مثال میزنید؟
قلمزنی محراب اولجایتو در مسجد جامع عتیق اصفهان بر روی فلز مس یکی از بهترین آثار من بود که طرح کلی این محراب را با کمک کتاب استاد لطف الله هنرفر مشخص کردم و درمدت ۲۲ سال آن را قلمزنی کردم و خوشبختانه این اثر ازسوی اداره راه و شهرسازی استان در زمانی که آقای ذاکر استاندار اصفهان بود از من خریداری شد و مدتی در دفتر استاندار بود و الان در در یکی از ادارت در خیابان محتشم نگهداری می شود و اکنون تصویر آن در کارگاهم قراردارد. خطهایش را یک نقاش نوشت و در واقع آن را به صورت طراحی کار کرد نه به صورت خوشنویسی و کاملا مطالعه شده و دقیق است.
من سال ۷۲ به حج تمتع رفتم و وقتی معنویت عرفات را دیدم تصمیم گرفتم کاری انجام دهد که دررابطه با عرفه و امام حسین(ع) باشد، ولی دوست داشتم از خدا تاییدیه بگیرم، مدتی بعد من خواب حضرت زهرا(س) را دیدم و برای چند نفر تعریف کردم و گفتند تو تاییدیه خواستی و خوشبختانه تایید شده است. بنابراین سنگابی را خریدم و لبه بالایش را اشعاری از محتشم کاشانی قلمزنی کردم، هشت قُل بزرگ داشت این هشت قُل را با فرازهایی از دعای عرفه قلمزنی کردم و برای قُلهای کوچکش اسماءالله را قلمزنی کردم، یک گوی بین کاسه بالایی و قیفی پایین بود که این گوی را یک قطعه "الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ" را قلمزنی کردم و قیف پایینش شش یا هشت شمشه داشت و در شمسه هایش وصیت امام حسین(ع) و پایینش را زیارت صغیره امام حسین(ع) و شرح حال این سنگاب را کارکردم که به سنگاب امام حسین(ع) شهرت دارد و در کاخ موزه سعدآباد تهران نگهداری می شود. این اثر هم تقریبا یکسال طول کشید.
امضای شما چیست؟
روی بیش از ۹۰ درصد آثارم امضایم وجود دارد. قبلا اسمم را می نوشتم حالا یک پرنده طراحی کردم که امضای من است، یعنی کاکل پرنده خرف"حا"، سر پرنده "ف" تنه پرنده "ظا" و دُم پرنده "پرست" میشود.
صنایع دستی یکی از عوامل موثر در توسعه گردشگری است، آیا از این ویژگی بهخوبی استفاده شده است؟
مسئولین شعارهای خوبی میدهند و مهمترین شعارشان این است که اقتصاد مقاومتی میخواهند اما برای این شعار قدمی برنمیدارند و موقع عمل اصلا توجه نمیکنند. اگر روزی شیرهای نفت در این مملکت بسته شود آن موقع مسئولین باید به همین اقتصاد مقاومتی تکیه کنند، اقتصاد مقاومتی آن چیزی است که در بطن مردم است و وقتی از آن حرف می زنیم باید عملیاتی شود. یکی از رشتههایی که میتواند به ایران و بهخصوص هنر کمک کند گردشگری است، گردشگری باعث گردش سرمایه می شود و ثروت ایجاد می کند. گردشگری تعداد بسیار زیادی زیرمجموعه کاری دارد، گردشگری محدود نیست و میتواند در طول سال با درآمد زیاد و کارخوب میلیونها گردشگر داشته باشیم ...
یکی از آثار شاخص شما قلمزنی اسطرلاب است، در واقع اسطرلاب را احیا کردید. درسته؟
بله، من وقتی میخواستم اسطرلابها را احیا کنم به موزه ملی ایران رفتم، آقای دکتر کارگر که بسیار آدم دوست داشتنی و مثبتی هستند رییس موزه ملی بود. ایشان روز اول دستور دادند که موزه با من همکاری کند. آقای کارگر از خزانه موزه دو اسطرلاب آوردند و من عکسبرداری کردم ولی عکسها خوب درنیامد؛ بعد من زیرساخت کره سماوی را نمونهسازی کردم و دفعه بعد که به موزه ملی رفتم دکتر کارگر مریض بود و حضور نداشت و رئیس بخش اسلامی موزه با من همکاری نمیکرد و تا دو ساعت طول کشید و درنهایت نزد معاون موزه رفتم و هرچه حرف زدم با من همکاری نکرد و مجددا به دفتر دکتر کارگر برگشتم و منشی به خانهشان تلفن زدند و من به آقای گفتم که موزه با من همکارای نمیکنند. دکتر گفت "از این سه شرطی که به تو میگویم اگر به من قول بدهی یکی از آنها را اجرا کنی من تلفنی دستور میدهم که همکاری کنند." من هم گفتم بفرمایید و آقای کارگر گفت "یک اینکه متریالش متفاوت باشد، دوم اندازهاش متفاوت باشد و سوم اینکه امضا کنی. "من هم گفتم "دکتر من هر سه شرط را انجام میدهم." و بعد دستور همکاری دادند و این یکی از خاطرات خوب من از احیای اسطرلاب بود.
چند فرزند دارید؟
دو پسر و یک دختر دارم، دخترم فارغ التحصیل صنایع دستی است، پسر بزرگم کارشناس ارشد معماری و پسر دومم کارشناس ارشد IT است و هرسه به هنر علاقه دارند.
موزههای زیادی هستند که آثار شما زینتبخش آن است، نمونهای نام ببَرید؟
من یک بار به موزه کاخ سعدآباد رفتم، سه اثر من آنجا است ولی یکی از کارهای من را در مجموعه یکی دیگر اساتید قرار داده بودند که البته آن استاد هم استاد بسیار محترم و قابلی بود ولی این را میخواهم بگویم که مسئولین حتی به این موضوع نیز توجه نکرده بودند که بیایند امضایش را ببینند تا آثار مخلوط نشود و آثار هر استاد در جای خودش باشد، در واقع احساس مسئولیت وجود ندارد.
نظر شما درباره موزههای اصفهان چیست؟
من موزههای بسیاری را در خارج از ایران دیده ام و باید بگویم که اصفهان شهرموزه است اما حتی درباره بیشتر موزههای این شهر نیز نمیتوان عنوان موزه را بکاربرد و این نقطه ضعف بزرگی برای اصفهان است؛ ضمن اینکه علیرغم حضور هنرمندان بسیار در این شهر اما هنرمند هرجا که رود قدر نبیند و بر صدر ننشنید چراکه به مخاطب این هنر و هنرمندان نیز بستگی دارد و هستند هنرمندانی که مردم قدر آنها را ندانستند و نشناختند و وقتی میشناسند که آنها را ازدست دادند.
به گزارش ایمنا، سخن که به انتها میرسد استاد از ما میخواهد که اندکی صبر کنیم، برمیخیزد و لحظاتی بعد با دو فنجان چای بازمیگردد و لذت نوشیدن چای در کنار یکی از هنرمندانی که فخر نصف جهان است در خاطرمان ثبت میشود... موقع خداحافظی، "استاد حافظ پرست" فروتنانه میگوید" لطفا بعد از انتشار مطلب را برایم بفرست" و پاسخ میدهیم "به روی چشم" ودعای استاد بدرقه راهمان میشود... "در امان خدا"
گفتگو از: شیرین مستغاثی، سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما