به گزارش خبرنگار ایمنا، وی در نشست بررسی مستند «بزم رزم» (سید وحید حسینی) که بهعنوان دومین نشست هفته فیلم انقلاب اسلامی، دیشب در سالن سعدی برگزار شد، اظهار کرد: این مستند نشان میدهد که آیا موسیقی ایرانی در زمان جنگ تحمیلی توانسته با شرایط اجتماعی هماهنگ شود یا خیر و اینکه چرا برخی پس از انقلاب ماندند و بهصورت جدی وارد این عرصه شدند؟
ایزدخواستی بیان کرد: پس از سالها سکوت درباره موسیقی ایرانی، یکی از جدیترین آثار ساختهشده در این زمینه، مستند «بزم رزم» بود. البته آثار دیگری هم ساختهشده، اما این اثر، یکی از حساسترین دورههای موسیقی را در دو بخش انقلاب و دفاع مقدس بررسی کرده بود.
وی اضافه کرد: بااینوجود، این مستند به همه بخشهای مربوط به موسیقی دهه ۶۰ نپرداخته و بخش جنگ تحمیلی آن جامعتر بود. برای مثال، این اثر به برخی موسیقیهای دوران انقلاب نپرداخته بود.
این پژوهشگر ادبیات داستانی با اشاره به اینکه موسیقی انقلاب با تمام محدودیتهای زمان خود به وجود آمد، افزود: اگر کسی بخواهد چنین مستندی بسازد، باید به چند نکته توجه کند، نخست آنکه حجم بسیار زیادی از اطلاعات در این اثر وجود دارد و این، سبب میشود پرسشهای بسیاری در ذهن مخاطب ایجاد کند که البته مستند سعی کرده به آنها پاسخ دهد، اما بازهم مخاطب آن با ابهام روبرو است.
ایزدخواستی بیان کرد: کارگردان فیلم بهخوبی توانسته فضای موسیقی را در اثر ایجاد کند و یکی از نقاط مثبت آنهم در این است که با بسیاری از موسیقیدانها مصاحبه کرده است. همچنین به موسیقیهایی که در حاشیه هستند، پرداخته، همچون نوحهها و سرودها، اما ارائه این حجم از اطلاعات در اثر، کاری خطرناک و جمعکردن آن سخت است. بااینحال، تدوین اثر، این اطلاعات را بهصورت خوبی ارائه داده است.
وی با تأکید بر اینکه فیلم، پرسشهایی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که پیشازاین برای او مطرح نبوده، اظهار کرد: نقطه قوت این مستند که به آن نمره قبولی میدهد، معرفی افرادی است که پس از انقلاب، معلوم نبوده در کشور میمانند یا خیر؟
این پژوهشگر ادبیات داستانی، پرداختن به چهره موسیقی در دوران پس از انقلاب و استفاده از برخی شخصیتهایی که صادقانه حرفشان را زدهاند، از دیگر نکات فیلم معرفی کرد و افزود: بیش از اینکه کارگردان به سمت حرکت نقادانه رفته باشد، بهسوی ارائه اطلاعات رفته است، اما ازآنجاییکه نمیتوانیم در ۱۲۵ دقیقه، موسیقی انقلاب را بیان کنیم، کار را بهصورت پژوهشی ارائه داده است. به همین دلیل، اگر این مستند، نخستین کار نسبتاً کامل در این زمینه نبود، جذاب هم نبود.
ایزدخواستی تشریح کرد: از دیگر نکات این فیلم، این است که مستندساز در تدوین آن موضعگیری نداشته و دست خود را رو نکرده بود. البته شاید برخی ایراد بگیرند که چرا فیلم درنهایت تکلیف را مشخص نکرده، اما به این دلیل که به حوزهای پرداخته که بیان آن سخت است و تاکنون در موردش صحبت نشده، این مستند از بهترین کارها است. این را هم که مستند به نتیجهای واحد نرسیده، نقطه قوت آن میدانم.
وی بابیان اینکه مستندساز به اتفاقات نوستالژیک پرداخته که سبب جذابیت آن شده و اگر بخواهد قسمت دومی برای آن بسازد، شاید نتواند به این اندازه جذاب بسازد، گفت: ایده محوری مستندساز، حرکت بر مبنای تاریخی اجتماعی بوده، چراکه فضای موسیقی را بهتنهایی دنبال نکرده، بلکه آن را با رویکرد منطق تاریخی و منطق اجتماعی بررسی کرده است.
این پژوهشگر ادبیات داستانی بابیان اینکه بهترین بخش این فیلم، جایی بود که گوینده ادعا میکند موسیقی که در جنگ انتظار داریم، مارش نظامی است و موسیقی بزمی در آن زمان دور از انتظار بود، اظهار کرد: موسیقی بزمی در جنگ، نشاندهنده این بود که موسیقیدانها توانستهاند در خدمت انقلاب قرار گیرند. در همین راستا با تحلیلی موسیقیایی، شاید مارش نظامی در کنار کانون فرهنگی و هنری چاووش، غیرمنطقی به نظر برسد، اما اساس کار مستندساز، تحلیل اجتماعی بود، به این معنا که آیا موسیقی ایرانی که پایه بزم بوده، در زمان جنگ تحمیلی میتواند با شرایط اجتماعی هماهنگ شود یا خیر؟ آیا صبر میکند که صلح ایجاد شود، سپس موسیقی بزمی بسازد یا خیر؟ این مستند میگوید آن روزگار توانسته حماسهای همچون مارش را در کنار جنگ خلق کند.
ایزدخواستی بیان کرد: یکی از ایرادات فیلم، این است که بسیاری از مسائل مطرحشده در آن، به نتیجه نرسیده و انتظار بیننده را سر جایش باقی گذاشته است. درواقع اگر فیلم بهصورت محدودتر ساخته میشد، بهتر بود، اما این فیلم ازنظر ژورنالیستی موفق بوده، چراکه مخاطب جذبشده، فروش بالایی داشته و جایزه سیمرغ هم گرفته است. بااینوجود، گستردگی فیلم، آن را با مشکل روبرو کرده است.
وی ادامه داد: این اثر بهطور فراگیر به موسیقی پرداخته، اما در زمان انقلاب، موسیقیهایی هم بود که به جامعه محدودی تعلق داشت و البته فیلم به آن اشاره نکرده بود. بیشترین چیزی که این مستند به آن پرداخته بود، این بود که موسیقی در دهه ۶۰ چگونه ادامه حیات مییابد؟
این پژوهشگر ادبیات داستانی با اشاره به اینکه بسیاری ناگفته در این اثر آمده بود، افزود: نکته قابلتوجه در این اثر، آن است که زمانی که انقلاب پیروز شد، برخی موسیقیدانها به خارج از کشور رفتند، اما بسیاری هم نرفتند. سؤال اینجا است که چرا برخی ماندند و به شکل جدی وارد عرصه شدند؟ شاید در اوایل انقلاب، تقابلی میان موسیقی و انقلاب تصور میشد، اما بسیاری از کارشناسها ثابت کردند که اینچنین نیست.
ایزدخواستی بیان کرد: اینکه در آن روزگار، گروهی از موسیقیدانها در اعتراض به کشتار مردم اعتصاب کردند و سپس کانون چاووش را در ۱۲ کاست شکل دادند، شور انقلابی ایجاد کرد تا جایی که رهبر معظم انقلاب هم بر آن صحه گذاشتند.
وی ادامه داد: کسانی که آثار کانون چاووش را در اعتراض به کشتار میدان ژاله و وقایع ۱۷ شهریور ساختد و منتشر کردند، جریانی را در انقلاب ایجاد کردند.
این پژوهشگر ادبیات داستانی، کاستهای کانون فرهنگی و هنری چاووش را نماد جریان موسیقی اصیل ایرانی دانست و بیان کرد: مستندساز، جریانهای جدیدی را هم مطرح کرده، همچون جریان مستقل در کنار جریان موسیقی انقلابی. در همین راستا گفته میشود که در آن روزگار، چهار هزار قطعه موسیقی درزمینهٔ انقلاب تولیدشده که شاید برخی از آنها با حمایت دولت بوده، اما بیشتر آنها به خاطر تعهدی بوده که سازنده به موسیقی و ایران داشته است.
ایزدخواستی بابیان اینکه مستندساز در گام دوم به سراغ قومیتها رفته، گفت: شاید کار موسیقی قومیتها، سازماندهی نبوده باشد، اما این تفکر که من چهکاری برای حفظ تمامیت ارضی کشورم از دستم برمیآید، مهم است. البته کلاسیکنوازان هم در بخشی از این مستند حضور دارند.
وی نکته دیگر فیلم را غایب بودن برخی چهرهها دانست و افزود: شاید غایب بودن برخی افراد به خاطر از دنیا رفتنشان یا بیماریهایشان بوده، اما جای افرادی همچون محمدرضا لطفی و محمدرضا شجریان در مستند خالی بود و من اگر بهجای مستندساز بودم، بیش از این به این افراد نزدیک میشدم، چراکه این افراد درزمینهٔ موسیقی، جریانساز بودند.
این پژوهشگر ادبیات داستانی اظهار کرد: در انتهای این اثر، نکتهای قابلتوجه بود، آنهم اینکه موسیقی ایرانی، موسیقی کلاسیک و مداحی در یک نقطه به هم میرسند، همچون هنگامیکه مسعود کرامتی، قطعهای از غلامعلی کویتیپور را بازخوانی میکند. از سوی دیگر، مسئله دفاع از کشور و انقلاب، همه در یک نقطه به هم میرسند. در همین راستا لازم است که امروزه به فکر بیفتیم و موسیقی را بازخوانی کنیم تا بتوانیم آینده کشور را طراحی کنیم.
ایزدخواستی، نقد و بررسی این مسائل را جالبتوجه و نشانه بلوغ دانست و افزود: جامعه نمیتواند نسبت به مسائل انقلابی و شهدا بیاحساس باشد، همانگونه که آثاری برای شهید رجایی ساخته شد. البته برخی نگاهها محدود است و برخی، بدترین تفسیرها را به آثار میکنند، اما در این میان، زمینه خوانش ایجاد میشود و سبب میشود آینده را بسازیم.
نظر شما