به گزارش خبرنگار ایمنا، دکتر یانیس اشوتس، استاد دانشگاه لیتوانی و مرکز شرق شناسی لندن شامگاه _یکشنبه_ دهم دی ماه در نشست "حکمت یمانی میرداماد و مکتب فلسفی اصفهان" که به همت خانه حکمت در کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان برگزار شد، به ایراد سخنانی در خصوص جایگاه میرداماد در مکتب فلسفی اصفهان و مترجمان آثار او در کشورهای دیگر پرداخت.
استاد دانشگاه لیتوانی گفت: مکتب فلسفی اصفهان وسعت بسیاری دارد و ما هنوز به اندازه کافی آن را نشناخته ایم. ملاصدرا از فیلسوفان مهم در مکتب فلسفی اصفهان است و البته پیش از شناخت نظریات اساتید او نمی توان با نظریاتش آشنا شد و آنها را درک کرد. تقریبا آثار میرداماد به چاپ رسیده و در دسترس است اما متاسفانه تعدادی از آثار ملاصدرا هنوز به چاپ نرسیده اند.
وی افزود: من پنج شش سال است که در مرکز شرق شناسی لندن مشغول به فعالیت هستم. پروژه ای داریم که در آن دایرة المعارف بزرگ اسلامی که در تهران به چاپ رسیده مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفته است. تاکنون پنج جلد از این مجموعه در این مرکز به چاپ رسیده و جلد ششم آن نیز به زودی به چاپ می رسد.
استاد مرکز شرق شناسی لندن ادامه داد: حدود نه سال است که موسسه حکمت و فلسفه در تهران و مرکز شرق شناسی لندن با مشارکت یکدیگر مجله فلسفه اسلامی را در دست چاپ قرار داده است، جلد هشتم این مجله چاپ شده است و من به دلیل تسلطی که به چند زبان دارم سرویراستار آن هستم.
وی با تاکید بر اینکه ترجمه و تحقیقات خود را در ابتدا در زمینه اندیشه های سهروردی آغاز کرده است، گفت: سپس به تحقیق در زمینه آثار ملاصدرا تشویق شدم و رساله دکتری ام درباره وجودشناختی و حکمت و عرفان از منظر صدرا است.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه میرداماد پیچیدگی قابل توجهی در اندیشه هایش دارد عنوان کرد: گویی او این سبک را عمدا انتخاب کرده تا بیگانه حرف های او را نفهمد و گمراه نشود. ۶۰ سال است که در زمینه آثار میرداماد مطالعه در کشورهای دیگر شروع شده و نخستین کسی که این کار را آغاز کرد مرحوم هانری کربن است که در سال ۱۹۵۶ میلادی مقاله ای را به استادش تقدیم کرد که تقلیل متن کوتاهی از میرداماد بود که شاگرد او قطب الدین اشکوری آن را نقل کرده و گمان می کنم در کتاب بحارالانوار هم آمده است. این متن گزارشی است از حالتی که در انزوا برای میرداماد رخ داده است، حالتی که در آن مشغول ذکر خفی بوده و بر ذکر "یا غنی و یا مغنی" توجه داشته است، در این حالت عالم جسمانی را ترک کرده و به عالم دیگری رسیده است. کربن این را ترجمه و به خوبی تقلیل کرده است.
وی افزود: مرحوم هانری کربن شاید کاملا متوجه نشده است که منظور میرداماد این است که به شاگردانش اندرزی بدهد و آنها را به این سفر فیلسوفانه تشویق کند. گزارشی که کربن ارایه داده بعدها در سال ۱۹۷۱ به چاپ رسید. او میرداماد را به عنوان یک عارف معرفی می کند که برای من قابل پذیرش نیست. اما خدمتی که کربن انجام داده این است که میرداماد را برای دانشمندان و محققین معرفی کرده و اسم او را گسترش داده است. منتها کربن گرایشش بیشتر با مطالب عرفانی بوده است در حالیکه در جوانی شاگرد تنجو سان فیلسوف فرانسوی بوده است و می توانست متون فلسفی را درست بفهمد و به همین خاطر ترجمه او از آثار ملاصدرا هم دقیق است اما نتیجه ای که می گیرد چندان مطابق با اندیشه صدرا نیست.
وی با اشاره به اینکه توشی هیکو ایزوتسو اندیشمند دیگری است که در معرفی میرداماد نقش مهمی داشته است، گفت: او یک اندیشمند ژاپنی و مترجم آثار کربن بوده است و فکر می کنم چند سال قبل از انقلاب که انجمن حکمت و فلسفه تاسیس شد در آنجا به تدریس فصوص الحکم می پرداخت . او مقاله ای دارد که با ضمیمه تصحیح و نشر دکتر محقق چاپ شده و مطالبی نسبتا اجمالی را همراه با استعاراتی مانند "فوق الزمان" ارایه کرده است.
همچنین حامد ناجی، استاد فلسفه دانشگاه اصفهان به ارایه توضیحاتی درخصوص مقایسه مکتب فکری میرداماد با فیلسوف هم عصرش ملاصدرا پرداخت و گفت: سن میرداماد و ملاصدرا تقریبا نزدیک به همدیگر بوده است و بیشتر از هشت نه سال نیست. اینکه آیا واقعا صدرا شاگرد میرداماد بوده است جای تامل دارد، اما نکته مهم این است که زمانی که مکتب فلسفی اصفهان طراحی شد کرسی فلسفه مطلقا به دست میرداماد بود و او ریاست مدرسه حکما را بر عهده داشت و طبیعی است که صدرا هم به درس او برود، اما اینکه بگوییم صدرا تا چه حد وامدار میرداماد است سوالی جدی است.
وی ادامه داد: روش میرداماد و صدرا کاملا با هم متفاوت است. روش میرداماد بر اساس حکمت مشایی است، جز آنکه غایتش با غایت سینوی فرق دارد. غایت میرداماد غایت دینی است، او دغدغه الهیات دینی دارد در صورتی که دغدغه ابن سینا عبارت از کشف حقیقت است، فارغ از اینکه این حقیقت با حقایق دینی سازگار باشد یا نباشد. اما میرداماد به دنبال این است که از ابزار سینوی برای فهم گزاره های دینی استفاده کند. به همین جهت دو گزاره طراحی می کند که بنیاد بحث امور عامه اوست، یکی بحث حدوث دهری و یکی نگاهش به وجود و ماهیت. این دو بحث دو گزاره نیستند، بلکه دو بحث زیربنایی هستند. همانطور که "اصالت الوجود" یک مبنا برای تحلیل گزاره های فلسفی در حکمت صدرایی است، حدوث دهری هم یک مبنا در اندیشه میرداماد است که این مبنا در پس پرده اش تبیین یک الهیات تنزیهی است. در حقیقت میرداماد به دنبال الهیاتی تنزیهی است که یک سری به تشبیه داشته باشد و اینکه تا چه میزان موفق بوده قابل تامل است. او خود احساس می کند که دستگاه فکر سینوی و ارسطویی از الهیات دینی دور است و گزاره های کلامی هم نمی تواند چنین عمل کند، پس به دنبال تعیین یک دستگاه است تا این مسئله را تبیین کند.
این استاد فلسفه ادامه داد: جالب است که میرداماد برای تبیین این ماجرا خود را به فهم گزاره های بینابینی سوق می دهد. مثلا درباره علم باری تعالی، علم قبل، حین و بعد را یکی می داند. پس میرداماد به دنبال دستگاهی می گردد که بتواند این مبانی را تبیین بکند. این مبنا با دستگاه فکر صدرا متفاوت است و میان آنها فاصله می اندازد و این باعث می شود که صدرا مطرود زمان خود شود، اگرچه بعد از ۲۰۰ سال دوباره آراء او احیا می شود.
وی خاطرنشان کرد: ظاهرا میرداماد به تمامی آراء صدرا واقف بوده و هیچ کدام از آنها را قبول ندارد و البته چون روش صدرا یک روش عرفانی بوده است ملاصدرا مورد احترام میرداماد بوده است. نگاه او به صدرا یک نگاه اثباتی است نه سلبی، اما او هرگز به صدرا اجازه رسمی نداد تا بعد از او کرسی درس او را بر عهده بگیرد و این اجازه را تنها به دامادش "سید احمد علوی" می دهد.
نظر شما