داستان از جایی شروع شد که سحر، دختر ۳۲ ساله به دلیل گرفتاری و گرههایی که در کار، ازدواج، مسائل عاطفی و تحصیل داشت، به پیشنهاد دوستش با یک رمال آشنا شد. رمال نیز وجود دفینه و جادو در زندگی و طالعش را تایید کرد و سحر به پیشنهاد دوستش با دعا نویسی در یکی از شهرهای مذهبی کشورمان (نام شهر و نشانی این رمال در دفتر روزنامه محفوظ است) آشنا شد. این رمال به بهانه اینکه لازم است سحر و جادو را با دعای مخصوصی باطل کند، جای خلوتی را فراهم کرده و سحر را به آنجا کشانده، سحر نیز گرچه همراه با برادرش به این مکان میرود، اما اتاق مخصوص باطل کردن جادو درجای دیگری بود.
سحر بعد از حواشی فراوان، وقتی متوجه درخواستها و نیت شوم پیرمرد ۷۰ ساله میشود، اتاق را ترک کرده و با مرجعه به پلیس، این فرد دستگیر میشود. این رمال حالا به قید ضمانت آزاد شده و و این دختر جوان هنوز در شوک و آسیب روانی حاصل از این حادثه به سر میبرد.
سحر میگوید: کاش تمام دخترهای همسن و سال من بدانند که اعتماد به این افراد تاوان سنگینی دارد؛ وقتی دیدم که تمام مراجعهکنندگان به این رمال زنان محجبه هستند و همه از نتیجه کار راضی بودند به او اعتماد کردم. اینکه این رمال در یک شهر مذهبی فعالیت میکرد، از دلایل دیگر اعتمادم به او بود.
حالا دلم میخواهد به تمام کسانی که دنبال رمال، فالگیر، یا دعا نویس هستند تا در کارشان گره گشایی شود، بگویم که حادثه آنقدر تلخ و فراموش نشدنی است که قادر به گفتن آنچه در اتاق دربسته بر من گذشت، نیستم! بروز اتفاقات تلخ برای سحر و دخترانی مانند او سبب شد تا گفت و گویی با «ابوالفضل رحیمی شاد» جامعه شناس در مورد این معضل، آسیبهای گرایش به رمالی و علت اعتماد به این افراد سودجو صورت گیرد که درادامه میآید.
به نظرشما با وجود اطلاع رسانیهای انجام شده درباره تجاوز و کلاهبرداری و مشکلات دیگرمرتبط با رمالی و فالگیری، کدام عوامل اجتماعی سبب میشود که مردم همچنان به رمالها و فالگیرهامراجعه کنند؟
ابتدا لازم است پیش از پرداختن به این سوال، دو نکته را عرض کنم. اول اینکه در پرداختن به این موضوع لازم است مساله تجاوز، کلاهبرداری و وقوع جرایمی از این دست ازسوی رمالها و فالگیرها ازمساله رمالی وفالگیری جدا بررسی شود. حتی اگر همه یا اکثریت قریب به اتفاق رمالها و فالگیرها چنین بلایی سر مراجعه کنندگان میآورند که میدانیم اینگونه نیست، دوباره باید این دو موضوع جدا بررسی شود و دوم اینکه آیا رمالی و فالگیری و مراجعه مردم به رمال وفالگیر، نوعی ناهنجاری و مساله اجتماعی بوده و جنبه پرابلماتیک دارد و نیازمند بررسی دقیق است؟
خیلی کوتاه باید عرض کنم که بهنظر من اینگونه نیست. به زبان ساده این پدیده به خودی خود، مشکل و آسیب اجتماعی نیست، اگر چه میتواند بیانگر وجود برخی مشکلات و کاستیهای جدید در جامعه باشداما برگردیم به سوال شما.
نتیجه یک کار تحقیقی نشان داده است که حدود ۱۰ درصد ازایرانیان یعنی حدود هشت میلیون نفر، درسال به رمال و فالگیرها مراجعه میکنند. این مراجعه دو دلیل عمده دارد؛ کنجکاوی یا رفع مشکلاتی که به طریق دیگرحل نشده است.
شاید بیشتر انسانها مایل باشند که بدانند در آینده برای آنها یا در محیط زندگیشان چه اتفاقی خواهد افتاد و چه بسا زندگی امروز خود را براساس این پاسخ سامان دهند، این خواست هیچ اشکالی ندارد؛ به طورحتم میدانید که پیش بینی و کنترل، از کارکردهای علم تجربی است، اما وقتی علم به آن درجه از پیشرفت نرسیده باشد و یا یک جامعه از علم پیشرفته بی بهره باشد، مردم برای پیدا کردن پاسخ آن پرسشها به جای مراجعه به علم و عالم به سراغ فال، فالگیر و رمال میروند.
اما بسیاری از مراجعه کنندگان نیز از رمالان میخواهند که مشکل را حل یا گرهگشایی کنند. این موضوع طبیعی است؟
طبیعی است که مردم وقتی نتوانند بیماریشان را درمان کنند، نگران باشند و بخواهند درمان از طریق جادو و رمالی را نیز امتحان کنند. جای تعجب ندارد اگر احساس کنند همه راهها به رویشان بسته شده و نمیتوانند با کوشش و تلاش، شغل پیدا کنند، پس ناراحت و افسرده شوند و برای باز شدن گره بسته کارشان، پیش رمال و فالگیر بروند.
قابل درک است اگر کسی چیز با ارزش و گرانبهایی گم کند یا از او سرقت کنند، نگران و پریشان شود و راه کسب خبر از غیب پیش گیرد یا اینکه اگر کسی احساس کند همسرش با فرد دیگری رابطه عاطفی برقرار کرده، عصبانی شود و احساس ناکامی کند و، چون اعتمادی به روان شناس و مشاور ندارد یا امتحان کرده و نتیجه نگرفته به سراغ رمال و جنگیر برود.
حالا اگر پزشکی راه درمان همه بیماریها را پیدا کرده و امکان دستیابی به دکتر و درمانگاه و بیمارستان برای همه فراهم باشد، دسترسی به روانشناس و مشاور متخصص برای همگان وجود داشته و وضعیت اقتصادی به ویژه اشتغال مناسب باشد، مهارتهای زندگی در مدارس و رسانهها به خوبی آموزش داده شود، نظام تربیتی به سمت اخلاق محوری حرکت کند، تجهیزات نظارتی و امنیتی پلیس کامل باشد، قاضی ودادگاه به درستی به وظایفشان عمل کنند و قانون همهجانبه نگر باشد، آیا دوباره هشت میلیون نفر در سال به رمال و فالگیر مراجعه میکنند؟
بنابراین در پاسخ به پرسش شما با توجه به آنچه تا اینجا بیان شد، میتوان گفت که میزان این مراجعات تا حد زیادی به سطح پایین علمآفرینی وعلمگرایی، عقلآفرینی و عقلگرایی، اخلاقآفرینی و اخلاقگرایی، قانون آفرینی و قانونگرایی، عدالتآفرینی و عدالتخواهی و مسئولیتآفرینی و مسئولیتپذیری در جامعه بستگی دارد.
اگر ممکن است درباره این مفاهیمی که در آخر به دوصورت بیان کردید، بیشتر توضیح دهید. بهعنوان مثال علم آفرینی و علم گرایی و سایر موارد چه فرقی با یکدیگر دارند؟
اگر به این کلمات بدون پسوند آنها نگاه کنیم، بهعنوان مثال علم، عقل، اخلاق و موارد دیگر همه در نظام ارزشی ما موجودند. به عبارت دیگر این مفاهیم تاحدودی برای همگان بار معنایی مثبتی دارد، اما وقتی به ساختارهای جامعه که باید هم براساس این ارزشها شکل گرفته باشد و هم بازتولید کننده و آفریننده این ارزشها باشد توجه کنیم، در این ارتباط نقص و ضعف جدی میبینیم؛ یعنی ساختارها از چنین توانی برخوردار نیستند. به دنبال این نقص بهطور طبیعی گرایش مردم به این ارزشها و شکلگیری کنش و کردار آنها مبتنی بر این ارزشها کمتر و کمتر خواهد شد.
یعنی اشکالاتی مثل علمآفرین یا اخلاق آفرین نبودن، مربوط به ساختارهای جامعه و علمگرا و اخلاقگرا نبودن، مربوط به ذهن و عادت مردم است؟
بله مربوط به ذهن و عادت مردم که البته متاثر از همان ضعف ساختارهاست.
به نظر شما چه افرادی بیشتر به رمال و فالگیر مراجعه میکنند؟
پاسخ به این سوال، بیشتر نیازمند تحقیق تجربی و میدانی است. البته کارهایی نیز انجام شده، اما همانگونه که در مقدمه گفتم، چون این موضوع چندان از منظر جامعه شناسی پرابلماتیک (عمومی و همه گیر) نیست، کمتر مورد توجه تحقیقاتی از این دست واقع شده است. به هر حال به نظر میرسد هر آنچه افراد از مجموعه توانمندی هایی که اشاره شد بیشتر برخوردار باشند، باید کمتر تمایلی به رفتن پیش رمال و فالگیر و حل مشکلاتشان از این طریق داشته باشند.
چرا خانمها بیشتر از آقایان به سراغ رمال و فالگیر میروند؟
بله این اختلاف بسیار نیز زیاد است و گویا بیش از ۹۰ درصد مراجعان را خانمها تشکیل میدهند. اگر این آمار را کنار دلایل اصلی مراجعه بگذاریم، یکی از عوامل روشن میشود. نازایی، شک کردن به وجود رابطه همسر با دیگری و گشایش بخت از مهمترین این دلایل هستند. در این موارد، هم از نظر عاطفی و روانی و هم از نظر فرهنگی، میزان فشارآسیبها روی خانمها بسیار بیشتر از آقایان است. علت دیگر نیز به نظر من به احساس کمتوانی در خانمها در ارتباط با ویژگیهایی که اشاره شد، باز میگردد.
اما چندین سال است که جمعیت دانشجوی خانم نسبت به آقا تا حدودی دو برابر است یا اینکه خانمها درصدد کسب شغل و موقعیتهای اجتماعی بالا هستند. پس چگونه میشود از احساس کمتوانی در خانمهاسخن گفت؟
بله این سخنان درست است. اما در وهله اول نباید تصور شود که تلقین فرهنگی چند ۱۰۰ یا چند هزار ساله با یک تلاش ۵۰ ساله رفع میشود؛ دوم اینکه با وجود همه تلاشهای صورت گرفته، اما حتی در جامعه امروز، واقعیتهای بیرونی گویای تداوم و چیرگی همان تصور و احساس درباره خانمها در جامعه است. به عبارت دیگر علل اجتماعی احساس کم توانی همچنان پابرجاست؛ اگرچه میتوان گفت: قدری کاهش یافته است.
از نظر شما به عنوان یک جامعه شناس، چه اقداماتی باید برای حل این مشکل صورت گیرد؟
اگر به ضعف هایی که به عنوان زمینه ساز و علت بیان شد، دقت کنیم، کاستن از این ضعفها بهطور منطقی از پیامدهای آن میکاهد. افزایش میزان سواد و معلومات به معنای ترویج نگاه علم گرایانه و نه فقط کسب مدرک، تاسیس انجمنهای توانمند سازی در حوزههای مختلف توسط بانوان، قراردادن فرصتهای بیشتر اجتماعی در اختیار بانوان، تبلیغات و آگاهی بخشی از طریق رسانهها، پیشرفت علم بهویژه در حوزه پزشکی و روانشناسی، پیشرفت تکنولوژی، افزایش ضریب امنیت، هماهنگسازی قوانین با نیازها و شرایط اجتماعی، دسترسی آسان و کم هزینه به وکیل، ترویج اخلاق به ویژه از طریق زیست اخلاقی گروههای مرجع و بیشتر برخوردار از مزایای اجتماعی و آموزش مهارتهای زندگی از سالهای ابتدایی تا پایان تحصیل میتواند به میزان بسیار زیادی تاثیر بازدارنده داشته باشد.
منبع: فرادید
نظر شما