حضرت «عباس»، اسوه ایثار

بر اساس رسمی دیرینه که برگرفته از تقویم تعزیه خوانی در کشور ایران است، دومین روز از دهه نخست محرم به حضرت عباس(ع) به عنوان اسوه بی همانند ایثار، نامیده شده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایمنا، صورت تفتیده‌اش حکایت از عطش فراوانش داشت، آفتاب می‌تابید و سرپناهی برای آرمیدن در سایه‌اش نبود، در یکی از دستانش شمشیر بود و در دست دیگرش لگام اسبش؛ نفس نفس می‌زد، دستی که شمشیر داشت را بالا آورد و با ساعدش عرق جبین را پاک کرد.
برگشت و به پشت سر نگریست، کودکانی خسته و خاک آلود...و تشنه. اندکی آنطرف‌تر هم خیمه‌ای بود که اندکی از سایر خیمه‌ها بزرگتر بود و در مقابلش مرد بلند قامتی با نیزه‌ای در دست ایستاده بود؛ به روبرو نگاه کرد، شمشیرزنانی دست از جان شسته، صف به صف ایستاده و منتظر استقبال از او بودند تا با سرخی خون او برهنگی شمشیرهایشان را بپوشانند.
تنور زمین گرمتر شده بود و آفتاب هم مدام بر آتش آن می‌دمید؛ او خسته از همیشه از پیکارهای چند روز گذشته اما وقتی چهره امیدوار کودکان را در خاطر آورد، زانوانش قدرت گرفت.
کودکی از دور فریاد زد: «عموجان...» و او برگشت و نگاهش کرد، کودک دوباره گفت: «عموجان...» و هزاران معنا در این دو فریاد کودکانه بود.
به ناگاه جستی زد و بر اسب نشست، سرش را تا کنار گوش اسب پایین آورد و گفت: «آن روبرو را می‌بینی... آب آنجاست... مرا به آنجا برسان...» و اسب انگار که نجوای او را شنیده باشد، چنان خیز گرفت که گویی خاک سُمش به آسمان رسید.
نهیبی از میانه لشکر خصم برخواست: «اگر عباس(ع) به آب برسد، هیچ یک از شما زنده نخواهید ماند، حسین(ع) تشنه یک قطره آب است و شما را به خدا بگذارید تا تشنه بماند تا زمانی دیگر»
با این نهیب شمر بن ذی الجوشن، لشکر از گوشه و کنار برخواست، و او همچنان پیش تاخت تا جنگاوران را به کناری راند. به نهر آب رسید. مشتاقانه از اسب به زیر جست، مشت از کناره برگرفت و بر آب شد، چند روز تشنگی را از سر گذرانده و اکنون به آب رسیده، پس مست برآورد و مشتی از آب برگرفت، تا نزدیک کام بالا برد و ناگاه ذهنش به سویی متوجه شد... چهره‌های خاک آلود و چشمان منتظر کودکان، مرد خیمه‌دار، زنان و نهیب آن کودک...
او در مرام و مسلک وارث بزرگان بود، پدرش نیز چون عمر بن عبدود را بر خاک نشاند رسمی از آیین مردانگی نمود که اوراق مصاحف از ذکر آن قاصر و خامه از بیان آن عاجز است و او پسر همان پدر است.
آب بر آب ریخت، مشت به نهر برد، مشکی پر برداشت و عزم بازگشت کرد، هجوم لشکریان چند برابر شد و باز...نهیب آن کودک...گویی بند از بند وجودش گسست، قدم راست کرد و عزم راسخ بر بازگشت، گام هایش را تیزتر بر می‌داشت که ناگاه خصمی دون از گوشه جست و اگر او مراقب نبود، مشک را ربوده بود، پس با احتیاط بیشتر پیش رفت.
نبردی درگرفت و او فاتحانه از آن رست، اما بار دیگر نهیب شیطانی شمر بود که لشکریان را به مصاف با او می‌خواند، هنگامه‌ای درگرفت و در بحبوحه نبرد شمشیری بین او و لگام اسبش جدایی افکند، دست چپش اینک همراه او نبود اما شوق بازگشت و رساندن آن، بیش از آن بود که او را نگران کند.
چند قدم پیش رفت که حلقه محاصره تنگ‌تر شد و ناگاه شمشیری دیگر، دست راستش را هم بریدند اما گویی هربار که زخمی می‌دید شتابان تر قدم برمی‌داشت.
صفی در مقابلش به زانو شدند، کمانها کشیدند و تیرها از چله‌ها جست... عاقبت شد آنچه نباید می‌شد، او که تا آن لحظه سر به زیر نداشت، نگاهی به زیر کرد، آب مشک و خون دستانش، خونابی در پیش پایش گسترد.
سر برآورد و همچنان که در خاک می‌غلتید، کودکان را می‌دید و آن مرد پیشاپیش خیمه را که با نهیبی به سوی او می‌آمد...

این دست‌ها در راه کمک به حسین قطع خواهند شد...
علی بن ابی طالب(ع) بعد از وفات حضرت فاطمه(س)، همسری اختیار کرد به نام امُّ البنین(س) و از او دارای چهار فرزند پسر به نام‌های عباس(ع)، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
هر چهار فرزند امُّ البنین(س) در واقعه عاشورا به شهادت رسیدند اما از میان همه برادران و همه شهدای دشت نینوا، حضرت عباس(ع) سرگذشتی شگفت انگیز، عبرت آموز و البته جگرسوزتر دارد.
حجت الاسلام رضا یزدانی – کارشناس مسائل مذهبی در گفت و گو با ایمنا اظهار کرد: بر اساس اسناد تاریخی موجود، وقتی عباس(ع) به دنیا آمد،امام علی(ع) در گوش او اذان و اقامه خواند و نام او را عباس نهاد؛ امام(ع) گاه گاهی قنداق عباس را در آغوش می گرفت، بازوانش را می بوسید و گریه می کرد. روزی امّ البنین علّت این گریه را پرسید و امام در جواب فرمود که این دست ها در راه کمک به حسین قطع خواهند شد.
وی ادامه داد: حضرت عباس(ع) در سنین دوازده تا چهارده سالگی، زمانی که علی(ع) با دشمنان درگیر بود، در برخی از جنگ ها شرکت داشته و با آن که زیاد اجازه جهاد به او داده نمی شد، ولی در همان نوجوانی حریف قهرمانان نامی عرب بوده است.
کارشناس مسائل مذهبی تصریح کرد: ایشان چهارده ساله بود که پدرش در واقعه محراب خونین کوفه در رمضان سال ۴۰ هجری به شهادت رسید.
حجت الاسلام یزدانی اظهار کرد: حضرت عباس(ع) بعد از امام حسین(ع) والاترین درجات را در بین شهدای کربلا دارد، امام سجّاد(ع) درباره ایشان فرمودند: «خداوند،عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکاری کرد و از جان خود گذشت، چنان فداکاری کرد که دو دستش قطع شد.»
وی گفت: حضرت عباس(ع) اسوه وفاداری و ادب در راه دین هستند، ایشان ولایتمداری را به معنای واقعی ثابت کردند، هیچ گاه از ولی خدا پیشی نگرفتند یا از ایشان عقب نماندند.
این کارشناس مسائل مذهبی ادامه داد: متأسفانه هنوز درباره ابعاد و جوانب شخصیت حضرت عباس(ع) به درستی مطالعه نشده و باید اعتراف کنیم که این یک ضعف فرهنگی است؛ لازم است شخصیت انسان بزرگی همانند ایشان بهتر و بیشتر شناخته شود./

کد خبر 320375

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.