به گزارش ایمنا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، ایندیپندنت روزنامه چاپ انگلیس در پایگاه اینترنتی خود نوشت: زمانی بود که صدور یک بیانیه از سوی وزیر خارجه آمریکا سر و صدای زیادی در سراسر جهان به راه میانداخت. در واقع، از ریگان گرفته تا کلینتون، بوش یا اوباما در منطقه تاثیرگذار بودند، هر چند که این تاثیر اغلب بد و زیانبار بود، چرا که به سران آمریکا اطلاعات مناسب و کافی گزارش نمیشود و همچنین آنها همواره از اسرائیل هراس دارند (تازه اگر قدرت اسرائیل را در از بین بردن شخصیتهای سیاسی در واشنگتن نادیده بگیریم)، اما در حال حاضر، چه کسی مسیر اوضاع را در منطقهای که زمانی امپراتوری عثمانی بود، تعیین میکند؟
نگاهی به پوتین، اسد، اردوغان، سیسی، مکرون و روحانی بیندازید. اینها افرادی هستند که در حال حاضر در صدر اخبار قرار دارند؛ حال چه با اعلام شکست داعش یا اعلام «نجات» سوریه یا «تروریست» دانستن کردها یا نجات سعد حریری، نخست وزیر لبنان، از وضعیت یک گروگان در عربستان. هر چند اکنون همه ما به این باور رسیده ایم که وی بازداشت نشد و واقعاً قصد استعفاء نداشت، یا استعفاء کرد و دیگر نمیخواهد استعفاء کند.
کاهش نفوذ ولیعهد عربستان
عجیبتر این است که به نظر میرسد نفوذ محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، روز به روز کمتر میشود؛ ولیعهدی که تلاش هایش برای نابودی یمن، سوریه اسد، قطر و الجزیره و حتی لبنان بیش از پیش به رفتار کودک نحسی میماند که برای ترساندن همسایگان - از جمله همسایهای به نام جمهوری اسلامی ایران که با آن نخواهد جنگید- اسباب بازی هایش را به این سو و آن سو پرت میکند. بنابراین خاورمیانهای (غرب آسیا) که من در آن زندگی میکنم، روز به روز شباهتش را به مکانی که بیش از چهار دهه پیش برای گزارش دادن وارد آن شدم، از دست میدهد.
«سیاست» آمریکا، هر چند که اغلب بر اساس قضاوت غلط بود، اما سیاستی واقعی بود که با اتحاد جماهیر شوروی که قدرتش ویرانگرتر از همیشه شده بود، متوازن میشد. آنها پیوسته به گروهی از دیکتاتورها اطمینان خاطر میدادند که از آنها حمایت خواهند کرد- این دیکتاتورها در دورانهای مختلف عبارت بودند از: صدام، انور سادات، ملک حسین پادشاه اردن و سرهنگ قذافی؛ زمانی بود که حتی سازمان آزادیبخش فلسطین و عرفات «تروریست» بودند، هر چند که آمریکا یا اسرائیل هر چند سال یک بار، در اقدامی گیج کننده، اسامی آنها را از فهرست تروریستها حذف و دوباره اضافه میکردند.
در واقع، این تحولات مربوط به روزهای خوشی است که اسرائیلیها جنبش حماس را که موضع دوستانهای داشت و البته آن گروه هم اکنون در فهرست گروههای تروریستی قرار گرفته است، به گشایش مساجد جدید در غزه به عنوان عامل توازن در برابر دولت کوچک عرفات در لبنان ترغیب میکرد. در واقع، اسرائیلیها این سیاست کوچک خطرناک خود را فراموش کرده اند.
برتری ایران در منطقه
در آن روزهای دور چه کسی تصور میکرد گروههایی ظهور میکنند که (در مقایسه با آنها) همه «تروریست های» دیروز «میانه رو» قلمداد خواهند شد و عوامل وحشت کاملاً جدیدی القاعده و داعش را برای ترساندن همه ما و گسترش نفوذ خود در سراسر جهان عرضه خواهند کرد و شخصیتهای احمق در پنتاگون را واخواهند داشت آنها را «نابودگر» بنامند؟
جالب است که رئیس جمهور ایران اعلام کرد داعش شکست خوره است در حالی که زمانی، جرج دبلیو بوش، رئیس جمهور پیشین آمریکا، بود که اخبار «اتمام ماموریت» را اعلام میکرد. همچنین به طور قطع، هم اکنون پوتین است که بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، را به سوچی دعوت میکند و با رؤسای جمهور ایران و ترکیه گفتگو میکند و ارتش او است که در سوریه میماند و همچنین دوست خوب السیسی، رئیس جمهور مصر، باقی میماند.
بنابراین، لطفاً توجه کنید، آیا امانوئل مکرون بود که این ماه السیسی را به پاریس دعوت کرد، بی آنکه در گفتگو با وی حتی یک بار به وضع حقوق بشر در مصر اشاره کند، در حالی که ۶۰ هزار زندانی سیاسی در زندانهای مصر نگهداری میشوند، هزارن نفر در این کشور «ناپدید» شدند و بسیاری به طور مرموز به قتل رسیدند.
بله، قدردانی از مکرون به خاطر بیرون آوردن حریری از ریاض که او به خوبی از عهده اش بر آمد بسیار خوب است، اما فکر نکنید که فرانسه قصد دارد بیش از پوتین، هدایت کننده روند اصلاحات در خاورمیانه (غرب آسیا) باشد. همچنین اگر بشار اسد بار دیگر از آمادگی خود برای مذاکره با «هر کسی» سخن بگوید، وی این کار را تنها پس از دیدار با پوتین و قدردانی از وی به خاطر «نجات» سوریه (و البته خودش) خواهد کرد.
در واقع، عملکرد آمریکا به گونهای بوده است که گاهی به کلی از انظار ناپدید میشود، به جز اقدامات کوچک و مختلف نیروهای ویژه آمریکا که برای کمک به شبه نظامیانی با نامهای عجیب و غریب، نامهایی با سه علامت اختصاری که در ماههای آینده به حال خود رها یا فراموش خواهند شد، صورت میگیرد. فکر میکنم حزب الله تنها نیروی مسلح در خاورمیانه (غرب آسیا) است که فقط یک نام دارد. همچنین این گروه در فهرست گروههای «تروریستی» (ادعا شده) است البته نه در مسکو؛ جایی که پوتین از بشار اسد، متحد حزب الله، حمایت میکند.
بی عدالتی ، فقر وترس بیماری کشورهای عرب
با وجود این، چیزی که در این سالها تغییر نکرده است، بی عدالتی، فقر، جهل، ترس و توهین و تحقیری است که مردم مسلمان و عرب خاورمیانه (غرب آسیا) در آن به سر میبرند. همچنین حتی یکی از سران «جدید»ی که از آمریکاییها پیش افتاده اند، نه برای کاهش فساد مالی که بیماری بزرگ کشورهای عربی است و نه نابرابری و سیاست قبیلهای که امپراتوری عثمانی هنگام سقوط برای خاورمیانه (غرب آسیا) به ارث گذاشت، هیچ تلاشی نکرده اند.
انسانیت پسرفت داشته است و به ندرت در گفتمان منطقهای از حقوق انسانی و مدنی نام برده میشود. شاید هنوز باید منتظر وقوع انقلاب در عربستان سعودی بود. من همواره فکر میکردم روزی که شاهزادههای سعودی به جان هم بیفتند، شاید آغاز سرنگونی این پادشاهی باشد؛ اما دلیل چندانی برای خوش بینی درباره دورنمای خاورمیانه (غرب آسیا) وجود ندارد.
ما باید به خاطر داشته باشیم که القاعده و سپس داعش و کل جنگجویانی که هنوز در بیابانهای عراق، سوریه و سراسر آفریقا، از شبه جزیره سینا گرفته تا مالی، حضور دارند، در این منطقه شکل گرفته اند و این در حالی است که معلوم نیست بعد از این چه گروه هولناکی اعلام موجودیت خواهند کرد.
نظر شما