به گزارش خبرنگار فرهنگی ایمنا، دریک نگاه میتوان گفت که کاوه صباغ زاده فیلم خودش را ساخته است. ایتالیا ایتالیا در کنار ادای احترام به بزرگان سینمای ایران و ارجاع صحنه هایی از فیلم به فیلم های به یاد ماندنی مثل هامون که خبر از ارادت فیلم ساز و سابقه فیلم باز بودنش می دهد، واقعا فیلم کاوه صباغ زاده است. نه کپی و رونوشت از سبک یک فیلم ساز دیگر...
کاوه صباغ زاده در شخصیت پردازی فیلمش هوشمندی به خرج داده و به سراغ همکارهای خودش رفته و یکی از شخصیت های اصلی فیلمش را هنرمند انتخاب کرده است، که البته دنیای درونی او را هم خوب می شناسد. او شخصیت پردازی نادر به عنوان یک هنرمند را که در دنیای خیال و رویا روزگار می گذراند و احساساتی و زود رنج است درست پرداخت کرده است.
کاراکتر خود نادر به تنهایی درست برای مخاطب شناخته می شود، اما شاید بتوان گفت که در شخصیت پردازی این فرد در قالب یک زندگی دو نفره کمی کمیت فیلم لنگ می زند. برای مثال نادر عاشق ایتالیاست و این حس سرزندگی ایتالیایی را میتوان در منش و رفتارهای او دید، اما در موقع بحران زندگی خانوادگی او این منش را به درون خانواده اش تزریق نمی کند و این عشق بیشتر در حد و اندازه های یک وابستگی شخصی باقی می ماند.
شخصیت برفا با بازی سارا بهرامی هم تا حدود زیادی درست از آب درآمده است. جدای از زن بودنش، او که منطقی تر از نادر است در برخورد با بحران پیش آمده در زندگی با چالش بیشتری رو به رو می شود و تاثیر بیشتری می پذیرد.
نکته قابل تقدیر، بازی شگفت انگیز سارا بهرامی است که بسیار درست و باورپذیر است. او برای همین نقش در جشنواره فجر سال گذشته نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن هم شده است. بازی حامد کمیلی هم در مخاطب حس باورپذیری ایجاد می کند و به او به عنوان یک شخصیت واقعی نگاه می کند.
نکته قابل نقد فیلم این است که راوی قصه نادر است و ما فکر می کنیم که قرار است قصه زندگی نادر را بشنویم، اما داستان، داستان زندگی نادر و برفا است و حضور برفا پر رنگ است و به خصوص در نیمه دوم فیلم داستان برفا روایت می شود. این نکته ممکن است به صورت کلاسیک و در مقام مقایسه با ساختار فیلم های کلاسیک از ارزش فیلم بکاهد.
فیلم در ژانر کمدی روایت می شود اما در دل کمدی حرف مهمی هم برای زدن دارد. صباغ زاده در عین ایجاد حس خوش سرزندگی و هیجان به مسئله خانواده می پردازد. البته با توجه به اصول روان شناختی شیوه آشنایی و ازدواج نادر و برفا ناکارآمد است و احتمال بروز مشکل در این رابطه وجود دارد.
شاید برخی انتظار داشته باشند که با توجه به همین اصل در فیلم هم اشاره هایی به غلط بودن این شکل از رابطه بشود و یا حداقل در مواقعی بروز یک اختلاف یا مشکل در بیننده حس اینکه یک چیزی در سر جای خودش نیست را ایجاد کند، اما شوخ و شنگی صحنه ها و بازی ها ما را با عشق نادر و برفا همراه می کند و انگار می خواهیم بگوییم نه! می شود...این بار می شود.
قسمت خوب فیلم پایان بندی آن است، البته نه به لحاظ دکوپاژ و ایده که می توانست شکل بهتری هم داشته باشد. در «ایتالیا ایتالیا» تکلیف مخاطب بعد از ترک سالن مشخص است. فیلم دارای نقطه آغاز و پایان است. قصه از جایی شروع می شود و ما را با خود همراه می کند و به جایی می رساند.
فیلم صباغ زاده به جای ایجاد حس تعلیق مخاطبش را به فکر وامیدارد.../
مینا میرباقری
نظر شما