به گزارش ایمنا، شاید باشکوه ترین لحظه، لحظه پیوند هنر است با ارادت به کسی یا چیزی ...آن وقت است که باید منتظر شاهکار نشست. که صحبتی کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند...
در تاریخ سینمای مسلمانان جهان، فیلم ساختن از پیامبران و امامان و مقربین همیشه چالش برانگیز بوده است. علاوه بر اختلافاتی که بین اهل سنت و شیعه هست که یک فیلمساز دغدغه مند باید حواسش را جمع کند تا به این اختلافات دامن نزد بلکه عامل پیوند نیز شود، حساسیت هایی هم وجود دارد که سنی و شیعه نمی شناسد. حرف، حرف حریم است.وقتی حرف از ساخت فیلمی در رابطه با شخصیت های بزرگ دینی می شود، نه فقط در اسلام بلکه در تمامی ادیان حرف اول این است که چه کسی خواهد ساخت؟
این سوال ساده اما عجیب سال ها ارادت و علم و سواد در دل خود نهفته دارد! چه کسی می سازد یعنی نام و نشان و سابقه دلبستگی اش چیست؟ فیلم سازی می داند؟ علم دین می داند؟ عاشق هست؟ و شاید برای همین است که با این همه سال سابقه تاریخی دین اسلام و ارادت خالصانه مومنان کمتر کسی جرئت کرده پا به عرصه ساخت چنین فیلم هایی بگذارد.
اصلا وقتی رسالتت شناساندن یک رسول به مردم شود باید کاردان و متبحر و عالم و باسواد باشی، حرف، حرف مسئولیت است...
در تاریخ سینما دو چهره از حضرت محمد (ص) وجود دارد. محمد تصویر شده در فیلم «رسالت» مصطفی عقاد و محمد «محمد رسوال اله» مجید مجیدی تصاویر ثبت شده در حافظه مردم اند از زندگی رسول مهربانی ها و درست از همین ب بسم اله حساسیت ها شروع می شود.
در هر دو فیلم ساخته شده به دلیل حساسیت مسلمانان در نمایش چهره پیامبر (ص) راوی فردی منتسب و نزدیک به پیامبر است و حضور بی ظهور ایشان در فیلم نمایان.
راوی فیلم «رسالت» حمزة بن عبدالمطلب، عموی پیامبر است که با بازی خوب آنتونی کوئین، خوب توانسته این محدودیت را به نقطه قوت تبدیل کند. بازی خوبی کوئین با آن گریم بسیار متناسب و البته نگاه عمیق معنادار در دل مخاطب شوقی برای دیدن چهره حضرت محمد(ص) می نشاند که چشم های برادرزاده چقدر پرمغز و مهربان و دریا می تواند باشد. راوی مجید مجیدی، علیرضا شجاع نوری است که نقش عبدالمطلب را بازی می کند. شجاع نوری از بازیگران باصلابت سینمای ماست که گزیده کار است و دوست داشتنی...
این عدم نمایش چهره پیامبر و معصومین در فیلم های ساخته شده توسط مسلمانان همیشه دغدغه ای بوده که به زعم برخی دست فیلم ساز را می بندد، اما مجیدی و عقاد نشان دادند ارادت که باشد محدودیت نقطه باشکوهی است. ساخت خوب این دو فیلم به گونه ای است که هیچ گاه مخاطب به علت ندیدن چهره پیامبر ارتباطش را با فیلم قطع نمی کند. در رسالت با این که موضوع اصلی فیلم زندگی محمد پیامبر است سازندگان فیلم با ادای «احترام به باورهای مسلمانان» محمدبن عبدالله و همچنین علی بن ابیطالب و دیگر خلفای راشدین را در فیلم نشان ندادهاند. در مورد پیامبر بازیگران به جای او با دوربین صحبت میکنند و در مورد علی بن ابیطالب در تنها سکانسی که او حضور دارد تنها شمشیر ذوالفقار وی نشان داده میشود.
نکته برجسته دیگر در این گونه آثار صحت تاریخی درست مطالب است که سالها تحقیق میدانی و کتابخانه ای می طلبد و در این راه حتماد باید همراهی خبره در کنار فیلم ساز باشد برای شناخت حقیقت از کذب و بازشناسی سره از ناسره...
مصطفی عقاد در فیلمش از: بعثت پیامبر، قتل سمیه، اسلام آوردن و شکنجهٔ بلال حبشی، جنگ بدر، جنگ احد، هجرت مسلمانان از مکه به مدینه، فتح مکه و… حرف می زند. از شخصیتهای تاریخی مهمی که در این فیلم تصویر شدهاند میتوان به: حمزة بن عبدالمطلب، زید پسر حارثه، هند، ابوسفیان، سهیل بن عمرو، وحشی پسر حرب، ابوطالب، ابولهب، ابوجهل، سمیه، بلال حبشی، هراکلیوس (پادشاه وقت روم)، نجاشی (پادشاه وقت حبشه)، خسروپرویز (پادشاه وقت ایران) اشاره کرد که حقیقتا شخصیت پردازی ها بی نظیر است و درست از آب درآمده و کارشناسان بر این باورند که تمامی با وقایع ثبت شده در متون تاریخی مورد تایید نوشته شده در صدر اسلام برابری می کند.
داستان مجیدی از سال ۱۰ بعثت پیامبر و زمانی که مسلمانان در تحریم اقتصادی هستند شروع میشود. ابوسفیان با بازی داریوش فرهنگ از ابوطالب که پیر است میخواهد که به محمد بگوید که خدا را در دلش نگه دارد. ابوطالب به اتاق نبی اسلام میرود و پیامبر در حال نماز خواندن است و بعد از سوره حمد سوره فیل را میخواند و سپس در یک فلشبک که اکثر فیلم را شامل شده به سال عام الفیل و تولد پیامبر و دوران کودکی وی از زبان خود ابوطالب به عنوان راوی فیلم میرود.
در سال عام الفیل، ابرهه یکی از سرداران لشکر حبشه به دستور پادشاه این سرزمین به مکه لشکرکشی میکند تا کعبه را از بین ببرد. ابرهه به وسیلهٔ چندین هزار نفر با فیل، اسب و تجهیزات جنگی فراوان به سوی شهر مکه میآیند ولی در نزدیکی مکه که حریم مکه به شمار میرود، فیلها به جلو پیش نمیروند و تعداد بسیار زیادی پرنده به نام ابابیل در حالی که سنگهایی در میان منقار خود دارند، بر سر ارتش ابرهه فرو میریزند و همه را از بین میبرند.
پس از پایان فلشبک، داستان دو مرتبه به سال ده بعثت و اوضاع بد مسلمانان تحریم شده ساکن در بیرون مکه برمیگردد و در ادامه روایت نمایان شدن قرارداد تحریمها علیه مسلمانان خورده شده توسط موریانهها به تصویر کشیده میشود. فیلم محمد از محاصره مسلمانان در شعب ابیطالب آغاز می شود و به پیش از میلاد پیامبر اسلام بازمیگردد.
صحنههای درگذشت مادر پیامبر در روستای ابواء و صحنههای مربوط به دوران شیرخوارگی و خردسالی پیامبر در روستای سعدیه هم از دیگر بخشهای فیلم است. فیلم محمد با اولین سفر پیامبر به شام و رسیدن به صومعه بحیرا به پایان میرسد. «بحیرا» راهبی مسیحی است که دربارهٔ ظهور آخرین پیامبر به ابوطالب بشارت میدهد. در فیلم مجیدی هم تمام وقایع و برداشت های تاریخی صحیح اند و ایراد برجسته ای نمی توان از فیلم گرفت.
البته یادمان هست که هر چقدر هم دقیق و وسواسی و نکته سنج شویم باز از درک آنچه که بوده به تمامی عاجزیم اما مجیدی و عقاد قابل قبول اند در کارنامه سینمای اسلام...
اگرچه تاریخ سلسله دار اسلام لایق بسی بیشتر از این است که در سینما اتفاق افتاده اما باید بضاعت سینما را دانست. باید بدانیم که ما نیازمند هنرمندی هستیم که نمایان گر واقعیت آنچه که بوده باشد. پس صبر می کنیم تا عقاد و مجیدی دیگری با قلم ارادت و عشق پا به عرصه بگذارد و کارستان کند. ما همچنان می توانیم سال های سال «رسالت» و «محمد» ببینیم و بفهمیم و بدانیم تا کاوه دیگری پیدا شود و قلم تازه ای بزند در رسای پیام آور مهربانی ها ...
نظر شما