به گزارش ایمنا، در تعریف این واژه به ظاهر ساده اما گسترده گفته می شود: فرهنگ عمومی به معنای فرهنگ غالب و گستردهای است که در میان عموم جامعه رواج و رسوخ دارد و حوزهای از عقاید، ارزشها، جلوههای احساسی و هنجارهاست که اجبار اجتماعی غیر رسمی از آن حمایت میکند و فراتر از گروهها و اقشار خاص در کلیت جامعه مورد قبول است.
فرهنگ واژه آشکار و پنهانی است که سخت در پس پرده ابهام قرار دارد. سهل ممتنعی که خود را می نمایاند و پنهان است. دیده نمی شود و خودنمایی می کند. ماهیتی به شدت پیچیده، نامتعین و سیال دارد. این مفهوم سیال در هر خطه و نقطه ای از جهان به گونه ای متفاوت و مجزا تعریف می شود و اقتضائات گوناگونی دارد. آنچه به عنوان فرهنگ عمومی در یک جامعه تعریف می شود برگرفته از باورها و اعتقادات مذهبی، باورها و اعتقادات بومی و محلی، آیین های سنتی و قدیمی و حتی خرافات و باورهایی است که رفته رفته طی ده ها و بلکه صدها سال در ذهن مردم رسوخ کرده است.
فرهنگ تعیین کننده چگونگی تفکر و احساس اعضای جامعه است. فرهنگ راهنمای اعمال انسانها و معرف جهان بینیهای آنها در زندگی است. فرهنگ عمومی به معنای فرهنگ غالب و گستردهای است که در میان عموم جامعه رواج و رسوخ دارد و حوزهای از عقاید، ارزشها، جلوههای احساسی و هنجارهاست که اجبار اجتماعی غیر رسمی از آن حمایت میکند و فراتر از گروهها و اقشار خاص در کلیت جامعه مورد قبول است.
در چنین وضعیتی هرآنچه که فرهنگ عمومی را تهدید کرده و یا به خطر کمرنگ و یا حذف شدن نزدیک کند با واکنش های مختلفی از سوی اقشار مختلف مردم مواجه می شود. فرهنگ چنان در عمق باورها و اعتقادات مردم نهادینه می شود که گاه حتی با ارزش های مقدس دینی و آیینی یکی می شود.
برای آشنایی با فرهنگ عمومی به شرح برخی ویژگی های آن می پردازیم:
فرهنگ عمومی شبکه بهم تنیده ای، قدرتمند و مؤثر از دانش ها، گرایش ها و منش های عمومی جامعه است که در عین ابهام و نامرئی بودن، وجود و حضورش در جامعه احساس می شود و با قدرت خویش در سرتاسر زندگی، ما را تابع خود می سازد.
حوزه های زندگی انسان شمال حوزه فرهنگ، سیاست و اقتصاد است. حوزه فرهنگ خود شامل حوزه فرهنگ تخصصی یا آموزش و حوزه فرهنگ عمومی است. حوزه فرهنگ عمومی شامل سه بخش اطلاعات (دانش های عمومی)، گرایش ها (عواطف عمومی)، رفتارها (منش های عمومی) است.
در اینجا مقصود از فرهنگ عمومی بخش مقابل حوزه فرهنگ تخصصی یا آموزش با اجزاء سه گانه آن می باشد. متولی بخش فرهنگ تخصصی، سیستم های آموزشی و پژوهشی هستند که البته می تواند از حوزه قدرتمند فرهنگ عمومی تأثیر پذیرفته و به جهت خاصی هدایت گردد.
شبکه بهم تنیده: اگر به نقشه راه ها و جاده های کشور، شبکه های مخابراتی، شبکه های انتقال برق، شبکه های لوله کشی آب شهرها و منازل، شبکه های اینترنت جهانی، تصویر شبکه رگ های درون بدن، شبکه سیستم اعصاب و ده ها شبکه پیچیده دیگر نگاهی بیاندازید خواهید دید که این شبکه ها چنان در هم تنیده و پیچیده شده اند که بازشناسی، جداسازی و شناخت تأثیر و تأثر آن ها از یکدیگر کاری فوق العاده دشوار می نماید. اگر یک مهندسی دقیق، حساب شده و نشانه دار با قوانین خودش، در بین نباشد هرگز از دام این شبکه رهایی نخواهیم یافت.
اگر توانستید تصویری از بهم تنیدگی و پیچیدگی، در ذهن خود ایجاد کنید، مفهوم بهم تنیدگی اجزاء فرهنگ عمومی (دانش ها، گرایش ها و منش های عمومی) را در خواهید یافت. فرهنگ عمومی و اجزاء آن چنان در هم تنیده اند که در برخی یا بیشتر اوقات اصلاح و باز کردن و یا پیدا کردن سر آن محال جلوه می کند.
ابهام و نامرئی بودن: این ویژگی فرهنگ عمومی است که خود را نشان نمی دهد، ظهور ندارد اما حضور دارد، دیده نمی شود اما احساس می شود. حد و مرز، طول و عرض و مختصات ندارد اما لمس می شود، درک می شود، نقل می شود، تعقل می شود، تحلیل می شود، اصلاح می شود، فاسد می شود، افساد می کند، اصلاح می کند، ضعیف می شود، قوی می شود، بعضا مشتبه می شود، تحریک می شود، تحریک می کند، حرکت می کند، حرکت می دهد، پررنگ می شود، کم رنگ می شود، جمع می شود و پهن می شود، پنهان گشته، آشکار می شود، ظاهر نمی شود، حاضر می شود.
کدام موجود است که ویژگی های بالا را داشته باشد و قدرتمند نباشد؟!
قدرتمند و موثر: بی شک فرهنگ عمومی چنان قدرتمند است که همه ابعاد وجود اجتماع و فرد را تحت تأثیر خود قرار می دهد. این نیروی قدرتمند در سه سطح فرد، خانواده و اجتماع نقش بی بدیلی دارد. ممکن است بخشی از فرهنگ عمومی چنان حضوری پیدا کند که به ظهور و بروز برسد یعنی ظاهر و بارز گردند و با سرنوشت یک ملت سر و کار پیدا بکند. این گونه هم نیست که ارتباطی به آینده و مسیر ملت نداشته باشد بلکه به روی حرکت ملت در زندگی آن ها تأثیر بلند مدت دارد. مثلا لباس و شکل آن که جزو فرهنگ عمومی است از مصادیق این بخش است. چه لباسی بپوشیم؟ چگونه لباس بپوشیم؟ یا به عنوان مثال شکل معماری در جامعه و نوع خانه های ساخته شده در زمان قدیم و جدید و کیفیت زندگی ساکنان این دو نوع خانه. یا حتی شکل در و پنجره و نحوه ارتباط اتاق ها با هم هر کدام تأثیر خاصی بر روی ذهنیات، خلقیات و منش و تربیت افراد دارد.
محسوس در عین نامرئی بودن: همانند آب برای ماهی و انسان شناور در اکسیژن. با اینکه آب تمامی زندگی ماهی را پر کرده و او را تحت تأثیر خود قرار داده است اما ادراک نمی کند و فقط زمانی اهمیت و حضورش را درک می کند که از آب خارج شود. آنجاست که شروع به دست و پا زدن می کند. کافی است راه تنفس کسی بسته شود، می بینید که چگونه به دست و پا زدن و پرپر زدن می افتد. فردی را در نظر بگیرید که سال ها با فرهنگ عمومی شهر و دیار خودش خو کرده است و برای تحصیل یا تفریح به دیگر کشورها سفر می کند. این فرد تا مدت ها به دلیل نامأنوس بودن با فرهنگ عمومی آن مردم و عادت به فرهنگ خودی، در حیرت و سختی خواهد بود. درست مثل کسی که می خواهد مخالف جریان آب رودخانه شنا کند.
زندگی با فرهنگ خودی شنا کردن در جهت جریان رودخانه است. قدرتمندی و تأثیر فرهنگ عمومی بر چنین فردی زمانی معلوم می شود که آماج نگاه ها، تذکرات و برخوردهای احتمالا فیزیکی و ناصحانه قرار گیرد.
تابع ساختن: وقتی این موجود قدرتمند و مؤثر شبکه و تورهای به هم تنیده و پیچیده خود را در اجتماع می گستراند تقریبا همه افراد در همه سطوح را در دام خود اسیر کرده و به بند می کشد و به هر کجا که خاطرخواه اوست می کشاند. چه بسا برای عده ای افتادن و تابع این شبکه پیچیده شدن محبوب باشد. و بسا که برای عده ای دیگر این امر ناپسند افتد و دلگیر از بد عهدی زمانه راه عزلت و دوری از اجتماع را در پیش گیرند و این هر دو نشان از قدرت و تأثیر فرهنگ عمومی جامعه دارد.
سرتاسر زندگی: گستردگی و شمولیت فرهنگ عمومی چنان است که سطوح مختلف زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی را در بر گرفته و تقریبا هیچ سطحی از تأثیرات فرهنگ عمومی در امان نیست البته و تفاوت تنها در میزان تاثیر پذیری است./
نظر شما